مراجعه به متن

مراجعه به فهرست مطالب

‏«کیست حکیم و خردمند در میان شما؟‏»‏

‏«کیست حکیم و خردمند در میان شما؟‏»‏

‏«کیست حکیم و خردمند در میان شما؟‏»‏

‏«کیست حکیم و خردمند در میان شما؟‏ بگذارید آن را با شیوهٔ زندگی پسندیدهٔ خود نشان دهد،‏ با اَعمالی توأم با حلم که از حکمت برمی‌خیزد.‏» —‏ یعقوب ۳:‏۱۳‏،‏ ترجمهٔ هزارهٔ نو.‏

۱،‏ ۲.‏ در مورد بسیاری از کسانی که عاقل و حکیم پنداشته می‌شوند چه می‌توان گفت؟‏

وقتی از مردم سؤال می‌شود که چه کسی را عاقل می‌پندارند برخی شاید دوستی سالمند،‏ برخی دیگر والدین خود و شماری دیگر ممکن است فردی دانشمند را نام ببرند.‏ نظر مردم در مورد عاقل بودن یک فرد تا حدّی به اوضاع و مقتضیات زندگی گذشته و کنونی‌شان بستگی دارد.‏ اما،‏ خادمان خدا در درجهٔ نخست می‌خواهند تشخیص دهند که چه کسی از دید یَهُوَه حکیم و عاقل محسوب می‌شود.‏

۲ کسانی هستند که در نظر مردم دنیا اشخاصی عاقل و دانا به شمار می‌روند،‏ اما از نظر یَهُوَه چنین نیستند.‏ سه مصاحب ایّوب را در نظر بگیرید که خود را مردانی حکیم می‌پنداشتند.‏ اما،‏ ایّوب بدیشان گفت:‏ ‹ در میان شما حکیمی نمی‌یابم.‏› (‏ایّوب ۱۷:‏۱۰‏)‏ پولُس رسول نیز در مورد مردانی که سخنان خدا را نقض می‌کردند گفت:‏ «ادعای حکمت می‌کردند و احمق گردیدند.‏» (‏رومیان ۱:‏۲۲‏)‏ و خود یَهُوَه از طریق پیامبر خود اِشَعْیا صریحاً اظهار نمود:‏ «وای بر آنانی که در نظر خود حکیمند.‏» —‏ اِشَعْیا ۵:‏۲۱‏.‏

۳،‏ ۴.‏ چه شخصی واقعاً عاقل و حکیم است؟‏

۳ اکنون می‌خواهیم ببینیم یَهُوَه چه کسی را عاقل و حکیم می‌شمارد و برکت می‌دهد.‏ امثال ۹:‏۱۰ در این خصوص ما را چنین راهنمایی می‌کند:‏ ‹ابتدای حکمت ترس از یَهُوَه است،‏ و معرفتِ قدوسْ فطانت می‌باشد.‏› پس،‏ شخص عاقل شخصی است که ترسی سالم از یَهُوَه داشته،‏ برای معیارهای او ارزش قائل باشد.‏ واضح است که منظور فقط درکِ منطقی وجودِ خدا و قبول احکام او نیست.‏ یعقوب،‏ شاگرد عیسی،‏ ما را در این خصوص به تأمّل وا می‌دارد و می‌گوید:‏ «کیست حکیم و خردمند در میان شما؟‏ بگذارید آن را با شیوهٔ زندگی پسندیدهٔ خود نشان دهد،‏ با اَعمالی توأم با حلم که از حکمت برمی‌خیزد.‏» (‏یعقوب ۳:‏۱۳‏،‏ ترجمه هزارهٔ نو‏)‏ به این عبارت توجه کنید:‏ «با اَعمالی توأم با حلم که از حکمت برمی‌خیزد.‏» بنا به این گفته،‏ شخص عاقل را می‌توان از اَعمال و گفتار او شناخت.‏

۴ شخصی واقعاً عاقل و حکیم است که بتواند درست قضاوت کند و دانش و فهم خویش را به نحوی مؤثر و مفید به کار گیرد.‏ چه رفتاری نمایانگر چنین حکمتی است؟‏ یعقوب به نکاتی در این خصوص اشاره می‌کند.‏ * این نکات به ما کمک می‌کند تا بتوانیم با هم‌ایمانانمان و کسانی که شاهد یَهُوَه نیستند رابطه‌ای مسالمت‌آمیز داشته باشیم.‏

