مراجعه به متن

مراجعه به فهرست مطالب

زمان آمدن مسیح آشکار می‌شود

زمان آمدن مسیح آشکار می‌شود

فصل ۱۱

زمان آمدن مسیح آشکار می‌شود

۱.‏ از آنجایی که یَهُوَه وقت‌نگاهدار کبیر است،‏ به چه موضوعی می‌توانیم اطمینان داشته باشیم؟‏

یَهُوَه وقت‌نگاهدار کبیر است.‏ همهٔ تاریخها و زمانهای مربوط به کارش را تحت کنترل دارد.‏ (‏ اعمال ۱:‏۷‏)‏ همهٔ رویدادهایی که برای این تاریخها و زمانها در نظر گرفته است به طور قطع به وقوع می‌پیوندند.‏ تردیدی در این امر وجود ندارد.‏

۲،‏ ۳.‏ دانیال به چه نبوتی توجه کرد،‏ و در آن زمان کدام امپراتوری بر بابل فرمان می‌راند؟‏

۲ دانیال نبی که شاگرد سخت‌کوش نوشته‌های مقدس بود،‏ به توانایی یَهُوَه در برنامه‌ریزی رویدادها و به انجام رساندن آنها ایمان داشت.‏ آنچه که بیش از همه مورد توجه دانیال بود نبوتهای مربوط به ویرانی اورشلیم بود.‏ ارمیا مکاشفهٔ خدا را دربارهٔ آنکه چه مدت شهر مقدس ویران خواهد ماند ثبت کرده بود،‏ و دانیال به این نبوت توجه خاصی مبذول داشت.‏ او نوشت:‏ ‹ در سال اول داریوش بن اَخْشُورُش که از نسل مادیان بر مملکت کلدانیان پادشاه شده بود؛‏ در سال اول سلطنت او،‏ من دانیال،‏ عدد سالهایی را که کلام خداوند دربارهٔ آنها به ارمیای نبی نازل شده بود از کتب فهمیدم که هفتاد سال در خرابی اورشلیم تمام خواهد شد.‏› —‏ دانیال ۹:‏⁠۱،‏ ۲؛‏ ارمیا ۲۵:‏۱۱‏.‏

۳ در آن زمان داریوش مادی بر «مملکت کلدانیان» فرمان می‌راند.‏ پیشگویی که دانیال پیش از آن در مورد دست‌نوشتهٔ روی دیوار کرده بود،‏ بسرعت تحقق یافته بود.‏ امپراتوری بابل از میان رفته بود زیرا در سال ۵۳۹ ق.‏د.‏م.‏،‏ «به مادیان و فارسیان بخشیده» شده بود.‏ —‏ دانیال ۵:‏⁠۲۴-‏۲۸،‏ ۳۰،‏ ۶:‏۱‏.‏

التماس فروتنانهٔ دانیال به یَهُوَه

۴.‏ الف)‏ برای برخورداری از نجات خدا چه چیزهایی لازم بود؟‏ ب)‏ دانیال در چه حالی نزد یَهُوَه آمد؟‏

۴ دانیال درمی‌یابد که ویرانی هفتادسالهٔ اورشلیم در شرف اتمام است.‏ حال که این امر برایش روشن شده است چه می‌کند؟‏ او خود برایمان چنین نقل می‌کند:‏ ‹ روی خود را به سوی خداوند خدا متوجه ساختم تا با دعا و تضرّعات و روزه و پلاس و خاکستر مسألت نمایم؛‏ و نزد یهوه خدای خود دعا کردم و اعتراف نمودم.‏› (‏ دانیال ۹:‏⁠۳،‏ ۴‏)‏ برای برخورداری از نجات رحیمانهٔ خدا،‏ لازم بود که دل قوم در وضعیت مطلوبی باشد.‏ (‏ لاویان ۲۶:‏۳۱-‏۴۶؛‏ ۱پادشاهان ۸:‏⁠۴۶-‏۵۳‏)‏ لازم بود که آنها ایمان بورزند،‏ روحیه‌ای فروتنانه از خود نشان دهند و کاملاً از گناهانی که به تبعید و اسارتشان انجامیده بود،‏ توبه کنند.‏ از اینرو دانیال از طرف قوم گناهکارش نزد خدا آمد.‏ ولی در چه حالی؟‏ در حال روزه و ماتم،‏ و پلاس بر تن،‏ به نشانهٔ توبه و خلوص دل.‏

۵.‏ چرا دانیال می‌توانست اطمینان داشته باشد که یهودیان به وطنشان بازگردانده می‌شوند؟‏

۵ نبوت ارمیا به دانیال امید داده بود،‏ چون در آن آمده بود که یهودیان بزودی به وطن خود،‏ یهودا باز خواهند گشت.‏ (‏ ارمیا ۲۵:‏۱۲؛‏ ۲۹:‏۱۰‏)‏ بی‌تردید،‏ دانیال اطمینان داشت که رهایی یهودیانِ مطیع حتمی است،‏ زیرا مردی به نام کوروش در مقام پادشاه پارس در حال حکمرانی بود.‏ آیا اِشَعْیا نبوت نکرده بود که به وسیلهٔ کوروش یهودیان برای بازسازی اورشلیم و معبد رهایی خواهند یافت؟‏ (‏ اشعیا ۴۴:‏۲۸–‏۴۵:‏۳‏)‏ ولی دانیال به هیچ وجه نمی‌دانست که این امر چگونه به وقوع خواهد پیوست.‏ از اینرو به التماس و دعای خود به یَهُوَه ادامه داد.‏

