مراجعه به متن

مراجعه به فهرست مطالب

از استادش درس بخشش و رحمت گرفت

از استادش درس بخشش و رحمت گرفت

از ایمانشان سرمشق بگیریم

از استادش درس بخشش و رحمت گرفت

پِطْرُس لحظهٔ دردناک و فراموش‌نشدنی‌ای را در جلوی روی داشت؛‏ لحظه‌ای که چشمانش به چشمان عیسی افتاد.‏ آیا پِطْرُس در نگاه عیسی اثری از یأس و سرزنش دید؟‏ در این مورد نمی‌توان با اطمینان نظری داد.‏ اما گزارش کتاب مقدّس چنین می‌گوید:‏ «عیسی سرش را برگرداند و به پِطْرُس نگاه کرد.‏» (‏لوقا ۲۲:‏۶۱‏،‏ تفس)‏ پِطْرُس با نگاه آنی عیسی،‏ با تمام وجود عمق خطا و قصور خود را حس کرد.‏ او پی برد آنچه که عیسی در موردش گفته بود به حقیقت پیوست.‏ پِطْرُس درست همان خطایی را مرتکب شد که خود اطمینان داشت آن را انجام نخواهد داد.‏ او استاد عزیزش را انکار کرد.‏ این سخت‌ترین لحظهٔ زندگی پِطْرُس و شاید بدترین روز زندگی‌اش بود.‏

اما برای پِطْرُس هنوز امیدی وجود داشت.‏ چرا که او مردی استوار و باایمان بود.‏ او هنوز این فرصت را داشت که ضعف و خطای خود را جبران کند و درس بزرگی از عیسی بگیرد.‏ عیسی به او درس بخشش و گذشت را آموخت.‏ هر یک از ما نیز باید این درس را بیاموزد.‏ در ادامه می‌خواهیم به این دوران پرفراز و نشیب زندگی پِطْرُس سفری کنیم.‏

مردی که باید درس‌های بسیاری می‌آموخت

شش ماه پیش از این واقعه پِطْرُس در شهرش کفرناحوم نزد عیسی آمد و از او پرسید:‏ «سَرور من،‏ تا چند بار اگر برادرم به من گناه ورزد،‏ باید او را ببخشم؟‏ آیا تا هفت بار؟‏» احتمالاً منظور پِطْرُس از بیان این مطلب این بود که او خود با گذشت و بخشنده است.‏ چرا که رهبران مذهبی آن زمان تعلیم می‌دادند که تنها سه بار می‌توان کسی را بخشید.‏ اما عیسی به پِطْرُس چنین پاسخ داد:‏ «به تو می‌گویم نه هفت بار،‏ بلکه هفتاد هفت بار.‏» —‏ متّیٰ ۱۸:‏۲۱،‏ ۲۲‏،‏ ه‍ن.‏

آیا منظور عیسی این بود که پِطْرُس باید لیستی از خطاهای دیگران داشته باشد؟‏ خیر.‏ منظور عیسی از این که گفت نه ۷ مرتبه بلکه ۷۷ مرتبه،‏ این بود که حد و قانون مطلقی برای بخشش دیگران وجود ندارد.‏ عیسی با بیان این مطلب به پِطْرُس نشان داد که او تحت تأثیر روحیهٔ سنگدلی و بی‌رحمی مردم زمان خود است؛‏ کسانی که همچون طلبکاران قرض‌های دیگران را در دفتری ثبت می‌کنند.‏ در حالی که رحمت و بخشش الٰهی بی‌حد و وصف است.‏

پِطْرُس پس از شنیدن پاسخ عیسی هیچ گونه بحثی با او نکرد.‏ اما آیا پِطْرُس به درسی که عیسی به او داد واقعاً پی برد؟‏ برخی اوقات ما تنها زمانی مفهوم بخشش و رحمت را درک می‌کنیم که خود نیاز به بخشش داریم.‏ بیایید به وقایعی که پیش از مرگ عیسی رخ داد بپردازیم.‏ در آن ساعات سخت،‏ پِطْرُس خطاهای بی‌شماری ورزید که نیاز به بخشش استادش داشت.‏