رفتار شخصی حکیم و عاقل

۵.‏ شخص دانا و حکیم چگونه رفتار می‌کند؟‏

۵ قابل تأمّل است که یعقوب حکمت واقعی را با رفتار نیک مرتبط ساخته است.‏ از آنجایی که حکمت الٰهی با ترسی سالم از یَهُوَه آغاز می‌شود،‏ کسی که می‌خواهد در نظر یَهُوَه حکیم و عاقل محسوب شود می‌باید رفتاری هماهنگ با احکام و معیارهای یَهُوَه داشته باشد.‏ هیچ یک از ما با حکمت الٰهی به دنیا نمی‌آید.‏ اما هر یک از ما می‌تواند این حکمت را از طریق مطالعهٔ مرتب کتاب مقدّس و تعمّق در آن به دست آورد و چنان که اَفَسُسیان ۵:‏۱ می‌گوید ‹به خدا اقتدا کند› یعنی او را الگوی خود سازد.‏ هر چه بهتر بتوانیم خصوصیات یَهُوَه را الگوی خود قرار دهیم،‏ اَعمالمان با حکمت و دانایی بیشتری همراه خواهد بود.‏ حقیقت این است که طریق‌های یَهُوَه بسیار والاتر از طریق‌های ما انسان‌هاست.‏ (‏اِشَعْیا ۵۵:‏۸،‏ ۹‏)‏ به همین دلیل کسانی که در طریق‌های یَهُوَه گام برمی‌دارند،‏ رفتارشان در نظر بسیاری معقول‌تر و بهتر می‌نماید.‏

۶.‏ چرا با حلیم بودن در واقع یَهُوَه را الگو قرار می‌دهیم،‏ و تأثیر این خصوصیت بر انسان‌ها چیست؟‏

۶ یعقوب نشان داده است که یکی از طرقی که می‌توانیم یَهُوَه را الگو قرار دهیم این است که ‹اَعمالمان توأم با حلم› باشد.‏ البته شاید فردی مسیحی در عین حلم و ملایمت،‏ بسیار قاطع و استوار نیز باشد و در هر موقعیتی به خوبی تعادل را در این دو جنبه حفظ کند.‏ یَهُوَه نیز با وجود قدرت بی‌حد خود شخصیتی بسیار حلیم و ملایم دارد و همین ملایمت اوست که باعث می‌شود به راحتی در دعا به درگاه او نزدیک شویم.‏ عیسی نیز این خصوصیت پدر خود را به خوبی منعکس می‌کرد.‏ او به ما می‌گوید:‏ «بیایید نزد من ای تمام زحمت‌کشان و گرانباران و من شما را آرامی خواهم بخشید.‏ یوغ مرا بر خود گیرید و از من تعلیم یابید زیرا که حلیم و افتاده‌دل می‌باشم و در نفوس خود آرامی خواهید یافت.‏» —‏ متّیٰ ۱۱:‏۲۸،‏ ۲۹؛‏ فیلِپّیان ۲:‏۵-‏۸‏.‏

۷.‏ چرا می‌توانیم موسی را الگوی حلم و ملایمت بدانیم؟‏

۷ کتاب مقدّس از اشخاص دیگری نیز صحبت می‌کند که رفتاری حلیم و ملایم داشته‌اند.‏ برای مثال،‏ موسی را در نظر بگیریم.‏ این نبی،‏ رهبری قوم خدا را بر عهده داشت،‏ ولی در عین حال ‹مردی بسیار حلیم بود،‏ بیشتر از جمیع مردمانی که بر روی زمین بودند.‏› (‏اعداد ۱۱:‏۲۹؛‏ ۱۲:‏۳‏)‏ یَهُوَه شجاعت لازم را به بندهٔ حلیم خود داد تا او بتواند از پس آن مسئولیت سنگین برآید.‏ یَهُوَه با خرسندی از خادمان حلیم و افتاده‌دل خود برای انجام اراده‌اش استفاده می‌کند.‏

۸.‏ انسان ناکامل چگونه می‌تواند ‹حلمی را که از حکمت برمی‌خیزد› در خود پرورش دهد؟‏

