مراجعه به متن

مراجعه به فهرست مطالب

دو پادشاه تغییر هویت می‌دهند

دو پادشاه تغییر هویت می‌دهند

فصل ۱۴

دو پادشاه تغییر هویت می‌دهند

۱،‏ ۲.‏ الف)‏ چه رویدادهایی سبب شد تا آنتیوخوس چهارم در مقابل تقاضاهای روم سر فرود آورد؟‏ ب)‏ سوریه چه زمانی به یک استان رومی تبدیل شد؟‏

شهریار سوریه،‏ آنتیوخوس چهارم،‏ به مصر هجوم آورده به نام پادشاه آن سرزمین تاجگذاری می‌کند.‏ روم به درخواست بطلمیوس ششم،‏ پادشاه مصر،‏ کنسول کایوس پوپیلیوس لایناس را به مصر گسیل می‌دارد.‏ این کنسول ناوگانی عظیم به همراه خود دارد و حامل احکامی از سنای روم است مبنی بر آنکه آنتیوخوس چهارم باید از مقام پادشاهی مصر دست بکشد و از آن کشور عقب‌نشینی کند.‏ پادشاه سوری و کنسول رومی در الئوسیس،‏ واقع در حومهٔ اسکندریه،‏ با یکدیگر روبرو می‌شوند.‏ آنتیوخوس چهارم فرصت می‌خواهد تا با مشاورانش به تبادل‌نظر بپردازد،‏ ولی لایناس دایره‌ای گرداگرد پادشاه می‌کشد و می‌گوید پیش از عبور از این خط باید پاسخ بدهی.‏ آنتیوخوس چهارم،‏ با حقارت به خواسته‌های روم تن در می‌دهد و در سال ۱۶۸ ق.‏د.‏م.‏،‏ به سوریه بازمی‌گردد.‏ بدینسان درگیری بین پادشاه سوری شمال و پادشاه مصری جنوب پایان می‌گیرد.‏

۲ روم که بر امور خاورمیانه ریاست می‌کرد،‏ سوریه را نیز زیر نفوذ خود درمی‌آورد.‏ از اینرو،‏ با وجود آنکه پس از مرگ آنتیوخوس چهارم در سال ۱۶۳ ق.‏د.‏م.‏،‏ پادشاهان دیگری در سلسلهٔ سلوکیان بر سوریه حکمرانی می‌کنند،‏ اما دیگر نقش «پادشاه شمال» را ایفا نمی‌کنند.‏ (‏ دانیال ۱۱:‏۱۵‏)‏ سوریه سرانجام در سال ۶۴ ق.‏د.‏م.‏،‏ به یکی از استانهای روم تبدیل می‌شود.‏

۳.‏ روم چه وقت و چگونه بر مصر استیلا یافت؟‏

۳ سلسلهٔ بطالسه در مصر کمی بیش از ۱۳۰ سال پس از مرگ آنتیوخوس چهارم،‏ همچنان در مقام «پادشاه جنوب» باقی می‌ماند.‏ (‏ دانیال ۱۱:‏۱۴‏)‏ اوکتاویانوس فرمانروای رومی در سال ۳۱ ق.‏د.‏م.‏،‏ در طی نبرد آکتیون بر نیروهای ائتلافی آخرین ملکهٔ بطالسه،‏ کلئوپاترای هفتم و معشوق رومی وی،‏ مارکوس آنتونیوس،‏ چیره می‌شود.‏ سال بعد،‏ پس از خودکشی کلئوپاترا،‏ مصر نیز به صورت یک استان رومی درمی‌آید و دیگر در نقش پادشاه جنوب ظاهر نمی‌شود.‏ روم تا سال ۳۰ ق.‏د.‏م.‏،‏ بر هر دو کشور سوریه و مصر استیلا می‌یابد.‏ آیا حال باید انتظار داشته باشیم که حکومتهای دیگری نقش پادشاه شمال و پادشاه جنوب را بر عهده بگیرند؟‏

پادشاهی جدید «عاملی» می‌فرستد

۴.‏ چرا انتظار می‌رفت که موجودیت حاکم دیگری به صورت پادشاه شمال درآید؟‏

۴ در بهار سال ۳۳ د.‏م.‏،‏ عیسی مسیح به پیروانش گفت:‏ «پس چون مکروهِ ویرانی را که به زبان دانیال نبّی گفته شده است،‏ در مقام مقدّس برپا شده بینید،‏ .‏ .‏ .‏ آنگاه هر که در یهودیّه باشد به کوهستان بگریزد.‏» (‏ متی ۲۴:‏۱۵،‏ ۱۶‏)‏ عیسی با نقل قول از دانیال ۱۱:‏۳۱ به پیروانش دربارهٔ «مکروهِ ویرانی» هشدار داد.‏ این نبوت که پادشاه شمال را شامل می‌شد،‏ حدود ۱۹۵ سال پس از مرگ آنتیوخوس چهارم یعنی آخرین پادشاه سوری که نقش پادشاه شمال را بر عهده داشت،‏ بیان شد.‏ به طور حتم،‏ موجودیت حاکم دیگری باید هویت پادشاه شمال را بر عهده می‌گرفت.‏ اما کدامیک؟‏

۵.‏ چه کسی به صورت پادشاه شمال برخاست و به جای آنتیوخوس چهارم که زمانی این مقام را بر عهده داشت،‏ نشست؟‏

۵ فرشتهٔ یَهُوَه خدا چنین پیشگویی کرد:‏ «پس در جای او [آنتیوخوس چهارم] کسی خواهد برخاست که طلب‌کننده‌ای برای گذشتن از قلمرو سلطنت پرجلال اعزام می‌دارد،‏ لیکن در اندک ایّامی او نیز هلاک خواهد شد نه به غضب و نه به جنگ.‏» (‏ دانیال ۱۱:‏۲۰‏،‏ د ج ‏)‏ کسی که بدین شکل «برخاست» نخستین امپراتور روم،‏ اوکتاویانوس ملقب به آوگوستوس قیصر (‏ یا همان اوغُسْطُس قیصر)‏ بود.‏ —‏ لطفاً به «یکی مفتخر،‏ دیگری حقیر» در صفحهٔ ۲۴۸ مراجعه کنید.‏

۶.‏ الف)‏ چه وقت «طلب‌کننده‌ای» برای گذشتن از «قلمرو سلطنت پرجلال» اعزام شد،‏ و اهمیت این امر در چه بود؟‏ ب)‏ چرا می‌توان گفت که مرگ آوگوستوس «نه به غضب و نه به جنگ» بود؟‏ پ)‏ در هویت پادشاه شمال چه تغییری روی داد؟‏

۶ ‏«قلمرو سلطنت پرجلال» آوگوستوس شامل «فخر زمینها» یعنی استان رومی یهودیه،‏ نیز بود.‏ (‏ دانیال ۱۱:‏۱۶‏)‏ در سال ۲ ق.‏د.‏م.‏،‏ آوگوستوس «طلب‌کننده‌ای» فرستاد.‏ در واقع فرمان نام‌نویسی یا ثبت احوالی بود که احتمالاً برای آگاهی از تعداد جمعیت به منظور وضع مالیات و احضار به خدمت نظام انجام پذیرفت.‏ به پیروی از این فرمان،‏ یوسف و مریم برای ثبت مشخصاتشان به بَیت‌لَحَم سفر کردند و در نتیجه،‏ تولد عیسی در محل پیشگویی‌شده صورت گرفت.‏ (‏ میکاه ۵:‏۲؛‏ متی ۲:‏⁠۱-‏۱۲‏)‏ در ماه اوت سال ۱۴ د.‏م.‏،‏ «در اندک ایّامی» یا به عبارت دیگر کمی پس از صدور فرمان ثبت احوال،‏ آوگوستوس در سن هفتاد و شش‌سالگی درگذشت،‏ نه «به غضب» یک قاتل و نه «به جنگ،‏» بلکه در اثر بیماری.‏ پادشاه شمال تغییر هویت داده بود!‏ این پادشاه حال به صورت امپراتوران حکومت روم در آمده بود.‏

