مراجعه به متن

مراجعه به فهرست مطالب

او هنگام یأس و نومیدی پایدار ماند

او هنگام یأس و نومیدی پایدار ماند

از ایمانشان سرمشق بگیریم

او هنگام یأس و نومیدی پایدار ماند

سموئیل غم و اندوه شدید مردم شهر شیلو را با تمام وجود احساس می‌کرد؛‏ شهری که در ماتم فرو رفته بود و از هر گوشه و کنارش صدای گریه و زاری زنان و کودکان به گوش می‌رسید.‏ آنان در غم و ماتمِ از دست دادن پدران،‏ پسران،‏ شوهران و برادران خود بودند.‏ در کتاب مقدّس می‌خوانیم که قوم اسرائیل از فلسطینیان به شدّت شکست خورد و در جنگ ۳۰٬۰۰۰ سرباز خود را از دست داد.‏ مدت کوتاهی پیش از این نیز آنان ۴۰۰۰ سرباز را در جنگ از دست داده بودند.‏ —‏ ۱سموئیل ۴:‏۱،‏ ۲،‏ ۱۰‏.‏

این تنها بخشی از یک سری مصیبت‌های قوم اسرائیل بود.‏ عیلی،‏ کاهن اعظم،‏ دو پسر شرور به نام‌های حُفْنی و فینَحاس داشت.‏ آنان صندوق عهد خدا را از شهر شیلو بیرون برده بودند؛‏ صندوقی که معمولاً در خیمهٔ عبادت نگهداری می‌شد و سمبول حضور خدا در آنجا بود.‏ اسرائیلیان این صندوق را با خود به جبههٔ جنگ بردند با این خیال که خوش‌یُمن است و در جنگ سبب پیروزی‌شان خواهد شد.‏ اما فلسطینیان صندوق عهد را به غنیمت بردند و حُفْنی و فینَحاس را کشتند.‏ —‏ ۱سموئیل ۴:‏۳-‏۱۱‏.‏

در طی قرون متوالی،‏ صندوق عهد در شیلو باعث شکوه و جلال خیمهٔ عبادت بود.‏ اما حال این صندوق دیگر در آنجا نبود.‏ عیلی که در آن زمان ۹۸ سال داشت،‏ از شنیدن این خبر به زمین افتاد و مُرد.‏ عروسش که در همان روز بیوه شد،‏ هنگام وضع حمل جان سپرد.‏ او پیش از مرگش چنین گفت:‏ «شکوه و عظمت اسرائیل از بین رفته است.‏» آری،‏ شیلو جایگاه خود را برای همیشه از دست داد.‏ —‏ ۱سموئیل ۴:‏۱۲-‏۲۲‏،‏ ترجمهٔ تفسیری.‏

حال سموئیل در این یأس و نومیدی شدید چه می‌کند؟‏ آیا او می‌تواند ایمانش را در راه کمک به قومی حفظ کند که رضایت و حمایت خدا را از دست داده‌اند؟‏ امروزه تک‌تک ما ممکن است برخی اوقات با سختی و یأس و نومیدی روبرو شویم که ایمانمان را محک می‌زند.‏ حال ما از سموئیل چه می‌توانیم بیاموزیم؟‏

‏‹او عدالت را برقرار کرد›‏

گزارش کتاب مقدّس در اینجا توجهٔ خواننده را از سموئیل دور می‌سازد و به صندوق عهد جلب می‌کند.‏ همچنین به ما نشان می‌دهد که فلسطینیان با غنیمت گرفتن این صندوق،‏ چگونه دچار رنج و عذاب شدند و مجبور به پس فرستادن آن گشتند.‏ در این گزارش،‏ دوباره زمانی از سموئیل سخن به میان می‌آید که حدود ۲۰ سال از این اتفاقات می‌گذرد.‏ (‏۱سموئیل ۷:‏۲‏)‏ در طی این سال‌ها او به چه کاری مشغول بود؟‏ کتاب مقدّس در این مورد اطلاعاتی در اختیار ما قرار می‌دهد.‏