۶.‏ دانیال در دعای خود چه موضوعی را اذعان کرد؟‏

۶ دانیال به رحمت و لطف خدا اشاره کرد.‏ فروتنانه اذعان کرد که یهودیان مرتکب گناه شده‌اند زیرا سرکشی کرده،‏ به فرمانهای یَهُوَه پشت کردند و به انبیای او بی‌اعتنایی نشان دادند.‏ به همین علت،‏ خدا بحق ‏‹ایشان را به سبب خیانتی که به او ورزیدند پراکنده ساخت.‏› دانیال در دعای خود چنین گفت:‏ «ای خداوند رسوایی از آن ما و پادشاهان و سروران و پدران ما است زیرا که به تو گناه ورزیده‌ایم.‏ خداوند خدای ما را رحمتها و مغفرتها است هر چند بدو گناه ورزیده‌ایم.‏ و کلام یهوه خدای خود را نشنیده‌ایم تا در شریعت او که به وسیلهٔ بندگانش انبیا پیش ما گذارد سلوک نماییم.‏ و تمامی اسرائیل از شریعت تو تجاوز نموده و روگردان شده،‏ به آواز تو گوش نگرفته‌اند بنابرین لعنت و سوگندی که در تورات موسی بندهٔ خدا مکتوب است بر ما مستولی گردیده،‏ چونکه به او گناه ورزیده‌ایم.‏» —‏ دانیال ۹:‏⁠۵-‏۱۱؛‏ خروج ۱۹:‏⁠۵-‏۸؛‏ ۲۴:‏⁠۳،‏ ۷،‏ ۸‏.‏

۷.‏ چرا می‌توان گفت که یَهُوَه بحق اجازه داد که یهودیان به اسارت برده شوند؟‏

۷ خدا در مورد عواقب نافرمانی از او و بی‌احترامی به عهدی که با اسرائیلیان بسته بود بدیشان هشدار داده بود.‏ (‏ لاویان ۲۶:‏۳۱-‏۳۳؛‏ تثنیه ۲۸:‏۱۵؛‏ ۳۱:‏۱۷‏)‏ دانیال با تصدیق اعمال عادلانهٔ یَهُوَه می‌گوید:‏ «او کلام خود را که به ضدّ ما و به ضدّ داوران ما که بر ما داوری می‌نمودند گفته بود استوار نموده و بلای عظیمی بر ما وارد آورده است زیرا که زیر تمامی آسمان حادثه‌ای واقع نشده،‏ مثل آنکه بر اورشلیم واقع شده است.‏ تمامی این بلا بر وفق آنچه در تورات موسی مکتوب است بر ما وارد شده است،‏ معهذا نزد یهوه خدای خود مسألت ننمودیم تا از معصیت خود بازگشت نموده،‏ راستی تو را بفهمیم.‏ بنابراین خداوند بر این بلا مراقب بوده،‏ آن را بر ما وارد آورد زیرا که یهوه خدای ما در همهٔ کارهایی که می‌کند عادل است امّا ما به آواز او گوش نگرفتیم.‏» —‏ دانیال ۹:‏⁠۱۲-‏۱۴‏.‏

۸.‏ مبنای تقاضای دانیال از یَهُوَه چیست؟‏

۸ دانیال در پی توجیه اعمال قومش نیست.‏ آنان مستحق تبعید بودند همانطور که دانیال نیز بی‌پرده بدان اعتراف می‌کند:‏ «ما گناه ورزیده و شرارت نموده‌ایم.‏» (‏ دانیال ۹:‏⁠۱۵‏)‏ ضمناً این نبی تنها خواهان رهایی از رنج نیست،‏ زیرا مبنای تقاضای او جلال و افتخار یَهُوَه است.‏ خدا با بخشش یهودیان و بازگرداندن آنان به وطنشان وعده‌ای را که از طریق ارمیا داده بود به انجام می‌رسانید و نام مقدس خویش را تقدیس می‌داشت.‏ دانیال با التماس می‌گوید:‏ «ای خداوند مسألت آنکه برحسب تمامی عدالت خود خشم و غضب خویش را از شهر خود اورشلیم و از کوه مقدّس خود برگردانی زیرا به سبب گناهان ما و معصیتهای پدران ما اورشلیم و قوم تو نزد همهٔ مجاوران ما رسوا شده است.‏» —‏ دانیال ۹:‏⁠۱۶‏.‏

۹.‏ الف)‏ دانیال با چه تضرّعاتی دعایش را به پایان می‌برد؟‏ ب)‏ چه موضوعی باعث اندوه و پریشانی دانیال است،‏ و او چگونه احترام خود را به نام خدا نشان می‌دهد؟‏

۹ دانیال در دعایی پرشور چنین ادامه می‌دهد:‏ «پس حال ای خدای ما دعا و تضرّعات بندهٔ خود را اجابت فرما و روی خود را بر مَقدَسِ خویش که خراب شده است به خاطر خداوندیت متجلّی فرما.‏ ای خدایم گوش خود را فراگیر و بشنو و چشمان خود را باز کن و به خرابیهای ما و شهری که به اسم تو مسمّیٰ است نظر فرما،‏ زیرا که ما تضرّعات خود را نه برای عدالت خویش بلکه برای رحمتهای عظیم تو به حضور تو می‌نماییم.‏ ای خداوند بشنو!‏ ای خداوند بیامرز!‏ ای خداوند استماع نموده،‏ به عمل آور!‏ ای خدای من به خاطر خودت تأخیر منما زیرا که شهر تو و قوم تو به اسم تو مسمّیٰ می‌باشند.‏» (‏ دانیال ۹:‏⁠۱۷-‏۱۹‏)‏ اگر خدا از خود بخشش نشان نمی‌داد و به فریاد قوم در تبعیدش نمی‌رسید،‏ و شهر مقدسش،‏ اورشلیم را تا ابد ویران رها می‌ساخت،‏ آیا ملتها او را به عنوان سلطان عالم تلقی می‌کردند؟‏ آیا به این نتیجه نمی‌رسیدند که یَهُوَه در مقابل خدایان بابلی بی‌قدرت و بی‌اختیار است؟‏ این امر ننگی بود برای نام یَهُوَه،‏ و همین باعث اندوه و پریشانی دانیال شده بود.‏ نام الهی،‏ یَهُوَه،‏ ۱۹ بار در متن اصلی کتاب دانیال به زبان عبری تکرار شده است،‏ و از این تعداد ۱۸ بار آن در این دعا آمده است!‏

جِبرائیل بسرعت می‌آید

۱۰.‏ الف)‏ چه کسی نزد دانیال فرستاده شد،‏ و چرا؟‏ ب)‏ چرا دانیال جِبرائیل را یک «مرد» می‌خواند؟‏