‏‹حقیر برمی‌خیزد›‏

۷،‏ ۸.‏ الف)‏ چه کسی به جای آوگوستوس به پادشاهی شمال رسید؟‏ ب)‏ چرا «جلال سلطنت» اجباراً به جانشین آوگوستوس قیصر واگذار شد؟‏

۷ فرشته در ادامهٔ نبوت گفت:‏ «در جای او [آوگوستوس] حقیری خواهد برخاست اما جلال سلطنت را به وی نخواهند داد و او ناگهان داخل شده،‏ سلطنت را با حیله‌ها خواهد گرفت.‏ و سیل افواج و رئیس عهد نیز از حضور او رُفته و شکسته خواهند شد.‏» —‏ دانیال ۱۱:‏۲۱،‏ ۲۲‏.‏

۸ آن شخص «حقیر،‏» تیبریوس قیصر،‏ پسر لیویا زن سوم آوگوستوس بود.‏ (‏ لطفاً به «یکی مفتخر،‏ دیگری حقیر» در صفحهٔ ۲۴۸ مراجعه کنید.‏)‏ آوگوستوس،‏ از این پسرخوانده‌اش به دلیل خصوصیات ناپسند وی متنفر بود و مایل نبود که وی قیصر بعدی روم گردد.‏ «جلال سلطنت» با نارضایتی هنگامی به او واگذار شد که همهٔ جانشینان احتمالی دیگر از میان رفته بودند.‏ آوگوستوس،‏ تیبریوس را در سال ۴ د.‏م.‏،‏ به فرزندی پذیرفت و وی را وارث تخت خویش ساخت.‏ پس از مرگ آوگوستوس،‏ تیبریوس پنجاه و چهارساله،‏ یعنی همان حقیر،‏ ‹برخاست› و در مقام امپراتور روم و پادشاه شمال بر اریکهٔ قدرت تکیه زد.‏

۹.‏ تیبریوس چگونه ‹سلطنت را با حیله‌ها گرفت›؟‏

۹ در «دایرة‌المعارف جدید بریتانیکا» (‏ انگل‍.‏)‏ آمده است:‏ «تیبریوس» با سنا به نحوی سیاستمدارانه رفتار کرد و تا یک ماه [پس از مرگ آوگوستوس] اجازه نداد که سنا او را امپراتور بخواند.‏» و به سنا گفت که هیچکس بجز آوگوستوس توانایی بر دوش کشیدن بار حکومت بر امپراتوری روم را ندارد،‏ از اینرو از سناتورها خواست تا با واگذاری اختیار حکومت به یک گروه به جای یک شخص واحد مجدداً نظام جمهوری را برقرار کنند.‏ ویل دورانت می‌نویسد:‏ «سنا که جرأت نداشت سخنان تیبریوس را باور کند،‏ آنقدر با تیبریوس تعارف و مجامله کرد تا عاقبت تیبریوس اختیارات را .‏ .‏ .‏ پذیرفت.‏» دورانت سپس ادامه می‌دهد:‏ «هر دو طرف نمایش را خوب بازی کردند.‏ تیبریوس خواستار امپراتوری بود،‏ [وگرنه] به هر طریق که بود راهی برای گریز از آن می‌یافت.‏ سنا از تیبریوس وحشت و نفرت داشت،‏ اما از برقرار کردن مجدد جمهوریی که مانند جمهوری سابق بر اساس مجالسی استوار باشد که فقط به طور فرضی و نه عملی بر امور استیلا دارند پا پس می‌کشید.‏» بدینسان تیبریوس ‹سلطنت را با حیله‌ها گرفت.‏›‏

۱۰.‏ چگونه ‹سیل افواج شکسته شد›؟‏

۱۰ فرشته در مورد «سیل افواج» یا به عبارت دیگر نیروهای نظامی پادشاهیهای مجاور،‏ گفت:‏ «رُفته و شکسته خواهند شد.‏» هنگامی که تیبریوس پادشاه شمال گشت،‏ برادرزاده‌اش گرمانیکوس کایسار فرماندهٔ سپاهیان روم در کنار رود راین بود.‏ در سال ۱۵ د.‏م.‏،‏ گرمانیکوس نیروهایش را بر ضد قهرمان ژرمن،‏ آرمینیوس،‏ رهبری کرد و موفقیتهای ناچیزی به دست آورد.‏ لکن این پیروزیهای محدود برای تیبریوس گران تمام شد و از آن پس،‏ عملیات نظامی در سرزمین ژرمن‌ها را متوقف ساخت.‏ در عوض،‏ کوشید با شعله‌ور ساختن جنگ داخلی از وحدت قبایل ژرمن جلوگیری کند.‏ سیاست خارجی وی عمدتاً سیاست دفاعی بود و تأکید آن بر تقویت سرحدات کشور.‏ این رویه تا حدودی موفقیت‌آمیز بود.‏ بدین ترتیب،‏ «سیل افواج» تحت کنترل قرار گرفتند و «شکسته» شدند.‏

۱۱.‏ ‹رئیس عهد› چگونه ‹شکسته شد›؟‏

۱۱ ‏‹رئیس عهدی› که یَهُوَه خدا با ابراهیم بسته بود و از طریق آن همهٔ خانواده‌های روی زمین برکات می‌یافتند،‏ نیز «شکسته» شد.‏ عیسی مسیح همان ذریت یا نسل ابراهیم بود که در این عهد وعده داده شده بود.‏ (‏ پیدایش ۲۲:‏۱۸؛‏ غلاطیان ۳:‏⁠۱۶‏)‏ در چهاردهم ماه نیسان سال ۳۳ د.‏م.‏،‏ عیسی در قصر والی روم در اورشلیم در مقابل پُنطیُوس پیلاطُس حضور یافت.‏ کاهنان یهودی عیسی را متهم به خیانت به امپراتور کرده بودند.‏ ولی عیسی به پیلاطُس گفت:‏ «پادشاهی من متعلق به این جهان نیست.‏ .‏ .‏ .‏ پادشاهی من پادشاهی دنیوی نیست.‏» یهودیان از بیم آنکه مبادا والی رومی عیسای بیگناه را آزاد سازد فریاد برآوردند:‏ «اگر این شخص را رها کنی،‏ دوست قیصر نیستی.‏ هر که خود را پادشاه سازد،‏ برخلاف قیصر سخن گوید.‏» پس از تقاضای اعدام عیسی،‏ اضافه کردند:‏ «غیر از قیصر پادشاهی نداریم.‏» پیلاطُس بر طبق قانون «خیانت به مقام سلطنت» که تیبریوس آن را گسترده‌تر ساخته بود و عملاً هر گونه توهین به قیصر را شامل می‌شد،‏ عیسی را برای «شکسته» شدن یا به عبارت دیگر مرگ بر روی چوبهٔ شکنجه تسلیم کرد.‏ —‏ یوحنا ۱۸:‏۳۶‏؛‏ ا ش،‏ ۱۹:‏۱۲-‏۱۶‏؛‏ مرقس ۱۵:‏۱۴-‏۲۰‏.‏