در کتاب مقدّس آمده است که پیش از آغاز این دوران ‹کلام سموئیل به تمامی اسرائیل می‌رسید.‏‏› (‏۱سموئیل ۴:‏۱‏)‏ در ادامهٔ این گزارش می‌خوانیم که در پایان این دوران،‏ این عادت سموئیل شده بود که سالانه از سه شهر اسرائیل دیدن کند تا به شکایت‌های مردم رسیدگی کند و به حل و فصل مشکلاتشان بپردازد.‏ سپس به خانهٔ خود در رامه مراجعت می‌کرد.‏ (‏۱سموئیل ۷:‏۱۵-‏۱۷‏)‏ روشن است که سموئیل همواره در حال فعالیت بود و در این ۲۰ سال،‏ مشغولیات فراوانی داشت.‏

غیراخلاقیات و فساد پسران عیلی،‏ ایمان مردم را تضعیف کرده بود.‏ در نتیجه،‏ بسیاری به سوی بت‌ها روی آورده بودند.‏ پس از ۲۰ سال فعالیت سخت و شدید،‏ سموئیل این پیام را به مردم اعلام کرد:‏ «اگر با تمام دل بسوی خداوند بازگشت نمایید و خدایان بیگانه و عشتاروت را از میان خود دور کنید و تصمیم بگیرید که فقط خداوند را اطاعت و عبادت نمایید،‏ آنوقت خدا هم شما را از دست فلسطینیها نجات خواهد داد.‏» —‏ ۱سموئیل ۷:‏۳‏،‏ ترجمهٔ تفسیری.‏

در آن زمان قوم خدا زیر «دست فلسطینیها» در رنج و عذاب بودند.‏ با در هم شکستن ارتش اسرائیل،‏ فلسطینیان فکر کردند که می‌توانند هر بلایی را بر سر قوم خدا بیاورند.‏ اما سموئیل به قوم اطمینان داد که اگر آنان دوباره به یَهُوَه خدا روی آورند،‏ یَهُوَه به آنان یاری خواهد رساند.‏ آیا آنان راغب به چنین کاری بودند؟‏ آری،‏ قوم بت‌ها را از میان برداشتند و «فقط خداوند را پرستش نمودند.‏» این امر مایهٔ شادی سموئیل شد.‏ سپس او قوم را در مِصْفَه،‏ شهری کوهستانی واقع در شمال اورشلیم،‏ به گرد هم آورد.‏ در آن روز قوم به دور هم جمع شدند،‏ روزه گرفتند و از اعمال بت‌پرستانهٔ خود توبه کردند.‏ —‏ ۱سموئیل ۷:‏۴-‏۶‏،‏ ترجمهٔ تفسیری.‏

در این میان فلسطینیان از گردهمایی بزرگ اسرائیلیان باخبر شدند و آن را فرصت خوبی برای حمله به آنان دانستند.‏ بنابراین،‏ لشکری به مِصْفَه فرستادند تا پرستندگان یَهُوَه را از بین ببرند.‏ اسرائیلیان از خطر نزدیک شدن آنان آگاه شدند و با ترس و وحشت از سموئیل خواستند که برایشان دعا کند.‏ سموئیل چنین کرد و قربانی‌ای نیز گذراند.‏ در طی مراسم مذهبی اسرائیلیان،‏ ارتش فلسطینیان به مِصْفَه نزدیک شدند.‏ یَهُوَه دعای سموئیل را اجابت کرد و با صدایی مهیب و سهمگین خشم خود را به فلسطینیان نشان داد.‏ او با ‹صدای عظیم رعد› از آسمان با فلسطینیان مقابله کرد.‏ —‏ ۱سموئیل ۷:‏۷-‏۱۰‏.‏