نیاز به بخشش

آخرین شب پیش از مرگ عیسی بود.‏ او هنوز مطالب بسیاری داشت که به شاگردانش بیاموزد،‏ برای نمونه درس تواضع و فروتنی.‏ عیسی با شستن پاهای آنان از خود الگویی خوب بجا گذاشت.‏ او وظیفه‌ای را بر عهده گرفت که معمولاً به خدمتکاری حقیر داده می‌شد.‏ در ابتدا پِطْرُس با این عمل عیسی مخالفت کرد.‏ سپس او را از شستن پاهایش منع کرد.‏ و در آخر اصرار ورزید که عیسی نه تنها پاهایش بلکه دست‌ها و سرش را نیز بشوید.‏ عیسی صبر و تحمّل خود را از دست نداد.‏ او با ملایمت به شاگردانش اهمیت و مفهوم این کار را توضیح داد.‏ —‏ یوحنّا ۱۳:‏۱-‏۱۷‏.‏

مدتی کوتاه پس از این ماجرا شاگردان با یکدیگر به بحث و مجادله پرداختند که کدام یک از آنان بهتر و بالاتر است.‏ این بحث شرم‌آور از غرور و تکبّر شاگردان نشأت می‌گرفت و پولُس نیز در آن شرکت داشت.‏ با تمام این‌ها،‏ عیسی آنان را با مهر و محبت اصلاح کرد و حتی برای این که به او وفادار ماندند آنان را تحسین نمود.‏ عیسی همچنین پیشگویی کرد که شاگردانش او را ترک خواهند کرد.‏ اما پولُس گفت که او را حتی تا پای مرگ تنها نخواهد گذاشت.‏ در مقابل،‏ عیسی به پیشگویی دیگری اشاره کرد.‏ او گفت که پولُس در همان شب او را سه بار انکار خواهد کرد،‏ پیش از این که خروس دو بار بانگ زند.‏ پِطْرُس نه تنها سخن عیسی را رد کرد بلکه با غرور گفت او تنها کسی است که به عیسی وفادار می‌ماند.‏ —‏ متّیٰ ۲۶:‏۳۱-‏۳۵؛‏ مَرقُس ۱۴:‏۲۷-‏۳۱؛‏ لوقا ۲۲:‏۲۴-‏۲۸‏.‏

آیا عیسی کاسهٔ صبرش از دست پِطْرُس لبریز شد؟‏ در حقیقت در این شرایط سخت،‏ عیسی در پی خصوصیات خوب شاگردان ناکامل خود بود.‏ با این که می‌دانست پِطْرُس او را رها می‌کند،‏ به او گفت:‏ «من برای تو دعا کردم تا ایمانت تلف نشود و هنگامی که تو بازگشت کنی برادران خود را استوار نما.‏» (‏لوقا ۲۲:‏۳۲‏)‏ عیسی با بیان این مطلب اعتماد خود را به پِطْرُس نشان داد.‏ او می‌دانست که پِطْرُس از خطا و اشتباهش درس می‌گیرد و خدمت خود را با وفاداری از سر خواهد گرفت.‏ حقیقتاً که عیسی بسیار رحیم و بخشنده بود.‏

سپس در باغ جتسیمانی عیسی پِطْرُس را بارها اصلاح کرد.‏ او از پِطْرُس،‏ یعقوب و یوحنّا خواست در حالی که او دعا می‌کند همواره هوشیار و بیدار بمانند.‏ عیسی تحت فشار روحی شدیدی بود و نیاز به حمایت و پشتیبانی داشت.‏ اما پِطْرُس و سایر شاگردان دائماً به خواب فرو می‌رفتند.‏ عیسی در حالی که به آنان نگاه می‌کرد با رحمت و همدلی گفت:‏ «روح البته راغب است لیکن جسم ناتوان.‏» —‏ مَرقُس ۱۴:‏۳۲-‏۳۸‏.‏