پادشاه مستبدی که ‹تدبیرها می‌نماید›‏

۱۲.‏ الف)‏ چه ارگانی با تیبریوس ائتلاف کرد؟‏ ب)‏ تیبریوس چگونه ‹با جمعی قلیل افراشته و بزرگ شد›؟‏

۱۲ فرشته در حالیکه هنوز در مورد تیبریوس نبوت می‌کرد گفت:‏ «از وقتی که ایشان با وی همداستان شده باشند او به حیله رفتار خواهد کرد و با جمعی قلیل افراشته و بزرگ خواهد شد.‏» (‏ دانیال ۱۱:‏۲۳‏)‏ اعضای سنای روم طبق قانون اساسی با تیبریوس ‹همداستان شده بودند،‏› و تیبریوس از لحاظ رسمی به آنها متکی بود.‏ ولی حیله‌گر بود و در واقع ‹با جمعی قلیل افراشته و بزرگ شد.‏› این جمع قلیل همان محافظان پرایتوری رومی بودند که در نزدیکی دیوارهای روم مستقر شده بودند.‏ نزدیکی آنها به روم سنا را وحشت‌زده می‌کرد و به تیبریوس امکان می‌داد هر گونه شعلهٔ مخالفت را در میان اهالی خاموش سازد.‏ بدینسان به وسیلهٔ حدود ۰۰۰‏,‏۱۰ محافظ،‏ نیرومند باقی ماند.‏

۱۳.‏ تیبریوس از چه نظر از پدرانش فراتر رفت؟‏

۱۳ فرشته سپس در ادامهٔ نبوت گفت:‏ «ناگهان به برومندترین بِلاد وارد شده،‏ کارهایی را که نه پدرانش و نه پدران پدرانش کرده باشند بجا خواهد آورد و غارت و غنیمت و اموال را به ایشان بذل خواهد نمود و به ضدّ شهرهای حصاردار تدبیرها خواهد نمود،‏ لیکن اندک زمانی خواهد بود.‏» (‏ دانیال ۱۱:‏۲۴‏)‏ تیبریوس شخصی بسیار بدگمان بود و دوران حکومتش مملو از فرمانهای قتل است.‏ نفوذ سیانوس،‏ فرماندهٔ محافظان پرایتوری،‏ تا حد زیادی موجب شد که اواخر دوران حکومت تیبریوس با رعب و وحشت همراه باشد.‏ سرانجام،‏ سیانوس نیز خود مورد بدگمانی قرار گرفت و اعدام شد.‏ استبداد تیبریوس از استبداد پدرانش نیز فراتر رفت.‏

۱۴.‏ الف)‏ تیبریوس چگونه «غارت و غنیمت و اموال» را در تمامی استانهای رومی توزیع کرد؟‏ ب)‏ تیبریوس در هنگام مرگش چگونه فرمانروایی شمرده می‌شد؟‏

۱۴ با اینهمه تیبریوس در تمامی استانهای روم «غارت و غنیمت و اموال» را توزیع می‌کرد.‏ در هنگام مرگش،‏ همهٔ مردمان تابعش از رفاه برخوردار بودند.‏ مالیاتها را سبک نگاه داشته بود،‏ و با اهالی مناطق مصیبت‌زده با گشاده‌دستی رفتار می‌کرد.‏ در صورتی که سربازان یا افسران به کسی ستم می‌کردند یا در موقع انجام وظیفه از قوانین تخطی می‌کردند،‏ با انتقام امپراتور روبرو می‌شدند.‏ قدرت در مشت محکم این امپراتور،‏ با خود امنیت عمومی به ارمغان آورده،‏ و سیستم خوب ارتباطی به شکوفایی بازرگانی و تجارت کمک کرده بود.‏ تیبریوس اطمینان حاصل می‌کرد که امور داخل و خارج از روم با بی‌طرفی و نظم به انجام رسند.‏ قوانین اصلاح شدند و ضوابط اجتماعی و اخلاقی با پیگیری اصلاحاتی که آوگوستوس قیصر بنیان نهاده بود،‏ بهبود یافتند.‏ با وجود این،‏ تیبریوس ‹تدبیرها› و حیله‌ها به کار بست،‏ تا جایی که تاسیتوس،‏ مورخ رومی او را مردی ریاکار توصیف کرد که با مهارت رنگ عوض می‌کرد.‏ تیبریوس را در هنگام مرگش در ماه مارس سال ۳۷ د.‏م.‏،‏ پادشاهی مستبد می‌دانستند.‏

۱۵.‏ روم در اواخر قرن اول و اوایل قرن دوم د.‏م.‏ در چه وضعی به سر می‌برد؟‏

۱۵ آن دسته از جانشینان تیبریوس که نقش پادشاه شمال را بر عهده داشتند از این قرارند:‏ گایوس قیصر (‏ کالیگولا)‏،‏ کلودیوس اول،‏ نِرون،‏ وسپاسیانوس،‏ تیتوس،‏ دومیتیانوس،‏ نروا،‏ ترایانوس،‏ و هادریانوس.‏ در «دایرة‌المعارف جدید بریتانیکا» (‏ انگل‍.‏)‏ آمده است:‏ «جانشینان آوگوستوس اغلب همان سیاستهای اداری و برنامه‌های ساختمان‌سازی او را دنبال کردند،‏ البته با نوآوری کمتر و خودنمایی بیشتر.‏» همین منبع بعداً می‌افزاید:‏ «در اواخر قرن اول و اوایل قرن دوم روم در نقطهٔ اوج شکوه خویش قرار داشت و از همه وقت پرجمعیت‌تر بود.‏» با اینکه در طی این دوران در مرزهای امپراتوری مشکلاتی وجود داشت،‏ نخستین رودررویی روم با پادشاه جنوب در قرن سوم د.‏م.‏ رخ داد.‏

مخالفت با پادشاه جنوب

۱۶،‏ ۱۷.‏ الف)‏ چه کسی نقش پادشاه شمال را که در دانیال ۱۱:‏۲۵ از آن سخن به میان آمده ایفا کرد؟‏ ب)‏ چه کسی مقام پادشاه جنوب را کسب کرد،‏ و این امر چگونه رخ داد؟‏

۱۶ فرشتهٔ خدا در ادامهٔ نبوت می‌گوید:‏ «[پادشاه شمال] قوّت و دل خود را با لشکر عظیمی به ضدّ پادشاه جنوب برخواهد انگیخت و پادشاه جنوب با فوجی بسیار عظیم و قوی تهیّهٔ جنگ خواهد دید اما [پادشاه شمال] یارای مقاومت نخواهد داشت زیرا که به ضدّ او تدبیرها خواهند نمود.‏ و آنانی که خوراک او را می‌خورند او را شکست خواهند داد و لشکر او تلف خواهد شد و بسیاری کشته خواهند افتاد.‏» —‏ دانیال ۱۱:‏۲۵،‏ ۲۶‏.‏