۸ حتی ما انسان‌های ناکامل هم می‌توانیم ‹حلمی را که از حکمت برمی‌خیزد› در خود پرورش دهیم.‏ چگونه؟‏ باید بدانیم که حلم ثمرهٔ روح مقدّس یَهُوَه است.‏ (‏غَلاطیان ۵:‏۲۲،‏ ۲۳‏)‏ پس نخست باید در دعا از یَهُوَه روح‌القدسش را تقاضا کنیم و اطمینان داشته باشیم که یَهُوَه با روح خود تلاش ما را برای پرورش حلم و ملایمت برکت خواهد داد.‏ اطمینان ما به یَهُوَه بر پایهٔ این سخن مزمورنویس است که می‌گوید:‏ «[خدا] به مسکینان [حلیمان] طریق خود را تعلیم خواهد داد.‏» —‏ مزمور ۲۵:‏۹‏.‏

۹،‏ ۱۰.‏ امروزه برای آن که متین و آرام رفتار کنیم باید چه تلاشی به خرج دهیم،‏ و چرا؟‏

۹ البته،‏ پرورش این خصوصیت مستلزم تلاشی پیگیر است.‏ برخی از ما به دلیل پیشینه و گذشته‌مان ممکن است گاهی برایمان دشوار باشد که خونسردی خود را حفظ کنیم.‏ همچنین در جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنیم شاید این عقیده رایج باشد که «جواب آتش را باید با آتش داد.‏» آیا چنین عکس‌العملی عاقلانه است؟‏ اگر آتش‌سوزی کوچکی در خانهٔ شما رخ دهد،‏ مسلّماً روی آن نفت نخواهید ریخت.‏ زیرا این کار آتش را مشتعل‌تر می‌کند.‏ بهترین کار این است که آتش را با آب فرو بنشانید.‏ کتاب مقدّس می‌گوید:‏ «جواب ملایم خشم را فرو می‌نشاند،‏ اما جواب تند آن را برمی‌انگیزاند.‏» (‏امثال ۱۵:‏۱،‏ ۱۸‏،‏ ترجمهٔ تفسیری‏)‏ بار دیگر که از برادر مسیحی‌مان یا شخصی دیگر آزرده‌خاطر می‌شویم،‏ ببینیم که چگونه می‌توانیم با برخوردی متین و آرام،‏ از خود حکمتی واقعی نشان دهیم.‏ —‏ ۲تیموتاؤس ۲:‏۲۴‏.‏

۱۰ همان طور که در بالا ذکر شد،‏ بسیاری تحت تأثیر روحیهٔ حاکم بر این دنیا تمایلی ندارند که از خود ملایمت،‏ متانت و آرامش نشان دهند.‏ دنیا پر از مردمان خشن و متکبّر است.‏ یعقوب به این مطلب به خوبی واقف بود و به برخی از اعضای جماعت اندرز داد که نگذارند روحیهٔ حاکم بر دنیا روی آنان تأثیر بگذارد.‏ چه مطالب دیگری می‌توانیم از اندرز یعقوب بیاموزیم؟‏

رفتار شخصی فاقد حکمت الٰهی

۱۱.‏ چه خصوصیاتی با حکمت الٰهی در تناقض آشکار است؟‏

۱۱ یعقوب به صراحت خصوصیات ناپسندی را برمی‌شمارد که درست خلاف حکمت الٰهی است.‏ (‏یعقوب ۳:‏۱۴ خوانده شود.‏‏)‏ حسادت و تعصب خصوصیاتی نَفْسانی‌اند،‏ نه روحانی.‏ به نمونه‌ای توجه کنید که نتیجهٔ افکار نَفْسانی را بر رفتار انسان نشان می‌دهد.‏ شش فرقهٔ مسیحی بخش‌هایی از کلیسای سِپالچر در اورشلیم را که گفته می‌شود روی مقبرهٔ عیسی بنا شده است اداره می‌کنند.‏ میان این مسیحیان رقابت و ستیزه‌جویی شدیدی وجود دارد.‏ در سال ۲۰۰۶ مجلّهٔ تایمز از واقعه‌ای گزارش می‌کند که طی آن راهبان این چند فرقهٔ مسیحی «با یکدیگر به زدوخورد شدید پرداختند و چندین ساعت یکدیگر را با شمعدان‌هایی بزرگ می‌زدند.‏» در میان این راهبان چنان بدبینی و سوءظنی وجود دارد که مجبور شده‌اند کلید کلیسا را به فردی مسلمان واگذار کنند.‏