۱۰ دانیال هنوز در حال دعاست که جِبرائیل فرشته ظاهر می‌شود و می‌گوید:‏ «ای دانیال الآن من بیرون آمده‌ام تا تو را فطانت و فهم بخشم.‏ در ابتدای تضرّعات تو امر صادر گردید و من آمدم تا تو را خبر دهم زیرا که تو بسیار محبوب هستی،‏ پس در این کلام تأمّل کن و رؤیا را فهم نما.‏» چرا دانیال این فرشته را «آن مرد جبرائیل» می‌خواند؟‏ (‏ دانیال ۹:‏⁠۲۰-‏۲۳‏)‏ پیش از آن هنگامی که دانیال در پی درک معنی رؤیای پیشینش در مورد بز نر و قوچ برآمد،‏ «شبیه مردی» نزد او ظاهر شد.‏ این شخص همان جِبرائیلِ فرشته بود که برای بصیرت بخشیدن به دانیال فرستاده شد.‏ (‏ دانیال ۸:‏⁠۱۵-‏۱۷‏)‏ در آن مورد نیز،‏ این فرشته پس از دعای دانیال،‏ به شکل انسان نزد وی آمد و همچون انسان با وی سخن گفت.‏

۱۱،‏ ۱۲.‏ الف)‏ با اینکه در بابل معبد و مذبحی برای یَهُوَه وجود نداشت،‏ یهودیان مؤمن بابل چگونه احترام خود را برای تقدیم قربانی که در شریعت آمده بود نشان می‌دادند؟‏ ب)‏ چرا دانیال «بسیار محبوب» خوانده می‌شود؟‏

۱۱ جِبرائیل «به وقت هدیهٔ شام» می‌رسد.‏ مذبح یَهُوَه به همراه معبد اورشلیم نابود شده بود و یهودیان در چنگ بابلیان بت‌پرست گرفتار بودند.‏ از اینرو،‏ یهودیان بابل به خدا قربانی تقدیم نمی‌کردند.‏ اما شایسته بود که یهودیان مؤمنِ بابل در وقتی که برای گذراندن قربانی در شریعت موسی تعیین شده بود،‏ یَهُوَه را تمجید گویند و به درگاه او التماس و دعا کنند.‏ دانیال که عمیقاً به خدا ایمان داشت،‏ «بسیار محبوب» خوانده شد.‏ یَهُوَه،‏ که ‹ دعا می‌شنود› از او خشنود شد،‏ و جِبرائیل را بسرعت برای پاسخگویی به دعای مؤمنانهٔ دانیال گسیل داشت.‏ —‏ مزمور ۶۵:‏۲‏.‏

۱۲ دانیال حتی هنگامی که دعا به یَهُوَه زندگی‌اش را به مخاطره انداخته بود،‏ همچنان سه بار در روز نزد خدا دعا می‌کرد.‏ (‏ دانیال ۶:‏⁠۱۱،‏ ۱۲‏)‏ جای تعجب نیست که یَهُوَه او را آنقدر محبوب می‌دانست!‏ علاوه بر دعا،‏ تفکر بر روی کلام خدا باعث شده بود که مقصود یَهُوَه را دریابد.‏ این نبی در دعا از خود پشتکار نشان می‌داد و می‌دانست چگونه با یَهُوَه سخن گوید که دعاهایش بی‌جواب نماند.‏ او بر عدالت و راستی خدا تأکید می‌کرد.‏ (‏ دانیال ۹:‏⁠۷،‏ ۱۴،‏ ۱۶‏)‏ و با اینکه دشمنان دانیال هیچ خطایی در وی نیافته بودند،‏ اما خود می‌دانست که در چشم خدا گناهکار است و براحتی به گناهش معترف بود.‏ —‏ دانیال ۶:‏۵؛‏ رومیان ۳:‏⁠۲۳‏.‏

‏«هفتاد هفته» برای پایان بخشیدن به گناه

۱۳،‏ ۱۴.‏ الف)‏ جِبرائیل چه اطلاعات مهمی را برای دانیال آشکار ساخت؟‏ ب)‏ «هفتاد هفته» چقدر به طول می‌انجامد،‏ و چرا؟‏

۱۳ پاسخی که دانیالِ دعاگو دریافت می‌کند بسیار اعجاب‌آور است!‏ یَهُوَه نه تنها به او اطمینان می‌دهد که یهودیان به وطنشان باز گردانده می‌شوند بلکه در مورد موضوعی به او بینش می‌بخشد که از اهمیت فوق‌العاده‌ای برخوردار است،‏ یعنی ظهور مسیح موعود.‏ (‏ پیدایش ۲۲:‏۱۷،‏ ۱۸؛‏ اشعیا ۹:‏⁠۶،‏ ۷‏)‏ جِبرائیل به دانیال می‌گوید:‏ «هفتاد هفته برای قوم تو و برای شهر مقدّست مقرر می‌باشد تا تقصیرهای آنها تمام شود و گناهان آنها به انجام رسد و کفّاره به جهت عصیان کرده شود و عدالت جاودانی آورده شود و رؤیا و نبوّت مختوم [یا مُهر] گردد و قدس‌الاقداس مسح شود.‏ پس بدان و بفهم که از صدور فرمان به جهت تعمیر نمودن و بنا کردن اورشلیم تا (‏ ظهور)‏ مسیح رئیس،‏ هفت هفته و شصت و دو هفته خواهد بود و (‏ اورشلیم)‏ با کوچه‌ها و حصار در زمانهای تنگی تعمیر و بنا خواهد شد.‏» —‏ دانیال ۹:‏⁠۲۴،‏ ۲۵‏.‏