پس از چندی گروهی اوباش مشعل به دست و مسلّح به چماق و شمشیر به سوی عیسی آمدند.‏ حال زمانی بود که عیسی باید با احتیاط و بصیرت رفتار می‌کرد.‏ اما پِطْرُس با عجله وارد معرکه شد،‏ شمشیر خود را دور سر خادم کاهن اعظم،‏ «ملوک» چرخاند و گوش او را قطع کرد.‏ عیسی آن خادم را شفا بخشید و با آرامش تمام طرز فکر پِطْرُس را اصلاح کرد.‏ سپس برای شاگردانش قانونی را بیان کرد که پیروانش نباید دست به خشونت و پرخاش زنند؛‏ قانونی که هنوز به قوّت خود باقیست.‏ (‏متّیٰ ۲۶:‏۴۷-‏۵۵؛‏ لوقا ۲۲:‏۴۷-‏۵۱؛‏ یوحنّا ۱۸:‏۱۰،‏ ۱۱‏)‏ تا آن زمان پِطْرُس خطاهای بی‌شماری ورزید که نیاز به بخشش استادش داشت.‏ عمل پِطْرُس یادآور آن است که «همهٔ ما اغلب مرتکب خطایایی می‌شویم.‏» (‏یعقوب ۳:‏۲‏،‏ اش‏)‏ از این رو،‏ تک‌تک ما روزانه نیاز به بخشش و رحمت الٰهی داریم.‏ پِطْرُس هنوز شب پرماجرایی در پیش داشت.‏ او مرتکب خطایی بزرگ‌تر می‌شد.‏

خطای بزرگ پِطْرُس

عیسی اوباشان را متقاعد ساخت که اگر در پی دستگیری او هستند بگذارند رسولانش بروند.‏ در حالی که پِطْرُس عاجز و ناتوان به اوباشان نگاه می‌کرد آنان عیسی را در بند کشیدند.‏ سپس همان طور که سایر رسولان میدان را خالی کردند پِطْرُس نیز گریخت.‏

پِطْرُس و یوحنّا از فرار دست کشیدند و عیسی را تعقیب کردند.‏ آنان به نزدیکی خانهٔ حَنّا،‏ کاهن اعظم پیشین رسیدند؛‏ جایی که عیسی برای اوّلین بار مورد بازخواست قرار گرفت.‏ سپس وقتی که عیسی را از آنجا بردند پِطْرُس و یوحنّا «دورادور» به دنبال عیسی بودند.‏ (‏متّیٰ ۲۶:‏۵۸‏،‏ ه‍ن؛‏ یوحنّا ۱۸:‏۱۲،‏ ۱۳‏)‏ پِطْرُس ترسو و بزدل نبود و مطمئناً تعقیب عیسی در چنین شرایطی تا حدّی شجاعت می‌خواست.‏ چرا که اوباشان مسلّح بودند و پِطْرُس یکی از آنان را مجروح کرده بود.‏ با وجود این نمی‌توان همان وفاداری و عشقی را که پِطْرُس پیش از آن به عیسی ابراز داشت در او دید.‏ او گفته بود که آماده است در راه استادش جان خود را فدا سازد.‏ —‏ مَرقُس ۱۴:‏۳۱‏.‏

بسیاری نیز امروزه عیسی را به اصطلاح «دورادور» پیروی می‌کنند،‏ به شکلی که هیچ کس متوجه آنان نشود.‏ اما همان طور که پِطْرُس خود بعدها نوشت تنها راه پیروی از عیسی دنبال کردن نزدیک اوست.‏ به عبارت دیگر ما باید عیسی را بدون توجه به عواقب ناخوشایند آن در تمامی جوانب زندگی سرمشق قرار دهیم.‏ —‏ ۱پِطْرُس ۲:‏۲۱‏.‏