فکر می‌کنید که هنگام غرّش رعد،‏ فلسطینیان همچون کودکانی بودند که از ترس،‏ پشت سر مادرشان مخفی شوند؟‏ خیر،‏ آنان مردانی جنگجو،‏ سرسخت و قوی بودند،‏ اما چنین صدای غرّش رعدی را تا به حال نشنیده بودند.‏ آیا این صدا،‏ تنها صدایی گوش‌خراش بود؟‏ آیا از آسمانی آبی و صاف شنیده می‌شد یا انعکاس صدایی در کوهستان بود؟‏ هر چه که بود این صدا،‏ آنان را مشوّش و ترسان ساخت؛‏ آنان همچون شکارچیان در پی طعمه بودند اما حال،‏ خود طعمهٔ این نبرد گشتند.‏ در این میان،‏ مردان اسرائیلی به مِصْفَه سرازیر شدند،‏ فلسطینیان را شکست دادند و آنان را برای کیلومترها تا جنوب غربی اورشلیم،‏ دنبال کردند.‏ —‏ ۱سموئیل ۷:‏۱۱‏.‏

این نبرد،‏ نقطهٔ عطفی برای قوم اسرائیل بود.‏ در تمامی روزگارِ سموئیل به عنوان داور،‏ فلسطینیان از رویارویی با قوم خدا دوری جستند و اسرائیلیان شهرهای از دست‌رفته‌شان را دوباره تحت تسلّط خود در آوردند.‏ —‏ ۱سموئیل ۷:‏۱۳،‏ ۱۴‏.‏

قرن‌ها بعد پولُس،‏ یکی از رسولان عیسی،‏ سموئیل را یکی از انبیا و داورانِ عادل خواند که «عدالت را برقرار نمودند.‏» (‏عبرانیان ۱۱:‏۳۲،‏ ۳۳‏)‏ سموئیل چگونه توانست به این امر نایل آید؟‏ او به قوم اسرائیل یاری رساند که دیدگاه خدا را،‏ در خصوص اعمال خوب در نظر داشته باشند.‏ او توانست تغییراتی در میان قوم خدا به وجود آورد،‏ چون با صبر در انتظار یَهُوَه ماند و در هر گونه یأس و نومیدی همواره وفادارانه به فعالیت خود ادامه داد.‏ سموئیل همچنین سپاسگزار و قدردان بود.‏ پس از پیروزی در نبرد مِصْفَه،‏ او به جهت کمک‌های یَهُوَه به قومش،‏ سنگ یادبودی را در آنجا گذاشت.‏ —‏ ۱سموئیل ۷:‏۱۲‏.‏

آیا شما هم می‌خواهید مانند سموئیل باشید؟‏ اگر چنین است،‏ پس بجاست که از سموئیل درس صبر،‏ تواضع و سپاسگزاری را یاد گیرید.‏ تک‌تک ما به این خصوصیات نیازمندیم.‏ سموئیل از همان دوران نوجوانی خواهان چنین خصلت‌هایی شد و آن را در زندگی خود نشان داد.‏ این امر برای او مفید بود،‏ چون که او در سال‌های آتی زندگی‌اش می‌باید با یأس و نومیدی شدید مواجه می‌شد.‏

‏«پسرانت به راه تو رفتار نمی‌نمایند»‏

در ادامهٔ گزارش زندگی سموئیل به زمانی می‌رسیم که او «پیر شده است.‏» او دو پسر به نام‌های یُوئیل و اَبِیا داشت و از آنان خواسته بود که در کار داوری به او کمک کنند.‏ متأسفانه اعتماد به چنین پسرانی بجا نبود.‏ با وجود این که سموئیل خود مردی صادق و درستکار بود،‏ پسرانش به دنبال نفع شخصی خود بودند.‏ آنان از موقعیتشان سوءاستفاده و عدالت را زیر پا می‌گذاشتند و از مردم رشوه می‌گرفتند.‏ —‏ ۱سموئیل ۸:‏۱-‏۳‏.‏