۱۲.‏ وقتی حکمت نباشد چه می‌شود؟‏

۱۲ البته،‏ چنین نزاع‌ها و خصومت‌های شدیدی در میان مسیحیان واقعی به وجود نمی‌آید.‏ با این حال،‏ ناکاملی گاهی سبب شده است که برخی با سرسختی روی نظر خود پافشاری کنند.‏ این گونه لجاجت‌ها ممکن است سبب بگومگو و کشمکش در میان اعضای جماعت شود.‏ پولُس رسول که این خصوصیت را در میان جماعت قُرِنتُس مشاهده کرده بود،‏ به آنان نوشت:‏ «در میان شما حسد و نزاع و جدایی‌ها است.‏ آیا جسمانی نیستید و به طریق انسان رفتار نمی‌نمایید؟‏» (‏۱قُرِنتیان ۳:‏۳‏)‏ این وضعیت ناگوار برای مدتی در جماعت قرن اوّل وجود داشت.‏ پس باید مراقب باشیم تا چنین روحیه‌ای در جماعات ما رخنه نکند.‏

۱۳،‏ ۱۴.‏ نشان دهید که خصوصیات نَفْسانی گاه چگونه بروز می‌کند؟‏

۱۳ چنین روحیه‌ای چگونه ممکن است در جماعت رخنه کند؟‏ این مشکل اغلب با اختلافات کوچک آغاز می‌شود.‏ برای مثال،‏ هنگام بنای سالن ملکوت ممکن است نظرات و عقاید متفاوتی در شیوهٔ کار پیشنهاد شود.‏ فرض کنید یکی از برادران از این که تصمیمات مطابق نظر او اتخاذ نشده‌اند پیش همه زبان به اعتراض بگشاید.‏ چه بسا حتی تصمیم بگیرد که دیگر در آن پروژه همکاری نکند!‏ کسی که چنین رفتاری از خود نشان می‌دهد نکتهٔ بسیار مهمی را فراموش کرده است؛‏ و آن این که در پروژه‌هایی که به همکاری کل جماعت نیاز دارد بهترین نتیجه زمانی حاصل می‌شود که روحیهٔ صلح و آرامش برقرار باشد،‏ نه صرفاً به‌کارگیری شیوه یا اسلوب خاصّی در کار.‏ یَهُوَه کاری را برکت می‌دهد که در صلح و آرامش انجام شود،‏ نه با نزاع و ستیزه‌جویی.‏ —‏ ۱تیموتاؤس ۶:‏۴،‏ ۵‏.‏

۱۴ نمونهٔ دیگری را در نظر بگیریم.‏ پیری مسیحی متوجه می‌شود یکی از پیران جماعتش گرچه سال‌ها به عنوان سرپرست در جماعت خدمت کرده است،‏ در حال حاضر بر طبق اصول الٰهی واجد شرایط سرپرستی نمی‌باشد.‏ سرپرست حوزه نیز که پی می‌برد آن شخص با وجود نصایح خاصّی که به وی داده شده،‏ اصلاحی در خود ایجاد نکرده است،‏ به اتفاق دیگر پیران جماعت توصیه می‌کند که آن پیر مسیحی از سرپرستی جماعت برکنار شود.‏ عکس‌العمل آن برادر چه خواهد بود؟‏ آیا به رأی هیئت پیران احترام می‌گذارد؟‏ آیا نصایحی را که به وی داده شده است به گوش می‌گیرد و تلاش می‌کند که تغییرات لازم را در خود ایجاد کند تا بار دیگر به عنوان پیر مسیحی خدمت نماید؟‏ یا از برادرانش که او را برکنار کرده‌اند کینه به دل می‌گیرد و به آن‌ها حسادت می‌ورزد؟‏ او باید از خود سؤال کند که اگر پیران جماعت او را واجد شرایط نمی‌دانند،‏ آیا درست است که با اصرار بخواهد به این وظیفه ادامه دهد؟‏ آیا عاقلانه‌تر نیست که این برادر با فروتنی به تصمیم پیران مسیحی گردن نهد و مطابق پند آنان رفتار کند؟‏