۱۴ این خبر حقیقتاً خبری خوش بود!‏ نه تنها اورشلیم بازسازی می‌شد و پرستش یَهُوَه در معبد جدید دوباره برقرار می‌شد بلکه «مسیح رئیس» نیز در زمان معین ظهور می‌کرد.‏ اینها همه در طی «هفتاد هفته» انجام می‌گرفت.‏ از آنجاییکه جِبرائیل به جای روز به هفته اشاره می‌کند،‏ پس هر کدام از این هفته‌ها از هفت روز تشکیل نیافته است،‏ زیرا در آن صورت مجموع آنها ۴۹۰ روز می‌بود که چیزی حدود یک سال و چهار ماه است.‏ بازسازی پیشگویی‌شدهٔ اورشلیم «با کوچه‌ها و حصار» بسیار بیش از آن به طول انجامید.‏ این هفته‌ها هفته‌های سالی هستند.‏ برخی از ترجمه‌های جدید کتاب مقدس نیز به این موضوع که هر هفته از هفت سال تشکیل شده است،‏ اشاره می‌کنند.‏ به عنوان مثال،‏ در ترجمهٔ تفسیری در پاورقی مربوط به دانیال ۹:‏۲۴ در مورد «هفتاد هفته» آمده است:‏ «هفته معادل هفت سال می‌باشد.‏» در ترجمه‌های موفات و روترهام نیز به همین شکل آمده است.‏

۱۵.‏ «هفتاد هفته» به سه دورهٔ زمانی مختلف تقسیم شده‌اند؛‏ آنها کدامند و چه وقت آغاز می‌شوند؟‏

۱۵ به گفتهٔ فرشته،‏ «هفتاد هفته» به سه دوره تقسیم می‌شود:‏ (‏ ۱)‏ «هفت هفته،‏» (‏ ۲)‏ «شصت و دو هفته،‏» و (‏ ۳)‏ یک هفته،‏ که به ترتیب هر یک برابر ۴۹ سال،‏ ۴۳۴ سال،‏ و ۷ سال است و مجموعاً ۴۹۰ سال می‌باشد.‏ جالب است که در «کتاب مقدس انگلیسی تجدید نظر شده» آمده است:‏ «هفتاد ضرب در هفت برای قوم و شهر مقدس تو تعیین شده است.‏» یهودیان در پی ۷۰ سال تبعید و رنج در بابل،‏ به مدت ۴۹۰ سال،‏ یعنی ۷۰ سال ضرب در ۷،‏ مورد لطف ویژهٔ خدا قرار می‌گرفتند.‏ نقطهٔ شروع آن از زمان «صدور فرمان به جهت تعمیر نمودن و بنا کردن اورشلیم» می‌بود.‏ این فرمان چه وقت صادر شد؟‏

‏«هفتاد هفته» آغاز می‌شود

۱۶.‏ همانطور که از فرمان کوروش برمی‌آید،‏ او یهودیان را به چه منظور به وطنشان فرستاد؟‏

۱۶ در رابطه با زمان شروع «هفتاد هفته،‏» سه واقعه حائز اهمیت است.‏ نخستین واقعه مربوط به سال ۵۳۷ ق.‏د.‏م.‏ است؛‏ هنگامی که کوروش با صدور فرمانی به یهودیان اجازه داد که به وطنشان بازگردند.‏ در این فرمان آمده بود:‏ «کورش پادشاه فارس چنین می‌فرماید:‏ یهوه خدای آسمانها جمیع ممالک زمین را به من داده و مرا امر فرموده است که خانه‌ای برای وی در اورشلیم که در یهودا است بنا نمایم.‏ پس کیست از شما از تمامی قوم او که خدایش با وی باشد؟‏ او به اورشلیم که در یهودا است،‏ برود و خانهٔ یهوه را که خدای اسرائیل و خدای حقیقی است،‏ در اورشلیم بنا نماید.‏ و هر که باقی مانده باشد،‏ در هر مکانی از مکان‌هایی که در آنها غریب می‌باشد،‏ اهل آن مکان او را به نقره و طلا و اموال و چهارپایان علاوه بر هدایای تبرّعی به جهت خانهٔ خدا که در اورشلیم است اعانت نمایند.‏» (‏ عزرا ۱:‏⁠۲-‏۴‏)‏ واضح است که مقصود مشخص این فرمان بازسازی معبد یا «خانهٔ یهوه،‏» در محل پیشین آن است.‏

۱۷.‏ در نامه‌ای که به عزرا داده شد چه دلیلی برای سفر وی به اورشلیم قید شده بود؟‏

۱۷ دومین واقعه در هفتمین سال سلطنت اَرتَحشَستا (‏ اردشیر اول [درازدست]،‏ پسر خشایارشای اول)‏ روی داد.‏ در آن زمان،‏ عزرای کاتب عازم یک سفر چهارماهه از بابل به اورشلیم شد.‏ او حامل نامهٔ مخصوصی از طرف پادشاه بود،‏ ولی در این نامه ذکری از اجازهٔ بازسازی اورشلیم نشده بود.‏ مأموریت عزرا فقط ‹ زینت خانهٔ خداوند› بود.‏ به همین دلیل در این نامه به طلا و نقره و ظروف مقدس و گندم اهدایی،‏ شراب،‏ روغن و نمک برای کار پرستش در معبد،‏ و همینطور معافیت از پرداخت مالیات برای کسانی که در آنجا خدمت می‌کنند،‏ اشاره شده است.‏ —‏ عزرا ۷:‏⁠۶-‏۲۷‏.‏

۱۸.‏ چه خبری نَحَمِیا را آشفته ساخته بود،‏ اردشیر پادشاه چگونه از آن آگاه شد؟‏

۱۸ سومین واقعه ۱۳ سال بعد اتفاق افتاد،‏ یعنی در بیستمین سال سلطنت اردشیر اول،‏ پادشاه پارس.‏ نَحَمِیا در آن وقت به عنوان ساقی پادشاه در «دارلسلطنهٔ شُوشَن» خدمت می‌کرد.‏ بازماندگان کسانی که از بابل باز گشته بودند اورشلیم را تا حدی بازسازی کرده بودند.‏ ولی اشکالاتی وجود داشت.‏ نَحَمِیا خبر یافته بود که ‹ حصار اورشلیم خراب و دروازه‌هایش به آتش سوخته‌اند.‏› این موضوع او را بشدت آشفته ساخته،‏ بر دلش اندوه نشانده بود.‏ هنگامی که پادشاه از او دلیل اندوهش را پرسید در پاسخ گفت:‏ «پادشاه تا به ابد زنده بماند،‏ رویم چگونه ملول نباشد و حال آنکه شهری که موضع قبرهای پدرانم باشد،‏ خراب است و دروازه‌هایش به آتش سوخته شده.‏» —‏ نحمیا ۱:‏⁠۱-‏۳؛‏ ۲:‏⁠۱-‏۳‏.‏