پِطْرُس همچنان اوباشان را با احتیاط تعقیب می‌کرد تا این که به دروازهٔ یکی از مجلل‌ترین خانه‌های اورشلیم رسید،‏ خانهٔ قیافا کاهن اعظم.‏ قیافا مردی ثروتمند و بانفوذ بود.‏ حیاط خانه‌اش در وسط ساختمان واقع بود که از طریق دروازه‌ای به بیرون راه داشت.‏ پِطْرُس به دروازهٔ خانه رسید،‏ اما از ورود او به خانه جلوگیری شد.‏ پیش از آن،‏ یوحنّا به آنجا آمده بود و از دربان خواست که پِطْرُس نیز وارد خانه شود.‏ به نظر می‌رسد که پِطْرُس و یوحنّا در راه از یکدیگر جدا شده بودند.‏ پِطْرُس حتی تلاشی نکرد که وارد خانه شود و در کنار استادش باشد.‏ او در حیاط ایستاده بود؛‏ جایی که در آن شب سرد برخی از غلامان و خدمتکاران دور آتش خود را گرم می‌نمودند.‏ آنان رفت‌وآمد کسانی را که علیه عیسی شهادت می‌دادند نظاره می‌کردند.‏ —‏ مَرقُس ۱۴:‏۵۴-‏۵۷؛‏ یوحنّا ۱۸:‏۱۵،‏ ۱۶،‏ ۱۸‏.‏

دربان درب ورودی دختری بود که اجازه داد پِطْرُس وارد خانه شود.‏ او در روشنایی آتش پِطْرُس را شناخت.‏ دختر به او گفت:‏ «تو هم با عیسی جلیلی بودی!‏» پِطْرُس انتظار آن را نداشت که کسی او را بشناسد.‏ برای همین منکر آن شد که عیسی را می‌شناسد.‏ او حتی چنین وانمود کرد که از گفته‌های او سر در نمی‌آورد.‏ سپس در کنار راهروی ورودی بدون این که توجه کسی را به خود جلب کند ایستاد.‏ اما دختری دیگر نیز او را شناخت و گفت:‏ «این مرد نیز با عیسای ناصری بود.‏» پِطْرُس قسم خورد که ‹اصلاً این مرد را نمی‌شناسد.‏› (‏متّیٰ ۲۶:‏۶۹-‏۷۲‏)‏ این دوّمین باری بود که پِطْرُس عیسی را انکار می‌کرد و احتمالاً در اینجا بود که بانگ خروس را برای اوّلین بار شنید.‏ پِطْرُس گیج و سردرگم بود.‏ او متوجه پیشگویی‌ای که عیسی تنها ساعاتی پیش بیان کرده بود،‏ نشد.‏

پِطْرُس با درماندگی تمام همچنان سعی داشت خود را از دید مردم پنهان نگاه دارد.‏ گروهی از کسانی که در حیاط ایستاده بودند به او نزدیک شدند.‏ یکی از آنان از خویشاوندان ملوک بود که پِطْرُس او را مجروح کرده بود.‏ او رو به پِطْرُس کرد و گفت:‏ «مگر من تو را با او در باغ ندیدم؟‏» پِطْرُس با تمام وجود سعی کرد که او را متقاعد سازد که در اشتباه است.‏ پِطْرُس حتی قسم خورد که اگر دروغ بگوید لعنت و نفرین بر او باد.‏ هنوز این سخنان بر لبش بود که بانگ خروس را برای بار دوّم شنید.‏ —‏ یوحنّا ۱۸:‏۲۶،‏ ۲۷؛‏ مَرقُس ۱۴:‏۷۱،‏ ۷۲‏.‏