۱۷ حدود ۳۰۰ سال پس از آنکه اوکتاویانوس مصر را یکی از استانهای رومی ساخت اورلیانوس،‏ امپراتور روم،‏ نقش پادشاه شمال را بر عهده گرفت.‏ در این بین،‏ سپتیمیا زنوبیا،‏ که ملکهٔ مستعمرهٔ رومی پالمورا بود،‏ در نقش پادشاه جنوب ظاهر شد.‏ * (‏ لطفاً به «زنوبیا،‏ ملکهٔ جنگاور پالمورا» صفحهٔ ۲۵۲ مراجعه کنید.‏)‏ ارتش پالمورا در سال ۲۶۹ د.‏م.‏،‏ مصر را به بهانهٔ آنکه این سرزمین را برای روم مصون نگاه دارد،‏ اشغال کرد.‏ زنوبیا قصد داشت پالمورا را ممتازترین شهر مشرق‌زمین سازد و بر استانهای شرقی روم فرمان براند.‏ اورلیانوس که از جاه‌طلبیهای این ملکه مضطرب گشته بود،‏ «قوّت و دل خود» را بر ضد زنوبیا برانگیخت.‏

۱۸.‏ نتیجهٔ کشمکش بین امپراتور اورلیانوس،‏ یعنی پادشاه شمال،‏ و ملکه زنوبیا،‏ یعنی پادشاه جنوب چه بود؟‏

۱۸ زنوبیا که در رأس موجودیت حاکمی قرار داشت که پادشاه جنوب را تشکیل می‌داد،‏ بر ضد پادشاه شمال «با فوجی بسیار عظیم و قوی» تحت فرماندهی دو تن از سردارانش،‏ زابداس و زَبّای،‏ «تهیّهٔ» جنگ دید.‏ ولی اورلیانوس مصر را تصرف کرد و رهسپار فتح آسیای صغیر و سوریه شد.‏ زنوبیا در امسا (‏ حمص کنونی)‏ مغلوب گشت،‏ و در پی آن به پالمورا عقب‌نشینی کرد.‏ هنگامی که اورلیانوس آن شهر را محاصره کرد،‏ زنوبیا با سرسختی به دفاع پرداخت لیکن سودی نداشت.‏ ملکه و پسرش به سوی پارس گریختند،‏ اما در نزدیکی رود فرات به چنگ رومیان افتادند.‏ در سال ۲۷۲ د.‏م.‏،‏ اهالی پالمورا شهرشان را تسلیم کردند.‏ اورلیانوس زنوبیا را زنده نگاه داشت،‏ و در سال ۲۷۴ د.‏م.‏،‏ او را به صورت جالبترین بخش رژهٔ پیروزی‌اش از میان روم گذراند.‏ این زن بقیهٔ عمر خویش را به صورت بانویی رومی به سر آورد.‏

۱۹.‏ اورلیانوس چگونه به دلیل ‹تدبیرهایی که به ضدّ او› شد سقوط کرد؟‏

۱۹ اورلیانوس خود نیز به دلیل ‹تدبیرهایی که به ضدّ او› شد ‹یارای مقاومت نداشت.‏› در سال ۲۷۵ د.‏م.‏،‏ بر ضد پارس‌ها دست به لشکرکشی زد.‏ ولی در حالی که در تراکیا به دنبال فرصت بود تا از تنگه گذشته پا به آسیای صغیر گذارد،‏ آنانی که ‹خوراک او را می‌خوردند› بر ضد وی توطئه‌چینی کرده و او را «شکست» دادند.‏ او قصد داشت منشی خود اِروس را به دلیل قانون‌شکنی کیفر دهد.‏ اما اِروس فهرستی جعلی از افسران محکوم به اعدام تهیه کرد.‏ افسران با دیدن این فهرست نقشهٔ قتل اورلیانوس را ریختند و آن را عملی ساختند.‏

۲۰.‏ چگونه «لشکر» پادشاه شمال «تلف» شد؟‏

۲۰ دوران حکومت پادشاه شمال با مرگ اورلیانوس امپراتور خاتمه نیافت.‏ فرمانروایان رومی دیگری در پی وی آمدند.‏ حکومت،‏ چندی در دست امپراتوران غرب و چندی در دست امپراتوران شرق بود.‏ «لشکر» پادشاه شمال زیر فرمان این مردان،‏ «تلف» یا «پراکنده»‏ * شدند،‏ و بسیاری به سبب تهاجمات قبایل شمالیِ ژرمن ‹کشته افتادند.‏› گُت‌ها در قرن چهارم د.‏م.‏ مرزهای روم را شکافتند.‏ درپی تهاجمات پی‌درپی و بی‌امان،‏ در سال ۴۷۶ د.‏م.‏ اودوآکر،‏ رهبر ژرمن‌ها،‏ آخرین امپراتور حاکم بر روم را از میان برداشت.‏ امپراتوری روم تا شروع قرن ششم،‏ در غرب متلاشی شده و پادشاهان ژرمن بر بریتانیا،‏ گال،‏ ایتالیا،‏ آفریقای شمالی،‏ و اسپانیا فرمان می‌راندند.‏ بخش شرقی امپراتوری تا قرن پانزدهم دوام آورد.‏

چندپارگی امپراتوریی عظیم

۲۱،‏ ۲۲.‏ در قرن چهارم د.‏م.‏ کنستانتیوس چه تغییراتی به وجود آورد؟‏

۲۱ فرشتهٔ یَهُوَه بدون ذکر جزییات غیرضروری در مورد سقوط امپراتوری روم،‏ که قرنها به طول انجامید،‏ به پیشگویی فتوحات دیگر پادشاهان شمال و جنوب ادامه داد.‏ با وجود این،‏ مرور اجمالی تغییر و تحولات امپراتوری روم به ما کمک می‌کند تا بتوانیم هویت این دو پادشاه متخاصم را در زمانهای بعد مشخص کنیم.‏

۲۲ در قرن چهارم،‏ کنستانتیوس،‏ امپراتور روم،‏ مسیحیت مرتد را از جانب دولت به رسمیت شناخت.‏ او حتی در سال ۳۲۵ د.‏م.‏،‏ شورای کلیسا را در نیقیه،‏ واقع در آسیای صغیر،‏ تشکیل داد و خود شخصاً ریاست آن را بر عهده گرفت.‏ بعدها،‏ اقامتگاه سلطنتی را از روم به بیزانس (‏ بوزانتیون)‏ یا همان کنستانتینوپل منتقل ساخت و آن شهر را پایتخت جدید خود خواند.‏ امپراتوری روم تا هنگام مرگ امپراتور تئودوسیوس اول،‏ در روز هفدهم ژانویهٔ سال ۳۹۵ د.‏م.‏،‏ همچنان زیر فرمان یک امپراتور اداره می‌شد.‏

۲۳.‏ الف)‏ پس از مرگ تئودوسیوس،‏ چه تقسیماتی در امپراتوری روم صورت گرفت؟‏ ب)‏ امپراتوری شرق چه وقت پایان یافت؟‏ پ)‏ تا هنگام فرا رسیدن سال ۱۵۱۷ چه کسی به فرمانروایی مصر رسیده بود؟‏