روزی،‏ مردان پیر اسرائیل به نزد این نبی سالخورده آمدند و از پسرانش شکایت کردند.‏ آنان گفتند:‏ «پسرانت به راه تو رفتار نمی‌نمایند.‏» (‏۱سموئیل ۸:‏۴،‏ ۵‏)‏ آیا سموئیل از این موضوع باخبر بود؟‏ کتاب مقدّس در این مورد توضیحی نمی‌دهد.‏ اما می‌توان اطمینان داشت که سموئیل همچون عیلی پدری بی‌مسئولیت نبود.‏ یَهُوَه،‏ عیلی را سرزنش و تنبیه نمود،‏ چرا که او پسران شرورش را اصلاح نکرد و بجای این که برای خدا ارزش قائل شود،‏ برای آنان ارزش قائل شد.‏ (‏۱سموئیل ۲:‏۲۷-‏۲۹‏)‏ ولی یَهُوَه چنین خطایی را در سموئیل نیافت.‏

این گزارش نشان نمی‌دهد که سموئیل با شنیدن اعمال شرورانهٔ پسرانش تا چه حد شرمسار و سرافکنده،‏ مضطرب یا مأیوس شد.‏ بسیاری از والدین به خوبی می‌توانند خود را جای سموئیل بگذارند.‏ در دنیای تاریک امروز،‏ نافرمانی و سرکشی در مقابل اقتدار و تنبیه والدین در همه جا دیده می‌شود.‏ (‏۲تیموتائوس ۳:‏۱-‏۵‏)‏ والدینی که با چنین ناراحتی‌هایی روبرویند،‏ می‌توانند تا حدودی از سموئیل درس گیرند و دلگرم شوند.‏ سموئیل اجازه نداد که بی‌ایمانی پسرانش،‏ لحظه‌ای او را از راه راست منحرف سازد.‏ به یاد داشته باشید که حتی اگر گفته‌ها و تنبیه‌های شما بی‌تأثیر باشد،‏ رفتار و کردار نمونهٔ شما می‌تواند دل فرزندتان را نرم سازد.‏ همچون سموئیل،‏ والدین باید همیشه به شکلی زندگی کنند که یَهُوَه به آنان افتخار کند.‏

‏«برای ما پادشاهی تعیین کن!‏»‏

پسران سموئیل فکر نمی‌کردند که طمع و خودخواهی آنان تا این حد بر قوم تأثیر داشته باشد.‏ مردانِ پیرِ اسرائیل به سموئیل گفتند:‏ «برای ما پادشاهی تعیین کن تا بر ما حکومت کند و ما هم مانند سایر قوم‌ها پادشاهی داشته باشیم.‏» آیا او از درخواست قوم رنجیده شد؟‏ او به هر حال برای ده‌ها سال از طرف یَهُوَه داور قوم بود.‏ حال قوم خواهان پادشاهی بودند،‏ نه نبی‌ای که بر آنان داوری کند.‏ ملت‌های اطراف آنان همه پادشاهی داشتند و اسرائیلیان نیز پادشاهی می‌خواستند.‏ واکنش سموئیل چه بود؟‏ ‹او از درخواست آن‌ها بسیار ناراحت شد.‏› —‏ ۱سموئیل ۸:‏۵،‏ ۶‏،‏ ترجمهٔ تفسیری.‏