۱۹.‏ الف)‏ هنگامی که اردشیر از نَحَمِیا پرسشهایی کرد،‏ نَحَمِیا ابتدا چه کرد؟‏ ب)‏ نَحَمِیا چه درخواست کرد،‏ و چگونه نقش خدا را در این موضوع تأیید کرد؟‏

۱۹ روایت مربوط به نَحَمِیا چنین ادامه می‌یابد:‏ «پادشاه مرا گفت:‏ ‹چه چیز می‌طلبی؟‏› آنگاه نزد خدای آسمانها دعا نمودم و به پادشاه گفتم:‏ ‹ اگر پادشاه را پسند آید و اگر بنده‌ات در حضورت التفات یابد،‏ مرا به یهودا و شهر مقبره‌های پدرانم بفرستی تا آنرا تعمیر نمایم.‏» این پیشنهاد مورد پسند اردشیر قرار گرفت و ضمناً به درخواست دیگر نَحَمِیا نیز عمل کرد که از این قرار بود:‏ «اگر پادشاه مصلحت بیند مکتوبات برای والیانِ ماورای نهر [فرات] به من عطا شود تا مرا بدرقه نمایند و به یهودا برسانند.‏ و مکتوبی نیز به آساف که ناظر درختستانهای پادشاه است تا چوب برای سقف دروازه‌های قصر که متعلّق به خانه است،‏ به من داده شود و هم برای حصار شهر و خانه‌ای که من در آن ساکن شوم.‏» نَحَمِیا در حالیکه نقش یَهُوَه را در این میان تأیید می‌کرد گفت:‏ «پس پادشاه برحسب دست مهربان خدایم که بر من بود اینها [نامه‌ها] را به من عطا فرمود.‏» —‏ نحمیا ۲:‏⁠۴-‏۸‏.‏

۲۰.‏ الف)‏ چه وقت فرمان «تعمیر نمودن و بنا کردن اورشلیم» به مورد اجرا گذاشته شد؟‏ ب)‏ «هفتاد هفته» چه وقت آغاز گشت و چه زمانی پایان گرفت؟‏ پ)‏ چه شواهدی دال بر صحت تاریخ آغاز و پایان «هفتاد هفته» وجود دارد؟‏

۲۰ با اینکه اجازه‌نامه در ماه نیسان و در اوایل سال بیستم سلطنت اردشیر صادر شده بود،‏ کار «تعمیر نمودن و بنا کردن اورشلیم» ماهها بعد انجام گرفت.‏ این واقعه هنگامی روی داد که نَحَمِیا به اورشلیم رسید و کار مرمت را آغاز کرد.‏ سفر عزرا چهار ماه به طول انجامید،‏ ولی شوش (‏ شُوشَن)‏ در حدود ۳۲۰ کیلومتری شرق بابل قرار داشت،‏ در نتیجه از اورشلیم فاصلهٔ بیشتری داشت.‏ از اینرو،‏ به احتمال زیاد،‏ نَحَمِیا اواخر بیستمین سال سلطنت اردشیر،‏ یعنی در سال ۴۵۵ ق.‏د.‏م.‏ به اورشلیم رسید.‏ «هفتاد هفته» یا ۴۹۰ سال پیشگویی‌شده از این تاریخ آغاز گشت.‏ این دوره در اواخر سال ۳۶ د.‏م.‏ خاتمه یافت.‏ —‏ لطفاً به «اردشیر اول چه وقت به پادشاهی رسید؟‏» در صفحهٔ ۱۹۷ مراجعه کنید.‏

ظهور «مسیح رئیس»‏

۲۱.‏ الف)‏ در طی ‹هفت هفتهٔ› اول چه به انجام رسید و علی‌رغم چه شرایطی؟‏ ب)‏ مسیح در چه سالی باید ظاهر می‌شد،‏ و انجیل لوقا در مورد رویدادی که در آن زمان رخ داد چه می‌گوید؟‏

۲۱ چند سال طول کشید تا اینکه اورشلیم واقعاً بازسازی شد؟‏ به دلیل مشکلاتی که در میان خود یهودیان وجود داشت و همینطور مخالفت از جانب سامِریان و دیگران،‏ بازسازی شهر «در زمانهای تنگی» به انجام رسید.‏ بنا بر شواهد،‏ تا حدود سال ۴۰۶ ق.‏د.‏م.‏،‏ یعنی در طی «هفت هفته» یا ۴۹ سال،‏ کار بازسازی تا حد لازم به انجام رسیده بود.‏ (‏ دانیال ۹:‏⁠۲۵‏)‏ یک دورهٔ ۶۲ هفته‌ای یا ۴۳۴ سالی در پی آن می‌آمد.‏ پس از این دوره،‏ مسیح که مدتها انتظار او می‌رفت بالاخره ظهور می‌کرد.‏ اگر از سال ۴۵۵ ق.‏د.‏م.‏،‏ ۴۸۳ سال (‏ ۴۹ بعلاوهٔ ۴۳۴)‏ به جلو آییم به سال ۲۹ د.‏م.‏ می‌رسیم.‏ در آن تاریخ چه روی داد؟‏ لوقای انجیل‌نگار به ما می‌گوید:‏ «در سال پانزدهم از سلطنت طیباریوس قیصر،‏ در وقتی که پنطیوس پیلاطُس،‏ والی یهودیّه بود و هیرودیس،‏ تیترارک [یا حاکم منطقهٔ] جلیل .‏ .‏ .‏ کلام خدا به یحیی ابن زکریّا در بیابان نازل شده،‏ به تمامی حوالی اُرْدُن آمده،‏ به تعمید توبه بجهت آمرزش گناهان موعظه می‌کرد.‏» در آن زمان «قوم مترصّد» مسیح بودند.‏ —‏ لوقا ۳:‏⁠۱-‏۳،‏ ۱۵‏.‏