۲۳ امپراتوری روم،‏ در پی مرگ تئودوسیوس،‏ بین پسران وی تقسیم شد.‏ هونوریوس فرمانروایی بخش غربی و آرکادیوس حکومت بخش شرقی را که پایتختش کنستانتینوپل بود،‏ به دست گرفتند.‏ بریتانیا،‏ گال،‏ ایتالیا،‏ اسپانیا،‏ و آفریقای شمالی در میان استانهای بخش غربی بودند.‏ مقدونیه،‏ تراکیا،‏ آسیای صغیر،‏ سوریه،‏ و مصر استانهای بخش شرقی را تشکیل می‌دادند.‏ در سال ۶۴۲ د.‏م.‏،‏ اسکندریه،‏ پایتخت مصر،‏ به دست ساراسن‌ها (‏ عربها )‏ افتاد،‏ و مصر به صورت یکی از استانهای خلایف درآمد.‏ در ژانویهٔ سال ۱۴۴۹،‏ کنستانتیوس یازدهم آخرین امپراتور شرق شد.‏ ترکهای عثمانی زیر فرمان سلطان محمد دوم،‏ در بیست و نهم ماه مه سال ۱۴۵۳،‏ کنستانتینوپل را تصرف کردند و به حکومت امپراتوری روم شرقی پایان دادند.‏ در سال ۱۵۱۷ مصر به یکی از استانهای ترک تبدیل شد.‏ ولی بعداً این سرزمینِ پادشاه باستانی جنوب،‏ تحت فرمان امپراتوری دیگری در بخش غربی درآمد.‏

۲۴،‏ ۲۵.‏ الف)‏ به نقل از برخی مورخان،‏ نقطهٔ شروع امپراتوری مقدس روم چه زمانی بود؟‏ ب)‏ سرانجام چه کسانی صاحب عنوان «امپراتور» در امپراتوری مقدس روم شدند و چگونه؟‏

۲۴ در جناح غربی امپراتوری روم،‏ اسقف کاتولیک روم،‏ پاپ لئوی اول،‏ برپا خاست.‏ وی به دلیل دفاع از اختیارات پاپها در قرن پنجم د.‏م.‏،‏ شهرت یافته بود.‏ پس از مدتی،‏ پاپ تاجگذاری امپراتور بخش غربی را بناحق به خود اختصاص داد.‏ این تاجگذاری در روز کریسمس سال ۸۰۰ د.‏م.‏ صورت گرفت.‏ در این روز پاپ لئوی سوم تاج امپراتوری روم غربی را بر سر شارل پادشاه فرانکی (‏ شارلمان)‏ گذارد.‏ این تاجگذاری امپراتوری را در روم مجدداً احیا کرد و به نقل از برخی مورخان،‏ نقطهٔ شروع امپراتوری مقدس روم بود.‏ بدینسان امپراتوری شرقی و امپراتوری مقدس روم به وجود آمده و هر دو خود را پیرو مسیحیت می‌دانستند.‏

۲۵ با گذشت زمان،‏ جانشینان شارلمان به صورت حاکمانی بی‌اختیار درآمدند.‏ تخت امپراتوری حتی برای مدتی خالی ماند.‏ در این بین،‏ پادشاه ژرمن،‏ اوتوی اول،‏ بخش اعظم سرزمین‌های شمالی و مرکزی ایتالیا را به چنگ آورد،‏ و خود را پادشاه ایتالیا اعلام کرد.‏ در دوم فوریهٔ سال ۹۶۲ د.‏م.‏،‏ پاپ ژان دوازدهم،‏ تاج امپراتوری مقدس روم را بر سر اوتوی اول گذارد.‏ پایتخت این امپراتوری در آلمان بود،‏ و امپراتوران و بخش اعظم تابعانشان ژرمن بودند.‏ پنج قرن بعد،‏ خاندان اتریشی هاپسبورگ لقب «امپراتور» را از آن خود ساختند و تا پایان امپراتوری مقدس روم در این مقام باقی ماندند.‏

دو پادشاه دوباره مشخص می‌شوند

۲۶.‏ الف)‏ در مورد پایان امپراتوری مقدس روم چه می‌دانیم؟‏ ب)‏ چه کشوری به عنوان پادشاه شمال سر برداشت؟‏

۲۶ ناپلئون اول پس از پیروزیهایش در آلمان در طی سال ۱۸۰۵،‏ از به رسمیت شناختن امپراتوری مقدس روم سر باز زد و بدینوسیله آخرین ضربه را بر پیکر این امپراتوری وارد ساخت.‏ امپراتور فرانسیس دوم که قادر به دفاع از تاج و تخت خویش نبود در روز ششم اوت سال ۱۸۰۶،‏ از مقام امپراتوری روم کناره گرفت و به مقام امپراتوری اتریش اکتفا کرده،‏ به محدودهٔ دولت ملی خود عقب نشست.‏ امپراتوری مقدس روم (‏ که بنیانگذاران آن لئوی سوم،‏ یک پاپ کاتولیک،‏ و شارلمان،‏ پادشاه فرانکی بودند)‏،‏ پس از ۱۰۰۶ سال پایان یافت.‏ در سال ۱۸۷۰،‏ روم مستقل از واتیکان،‏ به صورت پایتخت ایتالیا درآمد.‏ سال بعد،‏ یک امپراتوری آلمانی تحت فرمان ویلهلم اول،‏ که خود را سزار یا کایزر می‌نامید،‏ سر برداشت.‏ بدین ترتیب،‏ پادشاه نوین شمال،‏ یعنی آلمان،‏ در صحنهٔ جهانی ظاهر شد.‏

۲۷.‏ الف)‏ چگونه مصر به صورت کشور تحت‌الحمایهٔ بریتانیا درآمد؟‏ ب)‏ چه قدرتی در مقام پادشاه جنوب ظاهر شد؟‏

۲۷ ولی پادشاه نوین جنوب چه کسی بود؟‏ تاریخ نشانگر آن است که بریتانیا در قرن هفدهم به قدرتی در خور یک امپراتوری دست یافت.‏ ناپلئون اول که قصد داشت سد راه تجارت بریتانیا شود،‏ مصر را در سال ۱۷۹۸ تصرف کرد.‏ در پی آن آتش جنگ شعله‌ور شد،‏ و بریتانیا و دولت عثمانی با یکدیگر هم‌پیمان شده،‏ فرانسه را وادار به ترک مصر کردند؛‏ بدین ترتیب در آستانهٔ کشمکش به صورت پادشاه جنوب درآمدند.‏ در طی قرن بعد،‏ بر نفوذ بریتانیا در مصر افزوده شد.‏ پس از سال ۱۸۸۲،‏ مصر در واقع به صورت کشور تابع بریتانیا درآمد.‏ هنگامی که در سال ۱۹۱۴ جنگ جهانی اول آغاز گشت،‏ مصر به ترکیه تعلق داشت و زیر فرمان یک خدیو یا نایب‌السلطنه اداره می‌شد.‏ ولی پس از آنکه ترکیه در جنگ جانب آلمان را گرفت،‏ بریتانیا خدیو را عزل کرد و مصر را کشور تحت‌الحمایهٔ خود خواند.‏ رابطهٔ بریتانیا و ایالات متحدهٔ آمریکا رفته رفته نزدیکتر گشت تا جایی که این دو کشور به صورت قدرت جهانی انگلیس –‏ آمریکا درآمدند و در کنار یکدیگر در مقام پادشاه جنوب قرار گرفتند.‏

‏[پاورقی‌ها]‏

^ بند 17 از آنجایی که نامهای «پادشاه شمال» و «پادشاه جنوب» لقب هستند،‏ می‌توانند به هر موجودیت حاکمی اطلاق گردند،‏ منجمله پادشاه،‏ ملکه،‏ یا بلوکی از ملتها.‏