حال به پاسخ یَهُوَه به دعای سموئیل توجه کنید:‏ «طبق درخواست آنها عمل کن،‏ زیرا آنها مرا رد کرده‌اند نه تو را.‏ آنها دیگر نمی‌خواهند من پادشاه ایشان باشم.‏» سموئیل از این پاسخ قوّت قلب یافت،‏ اما اسرائیلیان با تصمیم خود واقعاً اهانت بزرگی در حق سلطان عالم یَهُوَه کردند!‏ یَهُوَه به پیامبرش گفت که به قوم هشدار دهد که انتخاب پادشاهی از میان مردم،‏ برای آنان به قیمت گرانی تمام خواهد شد.‏ اما آنان با اصرار تمام گفتند:‏ «ما پادشاه می‌خواهیم.‏» سموئیل که همواره مطیع یَهُوَه بود،‏ آماده شد که با ریختن روغن بر سر پادشاه منتخب خدا،‏ او را معرفی کند.‏ —‏ ۱سموئیل ۸:‏۷-‏۱۹‏،‏ ترجمهٔ تفسیری.‏

آیا سموئیل از صمیم دل مطیع یَهُوَه بود یا از این تصمیم یَهُوَه دلخور شد و فقط ظاهراً با آن موافقت کرد؟‏ آیا اجازه داد که یأس و نومیدی چنان بر او مسلّط شود که رنجش و دلخوری در دلش ریشه کند؟‏ ممکن است بسیاری این طور عمل کنند اما سموئیل چنین نکرد.‏ او می‌دانست که یَهُوَه،‏ شاؤل را انتخاب کرده است.‏ از این رو،‏ با ریختن روغن بر سر شاؤل،‏ او را به عنوان پادشاه معرفی کرد.‏ سپس با بوسیدن او،‏ نشان داد که او را پذیرفته و مطیع او است.‏ سموئیل به مردم گفت:‏ «این است آن پادشاهی که خداوند برای شما برگزیده است.‏ در میان قوم اسرائیل نظیر او پیدا نمی‌شود!‏» —‏ ۱سموئیل ۱۰:‏۱،‏ ۲۴‏،‏ ترجمهٔ تفسیری.‏

سموئیل بر نقاط ضعف پادشاه منتخب خدا تمرکز نکرد بلکه بر نقاط قوّت او.‏ سموئیل توجه‌اش را بر پای‌بندی و وفاداری خود به یَهُوَه معطوف داشت نه این که مردمی بی‌ثابت او را بپذیرند.‏ (‏۱سموئیل ۱۲:‏۱-‏۴‏)‏ او با جدّیت وظایفش را انجام داد و قوم خدا را از خطراتی که ایمانشان را تهدید می‌کرد،‏ آگاه ساخت و آنان را تشویق کرد که به یَهُوَه وفادار باقی بمانند.‏ راهنمایی‌های او به دل مردم نشست و آنان به سموئیل التماس کردند که برای آنان دعا کند.‏ سپس سموئیل این سخنان دلگرم‌کننده را به زبان آورد:‏ «محال است که از دعا کردن برای شما دست بکشم،‏ و چنین گناهی نسبت به خداوند مرتکب شوم.‏ من هر چه را که راست و نیکوست به شما تعلیم می‌دهم.‏» —‏ ۱سموئیل ۱۲:‏۲۱-‏۲۴‏،‏ ترجمهٔ تفسیری.‏

برخی اوقات از این مأیوس و ناامید می‌شویم که شخص دیگری به جای ما برای انجامِ وظیفه‌ای انتخاب شده است و یا موقعیتی را که ما می‌توانستیم داشته باشیم به دیگری داده‌اند.‏ سموئیل با نمونهٔ خوب خود،‏ به ما یادآور می‌شود که نباید هرگز بگذاریم که حسادت یا دلخوری در دل ما ریشه دواند.‏ خدا برای هر یک از خدمتگزاران وفادارش،‏ وظایف رضایت‌بخش و مفید فراوانی دارد.‏