۲۲.‏ چه وقت و به چه شکلی عیسی به صورت مسیح موعود درآمد؟‏

۲۲ یحیی مسیح موعود نبود.‏ اما در مورد آنچه در هنگام تعمید عیسای ناصری،‏ در پاییز سال ۲۹ د.‏م.‏ مشاهده کرد،‏ گفت:‏ «روح را دیدم که مثل کبوتری از آسمان نازل شده،‏ بر او قرار گرفت.‏ و من او را نشناختم،‏ لیکن او که مرا فرستاد تا به آب تعمید دهم،‏ همان به من گفت بر هر کس بینی که روح نازل شده،‏ بر او قرار گرفت،‏ همان است او که به روح‌القدس تعمید می‌دهد.‏ و من دیده شهادت می‌دهم که این است پسر خدا.‏» (‏ یوحنا ۱:‏⁠۳۲-‏۳۴‏)‏ عیسی در هنگام تعمیدش به صورت مسح‌شده یا مسیح درآمد.‏ اندکی بعد اَندریاس،‏ شاگرد یحیی،‏ پس از ملاقات عیسای مسح‌شده به شَمعُون پطرس گفت:‏ «مسیح را یافتیم.‏» (‏ یوحنا ۱:‏⁠۴۲‏)‏ از اینرو «مسیح رئیس» دقیقاً بموقع یعنی در پایان ۶۹ هفته ظاهر شد!‏

رویدادهای هفتهٔ نهایی

۲۳.‏ چرا «مسیح رئیس» باید جان می‌سپرد،‏ و این واقعه چه وقت باید رخ می‌داد؟‏

۲۳ در طی هفتادمین هفته چه باید به انجام می‌رسید؟‏ به گفتهٔ جِبرائیل دورهٔ «هفتاد هفته» به این دلیل تعیین شده بود ‹ تا تقصیرها تمام شود و گناهان به انجام رسد و کفّاره به جهت عصیان کرده شود و عدالت جاودانی آورده شود و رؤیا و نبوّت مختوم گردد و قدس‌الاقداس مسح شود.‏› برای انجام این کار «مسیح رئیس» باید جان می‌سپرد.‏ چه وقت؟‏ جِبرائیل گفت:‏ «بعد از آن شصت و دو هفته،‏ مسیح منقطع خواهد گردید و از آن او نخواهد بود.‏ .‏ .‏ .‏ و او با اشخاص بسیار در یک هفته عهد را استوار خواهد ساخت و در نصف آن هفته قربانی و هدیه را موقوف خواهد کرد.‏» (‏ دانیال ۹:‏⁠۲۶الف،‏ ۲۷الف‏)‏ زمان حساس «در نصف آن هفته» بود که به معنی نیمهٔ نهایی هفتهٔ سالی است.‏

۲۴،‏ ۲۵.‏ الف)‏ همانطور که نبوت شده بود،‏ مسیح در چه زمانی جان سپرد،‏ و مرگ و رستاخیزش به چه چیزی پایان داد؟‏ ب)‏ مرگ عیسی چه چیزی را ممکن ساخت؟‏

۲۴ خدمت روحانی و عمومیِ عیسی مسیح در اواخر سال ۲۹ د.‏م.‏ آغاز و سه سال و نیم به طول انجامید.‏ همانطور که نبوت شده بود،‏ در اوایل سال ۳۳ د.‏م.‏،‏ مسیح «منقطع» شد،‏ و این در هنگامی بود که بر تیر شکنجه جان سپرد،‏ و زندگی انسانی‌اش را به عنوان فدیه برای بشریت بخشید.‏ (‏ اشعیا ۵۳:‏۸؛‏ متی ۲۰:‏۲۸‏)‏ از آن وقت که عیسای رستاخیزیافته بهای زندگی انسانیِ قربانی‌شده‌اش را در آسمان به خدا تقدیم کرد،‏ دیگر قربانیها و هدیه‌هایی که شریعت مقرر داشته بود،‏ لازم نبود.‏ کاهنان یهودی تا موقع ویرانی معبدِ اورشلیم در سال ۷۰ د.‏م.‏ همچنان به گذراندن قربانی ادامه دادند،‏ لیکن چنین قربانیهایی دیگر مورد قبول خدا نبود.‏ زیرا قربانیِ بهتری جای آنان را گرفته بود،‏ قربانیی که دیگر هرگز نیازی نداشت تکرار شود.‏ پولس رسول نوشت:‏ «[مسیح] یک قربانی برای گناهان گذرانید،‏ .‏ .‏ .‏ تا ابدالآباد.‏ از آنرو که به یک قربانی مقدّسان را کامل گردانیده است تا ابدالآباد.‏» —‏ عبرانیان ۱۰:‏۱۲،‏ ۱۴‏.‏

۲۵ با اینکه بشر همچنان گرفتار گناه و مرگ باقی ماند،‏ منقطع شدن عیسی با مرگش و رستاخیزش به زندگی آسمانی،‏ نبوت را به تحقق رساند و ‹ تقصیرها را تمام کرد و گناهان را به انجام رساند و کفّاره به جهات عصیان شد و عدالت را آورد.‏› خدا عهد شریعت را که نشان می‌داد یهودیان گناهکارند و آنها را به این دلیل محکوم ساخته بود،‏ برچید.‏ (‏ رومیان ۵:‏⁠۱۲،‏ ۱۹،‏ ۲۰؛‏ غلاطیان ۳:‏⁠۱۳،‏ ۱۹؛‏ افسسیان ۲:‏⁠۱۵؛‏ کولسیان ۲:‏⁠۱۳،‏ ۱۴‏)‏ حال گناهان خطاکاران توبه‌کار می‌توانست خط خورده شود،‏ و عقوبت آنها لغو گردد.‏ به وسیلهٔ کفّارهٔ مسیح،‏ برای کسانی که ایمان می‌ورزیدند مصالحه با خدا ممکن گشت.‏ آنها می‌توانستند چشم انتظار دریافت هدیهٔ ‹حیات جاودانی در عیسی مسیح› باشند.‏ —‏ رومیان ۳:‏⁠۲۱-‏۲۶؛‏ ۶:‏⁠۲۲،‏ ۲۳؛‏ ۱یوحنا ۲:‏⁠۱،‏ ۲‏.‏