۱۵.‏ چرا توجه به پند الهامی در یعقوب ۳:‏۱۵،‏ ۱۶ بسیار حائز اهمیت است؟‏

۱۵ البته،‏ این رفتارها در موقعیت‌های دیگری نیز ممکن است بروز کند و باید از آن‌ها شدیداً پرهیز کرد.‏ (‏یعقوب ۳:‏۱۵،‏ ۱۶ خوانده شود.‏‏)‏ یعقوب این رفتارها را «دنیوی» خواند زیرا از هر گونه روحانیت تهی است.‏ «نَفْسانی» نامید،‏ زیرا از تمایلات نَفْسانی و جسمانی‌ای سرچشمه می‌گیرد که در حیوانات نیز وجود دارد.‏ «شیطانی» خواند،‏ زیرا انعکاسی است از شخصیت دشمنان روحی خدا.‏ با این اوصاف،‏ آیا برای فردی مسیحی واقعاً ناشایست نیست که چنین رفتارهایی از خود نشان دهد؟‏

۱۶.‏ چه اصلاحاتی ممکن است برای ما لازم باشد،‏ و چگونه می‌توانیم در این راه پیشرفت کنیم؟‏

۱۶ هر یک از اعضای جماعت مسیحی می‌باید در شخصیت خود کندوکاو کند و آن را از هر گونه رفتار ناشایست پاک سازد.‏ سرپرستان مسیحی که وظیفهٔ تعلیم جماعت را به عهده دارند،‏ به ویژه باید از چنین رفتارهایی پرهیز کنند.‏ واضح است که این کار به دلیل ناکاملی و تأثیر دنیای شیطان چندان آسان نیست.‏ تلاش در این کار را می‌توان به تلاش شخصی تشبیه کرد که سعی می‌کند از تپه‌ای گلی بالا رود.‏ شخص برای آن که به عقب سُر نخورد،‏ نیاز به تکیه‌گاه یا دست‌آویزی دارد.‏ ما نیز وقتی به پندهای کتاب مقدّس و کمک‌های جماعات مسیحی تکیه می‌کنیم می‌توانیم در این راه دشوار طریق پیشرفت را بپیماییم.‏ —‏ مزمور ۷۳:‏۲۳،‏ ۲۴‏.‏

خصوصیات شخصی حکیم و دانا

۱۷.‏ شخصی حکیم و دانا در موقعیتی وسوسه‌انگیز چه عکس‌العملی نشان می‌دهد؟‏

۱۷ یعقوب ۳:‏۱۷ خوانده شود.‏ ‏«حکمتی که از بالا است» سرچشمهٔ خصوصیاتی است که برای ما بسیار مفیدند.‏ در اینجا می‌خواهیم به شماری از آن‌ها بپردازیم.‏ به عنوان مثال،‏ «طاهر» را در نظر بگیریم.‏ طاهر در مورد شخصی به کار می‌رود که اَعمال و نیّاتش خالص و پاک باشد؛‏ شخصی که حکمت الٰهی دارد از هر چیز ناپاک فوراً روی می‌گرداند.‏ این عکس‌العمل باید به صورت خودبه‌خود از ما سر بزند.‏ پزشک وقتی می‌خواهد عکس‌العمل شخص را بیازماید با چکشی کوچک زیر زانوی او می‌زند و پای شخص به جلو می‌پرد.‏ این عکس‌العمل،‏ خودبه‌خود از شخص سر می‌زند و لازم نیست در مورد آن فکر کند.‏ عکس‌العمل ما نیز زمانی که با موقعیتی روبرو می‌شویم که ممکن است ما را به وسوسه بکشاند باید به همین شکل باشد.‏ پاکی و وجدان آموزش‌دیدهٔ ما می‌باید ما را برآن دارد که از بدی بپرهیزیم.‏ (‏رومیان ۱۲:‏۹‏)‏ در کتاب مقدّس نمونهٔ افرادی را می‌بینیم که چنین عکس‌العملی از خود نشان داده‌اند؛‏ به عنوان مثال یوسف و عیسی.‏ —‏ پیدایش ۳۹:‏۷-‏۹؛‏ متّیٰ ۴:‏۸-‏۱۰‏.‏

۱۸.‏ الف)‏ داشتن رفتار «صلح‌آمیز» به چه مفهوم است؟‏ ب)‏ صلح‌جو بودن به چه مفهوم است؟‏