در همان لحظات عیسی به ایوان خانه وارد شد و به حیاط نگاهی انداخت.‏ همان گونه که در ابتدای این مقاله به آن اشاره شد،‏ لحظه‌ای نگاهش به نگاه پِطْرُس افتاد.‏ در همین زمان پِطْرُس به خطای خود پی برد.‏ این که چطور به استادش پشت کرده است.‏ پِطْرُس حیاط را ترک کرد.‏ احساس تقصیر و گناه او را خرد کرده بود.‏ راهی کوچه و خیابان شد.‏ ماه کامل راه را برایش روشن می‌کرد.‏ اما حیران و سرگردان بود.‏ از حدت درد و ناراحتی چنان آشفته گردید که به شدّت به گریه افتاد و زارزار بگریست.‏ —‏ مَرقُس ۱۴:‏۷۲؛‏ لوقا ۲۲:‏۶۱،‏ ۶۲‏.‏

در پی خطایی جدّی،‏ شخص ممکن است فکر کند که خطایش نابخشودنیست.‏ شاید پِطْرُس نیز در مورد خود چنین فکر می‌کرد.‏ آیا خطای پِطْرُس قابل بخشش بود؟‏

آیا خطای پِطْرُس نابخشودنی بود؟‏

خورشید کم‌کم طلوع کرد.‏ روزی دیگر با وقایعی جدید در پیش بود.‏ عیسی پس از ساعت‌ها رنج و درد فراوان در بعدازظهر آن روز جان داد.‏ پِطْرُس شاید خود را به این دلیل به شدّت سرزنش می‌کرد.‏ غم و اندوه او برای ما قابل تصوّر نیست.‏ شاید هر گاه که فکر می‌کرد که با عمل خود به درد و رنج استادش در آخرین روز زندگی‌اش افزوده است بیشتر آزار می‌دید.‏ اما پِطْرُس در عمق غم و اندوهش هیچ گاه ناامید و دلسرد نشد.‏ چرا که به زودی به برادرانش ملحق شد.‏ (‏لوقا ۲۴:‏۳۳‏)‏ بی‌شک همهٔ رسولان از رفتار خود در آن شب سیاه و غم‌انگیز پشیمان بودند و به یکدیگر دلگرمی دادند.‏

هنگامی که خادم خدا خطایی مرتکب می‌شود جدّی بودن خطای او اهمیتی ندارد،‏ بلکه مهم آن است که تسلیم نشود و مصمم باشد به وضعیتش سر و سامان دهد.‏ (‏امثال ۲۴:‏۱۶‏)‏ به وضعیت پِطْرُس نگاهی بیندازیم.‏ پِطْرُس با وجود این که از روحیه‌ای خوب برخوردار نبود،‏ با برادرانش گرد هم آمد و بدین شکل ایمان خود را نشان داد.‏ (‏امثال ۱۸:‏۱‏)‏ این یکی از عاقلانه‌ترین تصمیمات زندگی پِطْرُس بود.‏ بنابراین وقتی که خطایی مرتکب می‌شویم،‏ بهترین کار این است که نزدیک هم‌ایمانمان بمانیم.‏ بدین شکل قدرت و نیرویی مجدّد کسب می‌کنیم تا به خدمت خود به یَهُوَه ادامه دهیم.‏ —‏ عبرانیان ۱۰:‏۲۴،‏ ۲۵‏.‏

از آنجایی که پِطْرُس نزدیک هم‌ایمانانش ماند از خبر تکان‌دهندهٔ مفقود شدن جسد عیسی آگاه شد.‏ پِطْرُس و یوحنّا با شتاب به سوی محلّی که جسد عیسی در آن قرار داده شده و با سنگی بزرگ بسته شده بود،‏ رفتند.‏ یوحنّا که احتمالاً جوان‌تر بود در ابتدا به آنجا رسید.‏ زمانی که دید سنگِ جلوی مقبره برداشته شده است نخواست که داخل آن شود.‏ برعکس،‏ پِطْرُس با این که از نفس افتاده بود مستقیماً به درون مقبره رفت،‏ اما جسدی نیافت.‏ —‏ یوحنّا ۲۰:‏۳-‏۹‏.‏