^ بند 20 لطفاً به پاورقی دانیال ۱۱:‏۲۶ در «ترجمهٔ دنیای جدید از کتاب مقدس» (‏ انگل‍.‏)‏ با مراجع،‏ چاپ انجمن بین‌المللی شاگردان کتاب مقدس،‏ مراجعه کنید.‏

چه آموختیم؟‏

‏• نخستین امپراتور روم که در نقش پادشاه شمال ظاهر شد چه کسی بود،‏ و چه وقت «طلب‌کننده‌ای» فرستاد؟‏

‏• چه کسی پس از آوگوستوس پادشاه شمال شد و «رئیس عهد» چگونه ‹شکسته شد›؟‏

‏• نتیجهٔ کشمکش بین اورلیانوس،‏ پادشاه شمال و زنوبیا،‏ پادشاه جنوب چه بود؟‏

‏• چه بر سر امپراتوری روم آمد،‏ و تا پایان قرن نوزدهم چه قدرتهایی به نقش دو پادشاه شمال و جنوب ظاهر شدند؟‏

‏[سؤالات مقالهٔ مطالعه‌ای]‏

‏[کادر/تصویر در صفحهٔ ۲۴۸-۲۵۱]‏

یکی مفتخر،‏ دیگری حقیر

یکی جمهوری متشنجی را به یک امپراتوری جهانی مبدل ساخت.‏ دیگری ثروت آن را در عرض بیست و سه سال،‏ بیست برابر کرد.‏ اولی در هنگام مرگ به افتخار رسید،‏ اما دیگری حقیر گشت.‏ این دو امپراتور روم در طی دوران زندگی و خدمت روحانی عیسی حکومت می‌کردند.‏ نام آنها چه بود؟‏ و چرا یکی از آنها به افتخار رسید و دیگری نرسید؟‏

‏«روم آجری را روم مرمرین ساخت»‏

هنگامی که ژولیوس سزار،‏ در سال ۴۴ ق.‏د.‏م.‏ به قتل رسید،‏ نوهٔ خواهرش،‏ گایوس اوکتاویانوس فقط هیجده سال داشت.‏ این جوان که پسرخواندهٔ ژولیوس سزار و وارثی بود که خود برگزیده بود،‏ بلافاصله عازم روم شد تا به میراث خود دست یابد.‏ در آنجا با رقیبی قوی‌پنجه یعنی مارکوس آنتونیوس،‏ سردار اعظم سزار،‏ روبرو شد که خود را وارث بی‌چون و چرای تخت فرمانروایی می‌دانست.‏ دسیسه‌های سیاسی و نبرد قدرتی که در آن هنگام آغاز شد سیزده سال به طول انجامید.‏

اوکتاویانوس پس از شکست نیروهای ائتلافی کلئوپاترا،‏ ملکهٔ مصر و معشوق او مارکوس آنتونیوس (‏ در سال ۳۱ ق.‏د.‏م.‏)‏ توانست موقعیت خود را به عنوان حاکم بلامانع امپراتوری روم تثبیت کند.‏ سال بعد،‏ آنتونیوس و کلئوپاترا دست به خودکشی زدند،‏ و اوکتاویانوس مصر را نیز تصاحب کرد.‏ بدینسان آخرین بقایای امپراتوری یونان برچیده شد،‏ و روم قدرت جهانی را به دست گرفت.‏

اوکتاویانوس به خاطر داشت که خودکامگی ژولیوس سزار سبب قتل وی شد،‏ از اینرو مراقب بود که خود این اشتباه را تکرار نکند.‏ بنابراین،‏ برای جلوگیری از جریحه‌دار کردن احساسات رومیان که خواستار جمهوری بودند،‏ بر حکومت پادشاهی خود لباس جمهوری پوشانید.‏ از استفاده از عنوانهای ‏«پادشاه» و «دیکتاتور» خودداری کرد.‏ حتی یک قدم فراتر رفته،‏ پیشنهاد کرد که حکمرانی همهٔ استانها را به سنای روم واگذارد و از مسندهای خود استعفا کند.‏ این ترفند کاری بود.‏ سنا با قدردانی از اوکتاویانوس،‏ او را ترغیب کرد تا مسندهای خویش را نگاه دارد و حکومت بعضی از استانها را نیز به عهده بگیرد.‏

علاوه بر آن،‏ در روز شانزدهم ژانویهٔ سال ۲۷ ق.‏د.‏م.‏،‏ سنا به او لقب «آوگوستوس» را داد که به معنی «محتشم و مقدس» است.‏ اوکتاویانوس نه تنها این لقب را پذیرفت بلکه یکی از ماههای سال را نیز به نام خود خواند و با کاستن یک روز از ماه فوریه و افزودن آن به ماه اوت (‏ آوگوست)‏ کاری کرد که با ماه ژوئیه،‏ یعنی ماهی که نامش از نام ژولیوس سزار گرفته شده بود،‏ برابر باشد.‏ اوکتاویانوس بدینسان نخستین امپراتور روم گشت و از آن پس به نام آوگوستوس قیصر یا «آوگوستوس اول» شناخته شد.‏ بعدها لقب «پونتیفکس ماکسیموس» (‏ کاهن اعظم)‏ را به خود داد،‏ و در سال ۲ ق.‏د.‏م.‏،‏ یعنی سال تولد عیسی،‏ سنا به او لقب پاتر پاتریای،‏ یا «پدر میهنش» را داد.‏

در همان سال،‏ «حکمی از اوغُسْطُس [یا آوگوستوس] قیصر صادر گشت که تمام ربع مسکون را اسم‌نویسی کنند؛‏ .‏ .‏ .‏ پس همهٔ مردم هر یک به شهر خود برای اسم‌نویسی می‌رفتند.‏» (‏ لوقا ۲:‏⁠۱-‏۳‏)‏ در نتیجهٔ این حکم،‏ عیسی در بَیت‌لَحَم به دنیا آمد و بدینسان نبوت کتاب مقدس به تحقق پیوست.‏ —‏ دانیال ۱۱:‏۲۰؛‏ میکاه ۵:‏۲‏.‏

دولت تحت رهبری آوگوستوس تا حدی از صداقت و پول باثبات برخوردار بود.‏ آوگوستوس سیستم پستی مؤثری نیز تأسیس نمود و به ساختن جاده و پل پرداخت.‏ ارتش را تجدید سازمان داد،‏ نیروی دریایی ثابتی تشکیل داد،‏ و محافظان پرایتوری (‏ فوج خاصّ)‏ را که دستهٔ برگزیده‌ای از پاسداران امپراتوری بودند،‏ تشکل بخشید.‏ (‏ فیلپیان ۱:‏⁠۱۳‏)‏ تحت حمایت وی،‏ نویسندگانی همچون ویرژیل و هوراس شکوفا شدند و پیکره‌سازان آثاری بدیع پدید آوردند که سبک آنها امروزه سبک کلاسیک خوانده می‌شود.‏ آوگوستوس بناهایی را که از زمان ژولیوس سزار ناتمام مانده بود به پایان رساند و معابد بسیاری را مرمت کرد.‏ پکس رومانا ‏(‏ «صلح رومی»)‏ که به وسیلهٔ او عرضه شد،‏ دویست سال دوام آورد.‏ آوگوستوس در روز نوزدهم اوت سال ۱۴ د.‏م.‏،‏ در سن هفتاد و شش‌سالگی درگذشت و از آن پس به الوهیت رسید.‏