‏‹تا به کی تو برای شاؤل ماتم می‌گیری؟‏›‏

سموئیل به حق در شاؤل خصوصیات خوبی را می‌دید.‏ شاؤل مردی معمولی نبود.‏ او بلند قامت و جذاب بود.‏ همچنین مردی شجاع،‏ مدبّر و در ابتدای حکومتش متواضع و فروتن بود.‏ (‏۱سموئیل ۱۰:‏۲۲،‏ ۲۳،‏ ۲۷‏)‏ علاوه بر این موهبت‌ها،‏ شاؤل از موهبت دیگری نیز برخوردار بود؛‏ او حق انتخاب داشت؛‏ او می‌توانست راه زندگی‌اش را انتخاب کند و خود تصمیم گیرد.‏ (‏تثنیه ۳۰:‏۱۹‏)‏ آیا شاؤل از این موهبت به خوبی استفاده کرد؟‏

متأسفانه وقتی انسان‌ها به قدرت می‌رسند،‏ ممکن است که تواضع‌شان را رفته‌رفته از دست بدهند.‏ پس از به قدرت رسیدن شاؤل،‏ مدتی نگذشت که او نیز به مردی متکبّر مبدّل شد.‏ او نمی‌خواست مطیع دستوراتی که خدا به سموئیل می‌داد،‏ باشد.‏ یک بار شاؤل صبر و تحمّلش را از دست داد و خود قربانی گذراند؛‏ کاری که سموئیل موظف به انجام آن بود.‏ سموئیل او را توبیخ کرد و در مورد خاندان او پیشگویی کرد که هیچ یک از فرزندان او به پادشاهی قوم اسرائیل انتخاب نخواهد شد.‏ شاؤل بجای درس گرفتن از پند و نصیحت سموئیل،‏ خود تصمیم گرفت و به اعمال نادرستش ادامه داد.‏ —‏ ۱سموئیل ۱۳:‏۸،‏ ۹،‏ ۱۳،‏ ۱۴‏.‏

یَهُوَه از طریق سموئیل،‏ به شاؤل گفت که بر علیه عَمالَقه بجنگد و بدون استثنا همه چیز و همه کس را از میان بردارد.‏ اما شاؤل،‏ اَجاج،‏ پادشاه شرور عَمالَقه را زنده نگه داشت و بجای از بین بردن غنایم جنگی،‏ بهترین آن را حفظ کرد.‏ هنگامی که سموئیل خواست او را اصلاح کند،‏ شاؤل نشان داد تا چه حد تغییر کرده است.‏ چگونه؟‏ او بجای این که با تواضع پند و نصیحت سموئیل را پذیرا شود،‏ عمل خود را توجیه کرد،‏ عذر و بهانه آورد و به شکلی،‏ از موضوع طفره رفت.‏ او حتی سعی کرد که تقصیر را به گردن قوم بیندازد.‏ شاؤل برای این که از جدّیت اشتباه خود بکاهد،‏ ادعا کرد که منظور او از گرفتن قسمتی از غنایم جنگی،‏ قربانی گذراندن آن برای یَهُوَه است.‏ در آن موقع،‏ سموئیل این گفتهٔ مشهور را بیان داشت:‏ «اطاعت بهتر از قربانی است.‏» سموئیل با شجاعت شاؤل را سرزنش کرد و به او گفت که یَهُوَه تخت پادشاهی را،‏ از شاؤل می‌گیرد و به شخصی شایسته‌تر می‌دهد.‏ —‏ ۱سموئیل ۱۵:‏۱-‏۳۳‏،‏ ترجمهٔ تفسیری.‏