آیا پِطْرُس باور داشت که عیسی رستاخیز یافته است؟‏ فرشتگان بر زنانی با ایمان ظاهر شدند و رستاخیز عیسی را به آنان اعلام کردند.‏ با وجود این که این زنان خبر رستاخیز عیسی را آوردند پِطْرُس در ابتدا این امر را باور نکرد.‏ (‏لوقا ۲۳:‏۵۵–‏۲۴:‏۱۱‏)‏ اما در انتهای همان روز تمام غم و اندوه پِطْرُس پایان یافت.‏ چرا که عیسی زنده بود و فرشته‌ای قدرتمند.‏ او بر تمام رسولانش ظاهر شد.‏ اما پیش از آن کاری به خصوص انجام داد که رسولانش در آن روز گفتند:‏ «[عیسی] در حقیقت برخاسته و به شمعون ظاهر شده است.‏» (‏لوقا ۲۴:‏۳۴‏)‏ مشابهاً پولُس رسول نیز بعدها در مورد آن روز باشکوه نوشت که عیسی «به کیفا ظاهر شد و بعد از آن به آن دوازده.‏» (‏۱قُرِنتیان ۱۵:‏۵‏)‏ کیفا و شمعون نام‌های دیگر پِطْرُس هستند.‏ از قرار معلوم عیسی در آن روز زمانی که پِطْرُس تنها بود بر او ظاهر شد.‏

کتاب مقدّس جزئیات بیشتری را از دیدار عیسی با پِطْرُس در اختیارمان قرار نمی‌دهد.‏ اما می‌توان تصوّر کرد که برای پِطْرُس دیدار مجدّد با استاد عزیزش به او دلگرمی و قوّت قلب بخشید.‏ همچنین فرصتی بود که غم و پشیمانی خود را به عیسی ابراز دارد.‏ او بیشتر از هر چیز به بخشش و رحمت نیاز داشت.‏ رحمت عیسی بی‌حد و وصف بود،‏ از این رو پِطْرُس را بخشید.‏ مسیحیانی که امروزه به دام خطا و گناه می‌افتند باید سرگذشت پِطْرُس را به یاد آورند.‏ هیچ گاه نباید تصوّر کرد که بخشش و رحمت خدا شامل حال ما نخواهد شد.‏ رفتار عیسی با پِطْرُس نشانگر آن بود که پدرش نیز بسیار «رحیم و بخشنده» است.‏ —‏ اِشَعْیا ۵۵:‏۷‏،‏ مژ.‏

گواهی دیگر مبنی بر رحمت عیسی

عیسی به رسولانش گفت که به جلیل روند تا او را دوباره ببینند.‏ زمانی که به آنجا رسیدند پِطْرُس به ماهیگیری در دریای جلیل پرداخت.‏ برخی از رسولان نیز او را همراهی کردند.‏ پِطْرُس بار دیگر خود را در میان دریا یافت؛‏ جایی که بیشتر عمر خود را در آنجا گذارنده بود.‏ در دست گرفتن تور ماهیگیری،‏ صدای تق‌تق قایق و برخورد موج آب با قایق همه‌وهمه برای پِطْرُس احساسی آشنا بود.‏ حال که عیسی به خدمت خود بر زمین پایان داد،‏ پِطْرُس باید چه هدفی را دنبال می‌کرد؟‏ آیا حرفهٔ سادهٔ ماهیگیری او را مجذوب خود ساخته بود؟‏ آنچه مسلّم است آنان در آن شب ماهی‌ای نگرفتند.‏ —‏ متّیٰ ۲۶:‏۳۲؛‏ یوحنّا ۲۱:‏۱-‏۳‏.‏

در سحرگاه صبح،‏ شخصی از ساحل فریادکنان به رسولان گفت که تورهای خود را به طرف دیگر قایق بیندازند.‏ آنان نیز چنین کردند و ۱۵۳ ماهی گرفتند.‏ پِطْرُس پی برد که آن شخص عیسی است.‏ برای همین از قایق بیرون جست و شناکنان رو به ساحل رفت.‏ در کنار ساحل عیسی ماهی کباب کرد و به رسولانش داد.‏ عیسی تمام توجه خود را بر پِطْرُس معطوف داشت.‏