۱۸ حکمت الٰهی شخص را بر آن می‌دارد که رفتاری صلح‌آمیز داشته باشد.‏ چنین شخصی از خشونت و پرخاشگری و هر رفتاری که آرامش و صلح جمع را برهم زند اجتناب می‌کند.‏ یعقوب در این مورد چنین می‌افزاید:‏ «پارسایی،‏ محصولی است که در صلح و صفا،‏ و به دست صلحجویان کاشته می‌شود.‏» (‏یعقوب ۳:‏۱۸‏،‏ ھ ن‏)‏ یعقوب در اینجا به «صلحجویان» اشاره می‌کند.‏ آیا برادران و خواهرانمان ما را شخصی صلحجو می‌شمارند؟‏ یا شخصی زودرنج و ناسازگار که اغلب با دیگران به کشمکش و مجادله می‌پردازد یا دیگران را از خود می‌رنجاند؟‏ آیا اصرار داریم که دیگران ما را همان طور که هستیم بپذیرند یا برعکس،‏ با فروتنی تلاش می‌کنیم که خصوصیات ناپسند خود را که باعث رنجش دیگران می‌شود اصلاح کنیم؟‏ آیا کسی هستیم که اغلب برای حفظ صلح و آرامش جمع حاضر است از حق خود بگذرد،‏ اشتباهات را نادیده بگیرد و آن‌ها را به دست فراموشی بسپارد؟‏ اگر صادقانه در شخصیت خود به بررسی بپردازیم،‏ خواهیم دید که در چه مواردی به حکمت الٰهی نیاز داریم.‏

۱۹.‏ چه کسی معقول شمرده می‌شود؟‏

۱۹ یعقوب در آیهٔ ۱۷ همچنین به یکی دیگر از جنبه‌های حکمت الٰهی یعنی معقول بودن اشاره می‌کند که در کتاب مقدّس فارسی «ملایم» ترجمه شده است.‏ آیا دیگران ما را شخصی معقول و انعطاف‌پذیر می‌دانند،‏ کسی که روی نظرات و معیارهای شخصی خود پافشاری نمی‌کند و در مواردی که اصول کتاب مقدّس نقض نمی‌شود به راحتی حاضر است مطابق نظر دیگران رفتار کند؟‏ آیا ما را شخصی ملایم و خونگرم می‌دانند و به راحتی حرف دل خود را با ما در میان می‌گذارند؟‏ این گونه رفتارها و خصوصیات نشان می‌دهد که معقول بودن را به درستی آموخته‌ایم.‏

۲۰.‏ خصوصیات الٰهی‌ای که در این مقاله مورد بحث قرار گرفت چه کمکی به ما می‌کند؟‏

۲۰ تصوّر کنید اگر هر یک از ما در جماعت خصوصیاتی را در خود پرورش دهیم که یعقوب در رسالهٔ خود به آن‌ها اشاره کرد،‏ چه فضای دلپذیری بر جماعت حاکم خواهد بود.‏ (‏مزمور ۱۳۳:‏۱-‏۳‏)‏ داشتن شخصیتی حلیم و ملایم و همچنین رفتاری صلحجویانه و معقول باعث می‌شود که روابطمان با دیگران بهبود یابد و نشان می‌دهد که به ‹حکمتی که از بالا› یعنی از یَهُوَه است دست یافته‌ایم.‏ در مقالهٔ بعدی خواهیم دید که چرا مفید خواهد بود که دیگران را از دیدگاه یَهُوَه بنگریم.‏

‏[پاورقی]‏

^ بند 4 از مضمون این بخش کتاب یعقوب چنین پیداست که روی سخن او در درجهٔ اوّل با پیران مسیحی یا ‹معلّمان› جماعت است.‏ (‏یعقوب ۳:‏۱‏)‏ حکمت الٰهی می‌باید در اَعمال این مردان به خوبی نمایان باشد.‏ ولی شکی نیست که اعضای دیگر جماعت نیز می‌توانند از پند یعقوب فایده ببرند.‏

مروری بر مقاله

‏• چه خصوصیاتی نشانگر حکمت و دانایی در فرد مسیحی است؟‏

‏• چگونه می‌توانیم حکمت الٰهی از خود نشان دهیم؟‏

‏• کسی که حکمت الٰهی ندارد چه خصوصیاتی از خود نشان می‌دهد؟‏

‏• شما در صدد هستید که چه خصوصیاتی را در خود رشد دهید؟‏

‏[سؤالات مقالهٔ مطالعه‌ای]‏

‏[تصویر در صفحهٔ ۲۳]‏

چه عاملی گاه سبب نزاع و کشمکش می‌شود؟‏