آوگوستوس با سربلندی ادعا می‌کرد که «روم آجری را روم مرمرین» ساخته است.‏ او که نمی‌خواست روم به روزهای پرتشنج جمهوری پیشین بازگردد،‏ تصمیم گرفت امپراتور آینده را تعلیم و پرورش دهد.‏ ولی حق انتخاب چندانی نداشت.‏ خواهرزاده‌اش،‏ دو نوه‌اش،‏ دامادش،‏ و یکی از پسرخوانده‌هایش همگی درگذشته بودند،‏ در نتیجه تنها وارث او تیبریوس،‏ پسرخواندهٔ دیگرش بود.‏

‏‹حقیر›‏

کمتر از یک ماه پس از مرگ آوگوستوس،‏ سنای روم تیبریوس پنجاه و چهارساله را امپراتور خواند.‏ تاریخ مرگ و پایان حکومت وی ماه مارس سال ۳۷ د.‏م.‏ است.‏ از اینرو،‏ در طی خدمت روحانی عمومی عیسی امپراتوری روم با وی بود.‏

تیبریوس،‏ در مقام امپراتور،‏ از فضایل و معایبی برخوردار بود.‏ از فضایل او می‌توان از اکراهش در ولخرجی در راه تجملات نام برد.‏ در نتیجه،‏ امپراتوری قرین ثروت شد و او امکان مالی یافت تا امپراتوری را از مصائب و دوران تنگی برهاند.‏ یکی از خصائل نیکوی او آن بود که خود را انسانی بیش نمی‌دانست،‏ و بسیاری از القاب افتخاری را رد می‌کرد،‏ و معمولاً پرستش امپراتور را متوجه آوگوستوس می‌ساخت تا شخص خودش.‏ او همچون آوگوستوس و ژولیوس سزار یک ماهِ سال را به نام خود نخواند و در ضمن اجازه نمی‌داد که دیگران وی را بدین شکل مورد احترام و تمجید قرار دهند.‏

با وجود این،‏ معایب این امپراتور بر فضایلش مقدم بود.‏ بشدت بدگمان و ریاکار بود،‏ و دوران حکومت وی مملو از احکام قتلی بود که دامن بسیاری از دوستان سابقش را نیز گرفت.‏ او قانون لز ماژسته (‏ یا خیانت به مقام سلطنت)‏ را تعمیم داد به طوری که علاوه بر اعمال آشوبگرانه،‏ هر گونه سخن توهین‌آمیز به شخص وی را نیز در بر می‌گرفت.‏ احتمالاً یهودیان با استناد به این قانون،‏ والی رومی،‏ پنطیوس پیلاطُس را وادار کردند عیسی را به قتل برساند.‏ —‏ یوحنا ۱۹:‏۱۲-‏۱۶‏.‏

تیبریوس با بنای قرارگاههای مستحکمی،‏ در شمالِ دیوارهای شهر،‏ محافظان پرایتوری را در نزدیکی روم متمرکز ساخت.‏ حضور این محافظان سنای روم را که تهدیدی بود برای قدرت تیبریوس،‏ وحشتزده می‌ساخت،‏ و در ضمن باعث می‌شد که هیچگونه نافرمانی مردم بی‌جواب نماند.‏ این امپراتور دستگاه خبرچینی را نیز رونق داد،‏ و بخش آخر دوران حکومتش با ترس و وحشت همراه بود.‏

تیبریوس در هنگام مرگ،‏ امپراتوری مستبد و خودکامه تلقی می‌شد.‏ پس از مرگ وی،‏ رومیان به شادی و پایکوبی پرداختند و سنا از رساندن او به مقام خدایی خودداری کرد.‏ به این دلایل و دلایلی دیگر که در اینجا ذکر نشده است،‏ می‌بینیم که تیبریوس تحقق نبوتی بود که می‌گوید:‏ «حقیری» در مقام «پادشاه شمال» خواهد برخاست.‏ —‏ دانیال ۱۱:‏۱۵،‏ ۲۱‏.‏

چه آموختیم؟‏

‏• اوکتاویانوس چگونه به مقام نخستین امپراتور روم رسید؟‏

‏• دستاوردهای حکومت آوگوستوس کدامند؟‏

‏• فضایل و معایب تیبریوس چه بودند؟‏

‏• نبوت مربوط به «حقیر» چگونه در مورد تیبریوس تحقق یافت؟‏

‏[تصویر]‏

تیبریوس

‏[کادر/‏تصاویر در صفحهٔ ۲۵۲-۲۵۵]‏

زنوبیا،‏ ملکهٔ جنگاور پالمورا

‏«پوستی تیره‌رنگ داشت .‏ .‏ .‏ دندانهایش از سفیدی به صدف می‌ماند.‏ چشمان درشت سیاهش،‏ با فروغی غیرعادی،‏ می‌درخشید،‏ و ملاحتی به غایت دلربا از حرارت آنها می‌کاست.‏ صدایش نافذ و موزون بود.‏ نیروی ادراک مردانه‌اش بر اثر اندوختن دانش تحکیم و تزیین یافته بود.‏ .‏ .‏ .‏ به زبان لاتینی ناآشنا نبود،‏ اما در السنهٔ یونانی،‏ سریانی و مصری به یکسان تبحر داشت.‏» اینها تمجیدات مورخی است به نام اِدوارد گیبون در وصف زنوبیا،‏ ملکهٔ جنگاور شهر سوریِ پالمورا.‏

همسر زنوبیا یکی از نجبای پالمورا به نام اودناتوس بود که در سال ۲۵۸ د.‏م.‏ به دلیل موفقیتهای نظامی‌اش در برابر پارس‌ها و به نفع امپراتوری روم به مقام کنسولی روم رسیده بود.‏ دو سال بعد،‏ اودناتوس از طرف گالینیوس،‏ امپراتور روم،‏ به مقام کورِکتور توتیوس اورینتیس ‏(‏ والی تمامی مشرق‌زمین)‏ نائل گشت.‏ این مقام به تشکر از پیروزی وی بر شاپور اول،‏ پادشاه پارس،‏ به وی اعطا شد.‏ اودناتوس سرانجام به خود،‏ عنوان «شاه شاهان» را اطلاق کرد.‏ کامیابیهای اودناتوس را می‌توان تا حد زیادی نتیجهٔ شهامت و دوراندیشی زوجه‌اش،‏ زنوبیا دانست.‏

زنوبیا و سودای بنای یک امپراتوری

اودناتوس در سال ۲۶۷ د.‏م.‏،‏ در اوج قدرت و افتخار به همراه وارث تختش به قتل رسید.‏ چون پسر زنوبیا هنوز خیلی جوان بود،‏ خود زنوبیا جانشین شوهرش شد.‏ این زن زیبا و جاه‌طلب با قابلیتی که در ادارهٔ امور داشت،‏ و عادت شرکت در فعالیتهای نظامی در کنار شوهرش،‏ و تسلطتش به چندین زبان،‏ توانست احترام و حمایت تابعان خویش را جلب کند.‏ به دانش‌اندوزی عشق می‌ورزید و گرداگرد خویش را با روشنفکران پر کرده بود.‏ یکی از مشاوران وی فیلسوف و بدیع‌شناسی به نام کاسیوس لونگینوس بود که گفته می‌شد «یک کتابخانهٔ زنده و موزهٔ سیار» است.‏ ریچارد استونمَن در کتابش به نام «پالمورا و امپراتوری‌اش؛‏ شورش زنوبیا در مقابل روم» (‏ انگل‍.‏)‏ می‌نویسد:‏ «در طی پنج سال پس از مرگ اودناتوس .‏ .‏ .‏ زنوبیا در اذهان مردمش به صورت بانوی مشرق زمین جای گرفته بود.‏»‏