عیسی در حالی که به ماهی‌های گرفته‌شده اشاره کرد از پِطْرُس پرسید که آیا استادش را «بیشتر از این‌ها» دوست دارد.‏ چه عشقی در دل پِطْرُس قوی‌تر بود؟‏ عشقش به ماهیگیری یا عشقش به عیسی.‏ از آنجایی که پِطْرُس عیسی را سه بار انکار کرد عیسی نیز به او سه بار فرصت داد که در روبروی یارانش محبت و عشقش را به عیسی بازگو کند.‏ پِطْرُس نیز چنین کرد.‏ سپس عیسی به او نشان داد که چگونه می‌تواند این عشق و محبت را در عمل ابراز دارد.‏ در حقیقت پِطْرُس باید به خدمت مقدّس خود ارجحیت می‌داد،‏ همچون شبانی به نیازهای معنوی پیروان مسیح رسیدگی می‌کرد و از آنان مراقبت و نگهداری می‌نمود.‏ —‏ یوحنّا ۲۱:‏۴-‏۱۷‏.‏

عیسی به پِطْرُس اطمینان داد که مورد رضایت او و پدرش است.‏ تحت هدایت مسیح،‏ پِطْرُس نقش مهمی را در جماعت مسیحی ایفا می‌کرد.‏ به راستی که عیسی از صمیم دل پِطْرُس را بخشیده بود.‏ یقیناً رحمت و لطف عیسی به دل پِطْرُس نشست و از آن درس‌های بسیاری آموخت.‏

پِطْرُس سالیان متمادی مسئولیت‌های خود را وفادارنه به انجام رساند.‏ همان طور که عیسی در شب پیش از مرگش به پِطْرُس فرمان داده بود،‏ پِطْرُس هم‌ایمانانش را تقویت کرد.‏ او همچنین با مهر و محبت و با صبر و بردباری تلاش کرد که به نیازهای معنوی پیروان مسیح رسیدگی کند و از آنان مراقبت و نگهداری نماید.‏ عیسی به شمعون نام پِطْرُس را داد.‏ معنای این نام صخره است که برازندهٔ او بود.‏ چرا که او چنان قوی،‏ پایدار و قابل اعتماد بود که تأثیری خوب بر جماعت مسیحی گذاشت.‏ این تأثیر را می‌توان در دو نامهٔ گرم او مشاهده کرد که بخش پرارزشی از کتاب مقدّس را تشکیل می‌دهد.‏ در این نامه‌ها می‌توان دید پِطْرُس درسی را که از بخشش و رحمت عیسی گرفته بود هرگز فراموش نکرده است.‏ —‏ ۱پِطْرُس ۳:‏۸،‏ ۹؛‏ ۴:‏۸‏.‏

باشد ما نیز از بخشش و رحمت عیسی درس گیریم.‏ آیا ما روزانه از خدا می‌خواهیم که از سر تقصیرات و اشتباهاتمان بگذرد؟‏ آیا ایمان داریم که خدا ما را می‌بخشد و گناهانمان را پاک می‌سازد؟‏ آیا ما نیز از سر تقصیرات دیگران می‌گذریم؟‏ اگر ما چنین کنیم در حقیقت ایمان پِطْرُس و لطف و مرحمت استادش را سرمشق قرار داده‌ایم.‏

‏[تصویر در صفحهٔ ۲۲]‏

پِطْرُس خطاهای بی‌شماری ورزید که نیاز به بخشش استادش داشت.‏ ما نیز روزانه نیاز به بخشش داریم

‏[تصویر در صفحهٔ ۲۳]‏

‏«عیسی سرش را برگرداند و به پِطْرُس نگاه کرد.‏»‏

‏[تصویر در صفحهٔ ۲۴]‏

‏‹عیسی .‏ .‏ .‏ به شمعون ظاهر شد›‏