سموئیل از قصور و کوتاهی شاؤل بسیار ناراحت و غمگین شد.‏ او تمام شب را با دعا و التماس به یَهُوَه گذراند.‏ سموئیل حتی برای شاؤل ماتم گرفت.‏ او در شاؤل نقاط قوّت بسیاری دیده بود اما اکنون تمامی امیدهایش نقشِ بر آب شده بود.‏ شاؤل دیگر همان مردی نبود که قبلاً او را می‌شناخت،‏ بلکه عوض شده بود؛‏ او خصوصیات خوبش را از دست داده و به یَهُوَه پشت کرده بود.‏ سموئیل دیگر رغبتی به دیدن شاؤل نداشت.‏ یَهُوَه می‌خواست که سموئیل بیش از این خود را با این موضوع مشغول نسازد و طرز فکر خود را تغییر دهد.‏ پس به او گفت:‏ «تا به کی تو برای شاؤل ماتم می‌گیری چونکه من او را از سلطنت نمودن بر اسرائیل رد نمودم.‏ پس حُقّهٔ [پیمانهٔ] خود را از روغن پر کرده،‏ بیا تا تو را نزد یَسّای بیت‌لَحَمی بفرستم،‏ زیرا که از پسرانش پادشاهی برای خود تعیین نموده‌ام.‏» —‏ ۱سموئیل ۱۵:‏۳۴،‏ ۳۵؛‏ ۱۶:‏۱‏.‏

یَهُوَه برای به انجام رساندن مقصودش به انسان‌های ناکامل و بی‌ثبات وابسته نیست.‏ اگر کسی به خدا پشت کند،‏ یَهُوَه کس دیگری را برای انجام مقصودش انتخاب می‌کند.‏ سموئیل این مرد سالخورده دیگر در ماتم شاؤل نبود.‏ مطابق با فرمان یَهُوَه،‏ سموئیل به خانهٔ یَسّا در بیت‌لَحَم رفت که شماری از پسران بلند قامت و خوش قیافه او در آنجا بودند.‏ اما یَهُوَه از همان ابتدا به سموئیل چنین یادآور شد:‏ «به چهره‌اش و بلندی قامتش نظر منما زیرا او را رد کرده‌ام،‏ چونکه خداوند مثل انسان نمی‌نگرد،‏ زیرا که انسان به ظاهر می‌نگرد و خداوند به دل می‌نگرد.‏» (‏۱سموئیل ۱۶:‏۷‏)‏ بالاخره،‏ سموئیل کوچک‌ترین پسر یَسّا،‏ داود را دید؛‏ کسی که یَهُوَه انتخاب کرده بود.‏

سموئیل در سال‌های آخر زندگی‌اش پی برد که یَهُوَه به حق،‏ داود را جایگزین شاؤل کرد.‏ شاؤل از شدّت حسادت تا جایی پیشرفت که قصد کشتن داود را داشت و به خدا نیز پشت کرد.‏ اما داود خصوصیات زیبایی داشت.‏ او شجاع،‏ باایمان،‏ وفادار و پای‌بند به معیارهای خدا بود.‏ سموئیل همچنان که به پایان عمر خود نزدیک می‌شد،‏ ایمانش قوی‌تر می‌گشت.‏ او متوجه شد که هیچ مشکل و موقعیت مأیوس‌کننده‌ای نیست که یَهُوَه نتواند آن را حل کند؛‏ او حتی می‌تواند آن را به برکتی تبدیل کند.‏ سموئیل حدود یک قرن زندگی کرد و عاقبت به خواب مرگ فرو رفت.‏ جای تعجب نیست که اسرائیلیان با از دست دادن این مرد باایمان در سوگ او نشستند.‏ بدین ترتیب،‏ او از خود سرگذشتی بی‌نظیر بجا گذاشت و این برای تمامی خدمتگزاران یَهُوَه نمونه‌ای خوب است.‏ به همین دلیل بجاست،‏ از خود بپرسیم:‏ ‹آیا از ایمان سموئیل سرمشق می‌گیرم؟‏›‏

‏[تصویر در صفحهٔ ۲۵]‏

سموئیل چگونه می‌توانست به قومش در فائق آمدن بر یأس و نومیدی و غم از دست دادن عزیزانشان یاری رساند؟‏

‏[تصویر در صفحهٔ ۲۶]‏

پسران سموئیل راه درستی را پیش نگرفتند.‏ ولی او چگونه این یأس و نومیدی را تحمّل کرد؟‏