۲۶.‏ الف)‏ با اینکه عهد شریعت برچیده شده بود،‏ چه عهدی ‹ در یک هفته استوار› ماند؟‏ ب)‏ در پایان هفتادمین هفته چه روی داد؟‏

۲۶ بدین ترتیب،‏ یَهُوَه عهد شریعت را به وسیلهٔ مرگ مسیح در سال ۳۳ د.‏م.‏ برچید.‏ اگر چنین است پس چگونه می‌توان گفت که مسیح «با اشخاص بسیار در یک هفته عهد را استوار خواهد ساخت»؟‏ بدین شکل که عهد ابراهیمی را به قوت خود باقی نگاه داشت.‏ خدا تا پایان هفتادمین هفته،‏ برکات این عهد را شامل حال فرزندانِ عبرانی ابراهیم ساخت.‏ ولی در پایان این ‹هفتاد هفتهٔ› سالی،‏ یعنی در سال ۳۶ د.‏م.‏،‏ پطرس رسول به مرد ایتالیاییِ مؤمنی به نام کُرنیلیُوس،‏ و اهل خانه‌اش،‏ و دیگر افراد غیریهودی موعظه کرد.‏ از آن تاریخ،‏ اعلام بشارت در میان مردم ملتهای دیگر آغاز گشت.‏ —‏ اعمال ۳:‏⁠۲۵،‏ ۲۶؛‏ ۱۰:‏⁠۱-‏۴۸؛‏ غلاطیان ۳:‏⁠۸،‏ ۹،‏ ۱۴‏.‏

۲۷.‏ چه ‹قدس‌الاقداسی› مسح شد،‏ و چگونه؟‏

۲۷ این نبوت،‏ مسح شدن «قدس‌الاقداس» را نیز پیشگویی کرده بود.‏ منظور از آن مسح شدن قدس‌الاقداس که درونی‌ترین بخش معبد در اورشلیم بود،‏ نیست.‏ در اینجا عبارت «قدس‌الاقداس» اشاره به قدس آسمانی خدا می‌کند.‏ عیسی در آنجا بهای قربانیِ انسانیِ خویش را به پدرش تقدیم کرد.‏ این قربانی،‏ واقعیت آسمانی و روحانیی را مسح کرد که قدس‌الاقداسِ خیمهٔ زمینی و معبدی که بعدها بنا شد نمایندهٔ آن بودند.‏ —‏ عبرانیان ۹:‏⁠۱۱،‏ ۱۲‏.‏

خدا نبوت را تأیید می‌کند

۲۸.‏ منظور از ‹ مختوم گردیدن رؤیا و نبوّت› چه بود؟‏

۲۸ در نبوت مربوط به مسیح که جِبرائیلِ فرشته آن را به زبان آورد در مورد ‹مختوم گردیدن رؤیا و نبوّت› نیز سخن رفته است.‏ این موضوع به معنای آن بود که همهٔ پیشگویی‌های مربوط به مسیح،‏ یعنی هر آنچه که به وسیلهٔ قربانی،‏ رستاخیز و ظهورش در آسمان انجام داد،‏ همینطور بقیهٔ وقایعی که در طی هفتادمین هفته روی می‌داد،‏ مهر تأیید الهی را بر خود می‌داشت؛‏ حقیقت آنها ثابت می‌شد و می‌شد به آنها اطمینان کرد.‏ رؤیا مهر می‌خورد و فقط منحصر به مسیح می‌بود.‏ در او و در کار خدا از طریق او تحقق می‌یافت.‏ فقط در رابطه با مسیحِ موعود می‌شد تفسیر درست رؤیا را دریافت.‏ هیچ چیز دیگر نمی‌توانست مهر مفهوم این رؤیا را باز کند.‏

۲۹.‏ چه بر سر اورشلیم بازسازی‌شده می‌آمد،‏ و به چه دلیل؟‏

۲۹ جِبرائیل پیش از آن نبوت کرده بود که اورشلیم بازسازی خواهد شد.‏ حال نابودی آن شهر و معبد بازسازی‌شده را پیشگویی می‌کند و می‌گوید:‏ «قوم آن رئیس که می‌آید شهر و قدس را خراب خواهند ساخت و آخر او در آن سیلاب خواهد بود و تا آخر جنگ خرابیها معیّن است.‏ .‏ .‏ .‏ بر کنگرهٔ رجاسات خراب‌کننده‌ای خواهد آمد و الی النّهایت آنچه مقدّر است بر خراب‌کننده ریخته خواهد شد.‏» (‏ دانیال ۹:‏⁠۲۶ب،‏ ۲۷ب‏)‏ با اینکه این خرابی پس از «هفتاد هفته» صورت می‌گیرد،‏ اما نتیجهٔ مستقیم رویدادهایی می‌بود که در طی ‹هفتهٔ› نهایی یعنی هنگامی که یهودیان مسیح را رد کرده و به قتل می‌رساندند،‏ رخ می‌داد.‏ —‏ متی ۲۳:‏۳۷،‏ ۳۸‏.‏

۳۰.‏ همانطور که شواهد تاریخی نشان می‌دهند،‏ چگونه فرمان وقت‌نگاهدار کبیر به مرحلهٔ عمل در آمد؟‏