در یک سوی قلمرو زنوبیا پارس قرار داشت که به همراه همسرش آن را تضعیف ساخته بودند و در سوی دیگر،‏ رومِ در حال زوال.‏ مورخی به نام جِی.‏ اِم.‏ رابرتس،‏ دربارهٔ اوضاع امپراتوری روم در آن زمان می‌گوید:‏ «قرن سوم .‏ .‏ .‏ برای سرحدات خاوری و باختری روم دوران سختی بود،‏ در همان حال در خود روم نیز جنگ داخلی و کشمکش بر سر حق جانشینی آغاز گشته بود.‏ بیست و دو امپراتور (‏ بدون در نظر گرفتن مدعیان دروغین)‏ یکی پس از دیگری آمدند و رفتند.‏» ولی بانوی سوریه،‏ در قلمرو خود ملکه‌ای استوار و مطلق بود.‏ به گفتهٔ استونمَن،‏ «توازن بین این دو امپراتوری [پارس و روم] در دست وی بود و می‌توانست هوس پدید آوردن یک امپراتوری سوم را در سر بپروراند که بر دوتای دیگر فرمان براند.‏»‏

در سال ۲۶۹ د.‏م.‏،‏ هنگامی که یک مدعی دروغین در مصر ظاهر شد و با سلطهٔ روم به مخالفت برخاست،‏ فرصتی پیش آمد تا زنوبیا قلمرو پادشاهی خویش را گسترش دهد.‏ لشکر زنوبیا با چابکی به مصر تاخته،‏ شورشگر را خاموش و آن سرزمین را از آن خود ساخت.‏ زنوبیا خود را ملکهٔ مصر خواند و به نام خود سکه ضرب کرد.‏ قلمرو پادشاهی وی حال از رود نیل تا رود فرات امتداد می‌یافت.‏ در این مقطع زمانی از زندگی وی بود که مقام «پادشاه جنوب» را از آن خویش ساخت.‏ —‏ دانیال ۱۱:‏⁠۲۵،‏ ۲۶‏.‏

پایتخت زنوبیا

زنوبیا پایتخت خود،‏ پالمورا،‏ را تقویت کرد و زینت بخشید،‏ تا جایی که با بزرگترین شهرهای دنیای روم برابری می‌کرد.‏ جمعیت آن بیش از ۰۰۰‏,‏۱۵۰ نفر بود.‏ این شهر مملو از ساختمانهای عمومی باشکوه،‏ معابد،‏ باغها،‏ ستونها،‏ و بناهای یادبود بود و گفته می‌شد که محیط دیوار دور شهر ۲۱ کیلومتر بوده است.‏ در امتداد خیابان اصلی شهر حدود ۱۵۰۰ ستون به سبک کورنتی در یک ردیف قرار داشتند که ارتفاع آنها بر پانزده متر بالغ می‌شد.‏ مجسمه‌ها و نیم‌تنه‌هایی از قهرمانان و نیکوکاران ثروتمند،‏ شهر را پر ساخته بودند.‏ در سال ۲۷۱ د.‏م.‏،‏ زنوبیا پیکره‌هایی از خود و شوهر فقیدش برپا داشت.‏

معبد خورشید یکی از زیباترین بناهای پالمورا بود و بی‌شک در صحنهٔ مذهبی آن شهر نقش عمده را بازی می‌کرد.‏ زنوبیا شاید خود خدایی را می‌پرستید که با خدای خورشید مربوط بوده است.‏ اما سوریهٔ قرن سوم،‏ سرزمین مذاهب گوناگون بود.‏ در قلمرو زنوبیا مدعیان مسیحیت،‏ یهودیان،‏ و پرستشگران خورشید و ماه در کنار هم به سر می‌بردند.‏ طرز برخورد او با این اشکال مختلف پرستش چه بود؟‏ استونمَن می‌نویسد:‏ «حاکم حکیم به آداب و رسومی که برای مردمش محترم است بی‌اعتنایی نمی‌کند.‏ .‏ .‏ .‏ امید مردم بر آن بود که خدایان در کنار پالمورا صف‌آرایی کنند.‏» ظاهراً،‏ زنوبیا به مذاهب مختلف آزادی عمل می‌داد.‏

شخصیت جالب این ملکه مورد تحسین بسیاری بود.‏ با اینهمه،‏ نقشی که او به نمایندگی از یک موجودیت سیاسی پیشگویی‌شده در نبوت دانیال ایفا کرد بیشترین اهمیت را داراست.‏ اما حکمرانی او فقط پنج سال به طول انجامید.‏ اورلیانوس امپراتور روم در سال ۲۷۲ د.‏م.‏،‏ زنوبیا را شکست داد و در پی آن پالمورا را آنچنان غارت و چپاول کرد که این شهر دیگر قد علم نکرد.‏ زنوبیا مشمول عفو شد.‏ و گفته می‌شود که با یک سناتور رومی ازدواج کرد و احتمالاً بقیهٔ عمر را در انزوا به سر آورد.‏

چه آموختیم؟‏

‏• شخصیت زنوبیا چگونه توصیف شده است؟‏

‏• برخی از فتوحات زنوبیا کدامند؟‏

‏• طرز تفکر زنوبیا دربارهٔ مذهب چگونه بود؟‏

‏[تصویر]‏

ملکه زنوبیا خطاب به سربازانش سخن می‌گوید

‏[نمودار/‏تصاویر در صفحهٔ ۲۴۶]‏

پادشاهان مربوط به دانیال ۱۱:‏۲۰-‏۲۶

پادشاه جنوب پادشاه شمال

دانیال ۱۱:‏۲۰ آوگوستوس

دانیال ۱۱:‏۲۱-‏۲۴ تیبریوس

دانیال ۱۱:‏۲۵،‏ ۲۶ اورلیانوس ملکه زنوبیا

انقراض امپراتوری بریتانیا،‏ و

پیشگویی‌شدهٔ آلمان در پی آن

امپراتوری روم قدرت جهانی

منجر به تشکیل انگلیس –‏ آمریکا شد

‏[تصویر]‏

اورلیانوس

‏[تصویر]‏

تیبریوس

‏[تصویر]‏

مجسمهٔ کوچک شارلمان

‏[تصویر]‏

آوگوستوس

‏[تصویر]‏

کشتی جنگی بریتانیایی،‏ مربوط به قرن هفدهم

‏[تصویر تمام‌صفحه در صفحهٔ ۲۳۰]‏

‏[تصویر در صفحهٔ ۲۳۳]‏

آوگوستوس

‏[تصویر در صفحهٔ ۲۳۴]‏

تیبریوس

‏[تصویر در صفحهٔ ۲۳۵]‏

یوسف و مریم به دلیل حکم آوگوستوس به بَیت‌لَحَم سفر کردند

‏[تصویر در صفحهٔ ۲۳۷]‏

همانطور که پیشگویی شده بود،‏ عیسی در مرگ ‹شکسته شد›‏

‏[تصاویر در صفحهٔ ۲۴۵]‏

۱.‏ شارلمان ۲.‏ ناپلئون اول ۳.‏ ویلهلم اول ۴.‏ سربازان آلمانی،‏ جنگ جهانی اول