۳۰ شواهد تاریخی نشان می‌دهند که در سال ۶۶ د.‏م.‏،‏ لژیونهای رومی تحت فرماندهی والی سوریه،‏ سِستیِس گَلِس،‏ اورشلیم را محاصره کردند.‏ با وجود مقاومت یهودیان،‏ نیروهای روم در حالی که نشانهای بت‌پرستانه یا پرچمهای خود را در دست داشتند به شهر رخنه کردند و در سمت شمال،‏ زیر دیوار معبد نقب زدند.‏ موقعیت آنان در آنجا آنها را به صورت ‹مکروهی› درآورد که می‌توانست سبب ویرانیِ کامل شود.‏ (‏ متی ۲۴:‏۱۵،‏ ۱۶‏)‏ در سال ۷۰ د.‏م.‏،‏ رومیان به فرمان ژنرال تیتوس همچون «سیلاب» سر رسیدند و شهر و معبدش را نابود ساختند.‏ هیچ چیز سد راهشان نبود،‏ زیرا اینها همه حکم خدا بود و توسط او «معیّن» شده بود.‏ یَهُوَه،‏ وقت‌نگاهدار کبیر،‏ بار دیگر کلام خویش را به مرحلهٔ عمل در آورده بود!‏

چه آموختیم؟‏

‏• هنگامی که ۷۰ سال ویرانی اورشلیم در شرف اتمام بود،‏ دانیال چه درخواستهایی از یَهُوَه کرد؟‏

‏• «هفتاد هفته» چقدر به طول انجامید و چه وقت آغاز شد و پایان یافت؟‏

‏• «مسیح رئیس» چه وقت ظهور کرد،‏ و در چه زمان حساسی ‹منقطع گردید›؟‏

‏• چه عهدی ‹با اشخاص بسیار در یک هفته استوار› ماند؟‏

‏• در پی «هفتاد هفته» چه رخ داد؟‏

‏[سؤالات مقالهٔ مطالعه‌ای]‏

‏[کادر/‏تصویر در صفحهٔ ۱۹۷]‏

اردشیر اول چه وقت به پادشاهی رسید؟‏

در بین تاریخدانان در مورد سال آغاز سلطنت اَرتَحشَستا (‏ اردشیر اول)‏ اختلاف‌نظر وجود دارد.‏ برخی سال به تخت نشستن او را ۴۶۵ ق.‏د.‏م.‏ می‌دانند زیرا پدرش،‏ خشایارشا،‏ در سال ۴۸۶ ق.‏د.‏م.‏ به سلطنت رسید و در طی بیست و یکمین سال سلطنتش جان سپرد.‏ اما بنا بر شواهد اردشیر در سال ۴۷۵ ق.‏د.‏م.‏ بر تخت نشست و نخستین سال سلطنتش برابر با سال ۴۷۴ ق.‏د.‏م.‏ است.‏

کتیبه‌ها و مجسمه‌هایی که در پایتخت باستانی پارس،‏ تخت‌جمشید از زیر خاک بیرون کشیده شده‌اند،‏ نشانگر آنند که خشایارشا و پدرش،‏ داریوش اول،‏ مدتی همزمان با هم سلطنت می‌کردند.‏ اگر سلطنت همزمان آنان ده سال به طول انجامیده باشد و خشایارشا یازده سال پس از مرگ داریوش در سال ۴۸۶ ق.‏د.‏م.‏ بتنهایی سلطنت کرده باشد،‏ سال اول سلطنت اردشیر مصادف خواهد بود با سال ۴۷۴ ق.‏د.‏م.‏

مدرک دومی که در دست داریم مربوط به سردار آتنی،‏ تمیستوکلس،‏ است که نیروهای خشایارشا را در سال ۴۸۰ ق.‏د.‏م.‏ شکست داد.‏ وی بعدها از چشم مردم یونان افتاد و به خیانت به میهن متهم شد.‏ به همین دلیل گریخت و از دربار پارس طلب حمایت کرد و در آنجا از او استقبال شد.‏ به نقل از تاریخ‌نگار یونانی،‏ توسیدید،‏ این واقعه هنگامی روی داد که اردشیر «بتازگی بر تخت نشسته بود.‏» تاریخ‌نگار یونانی،‏ دیودوروس سیکولوس،‏ تاریخ مرگ تمیستوکلس را سال ۴۷۱ ق.‏د.‏م.‏ می‌داند.‏ از آنجایی که تمیستوکلس درخواست کرده بود که پیش از باریافتن به حضور اردشیر پادشاه،‏ به او یک سال مهلت داده شود تا زبان فارسی را بیاموزد،‏ پس حداکثر باید در سال ۴۷۳ ق.‏د.‏م.‏ به آسیای صغیر رسیده باشد.‏ جروم نیز در «رویدادنامهٔ اوزب» این تاریخ را تأیید می‌کند.‏ چون هنگام رسیدن تمیستوکلس به آسیا در سال ۴۷۳ ق.‏د.‏م.‏،‏ اردشیر «بتازگی بر تخت نشسته» بود،‏ محقق آلمانی،‏ ارنْست هِنگستِنبِرک،‏ در کتاب «مسیح‌شناسی عهد قدیم» (‏ انگل‍.‏)‏ می‌گوید که سلطنت اردشیر در سال ۴۷۴ ق.‏د.‏م.‏ آغاز شد.‏ منابع دیگر نیز این نظر را تأیید می‌کنند.‏ این محقق اضافه می‌کند:‏ «بیستمین سال سلطنت اَرتَحشَستا (‏ اردشیر)‏ برابر با سال ۴۵۵ پیش از مسیح است.‏»‏

‏[تصویر]‏

مجسمهٔ نیم‌تنهٔ تمیستوکلس

‏[دیاگرام/‏تصاویر در صفحهٔ ۱۸۸‏،‏ ۱۸٩]‏

‏(‏برای دیدن شکل صحیح به نشریه رجوع شود)‏

‏«هفتاد هفته»‏

۳۶ ۳۳ ٢٩ د.‏م.‏ ق.‏د.‏م.‏ ۴۰۶ ۴۵۵

پایان «هفتاد هفته» انقطاع مسیح ظهور مسیح اورشلیم «صدور فرمان به

بازسازی شد جهت تعمیر نمودن

.‏ .‏ .‏ اورشلیم»‏

۱ هفته ۶۲ هفته ۷ هفته

۷ سال ۴۳۴ سال ۴۹ سال

‏[تصویر تمام‌صفحه در صفحهٔ ۱۸۰]‏

‏[تصویر تمام‌صفحه در صفحهٔ ۱۹۳]‏