مراجعه به متن

مراجعه به فهرست مطالب

به فرزندانتان مسئولیت‌پذیری را بیاموزید

به فرزندانتان مسئولیت‌پذیری را بیاموزید

سعادت را به خانهٔ خود آورید

به فرزندانتان مسئولیت‌پذیری را بیاموزید

داریوش:‏ * «هر شب این اتفاق می‌افتاد.‏ پسر چهار ساله‌ام شهاب،‏ اسباب‌بازی‌هایش را همه جا پخش می‌کرد.‏ پیش از این که به رختخواب برود از او می‌خواستم که اسباب‌بازی‌هایش را جمع و جور کند.‏ اما شهاب جیغ و داد می‌کرد و خودش را به زمین می‌کوبید.‏ بعضی وقت‌ها چنان درمانده و مستأصل می‌شدم که سرش داد می‌کشیدم.‏ اما این کار بی‌فایده بود،‏ چون بعد از آن،‏ هر دومان احساس بدی داشتیم.‏ من می‌خواستم که او با آرامش بخوابد.‏ برای همین دیگر راحتش می‌گذاشتم و خودم همهٔ اسباب‌بازی‌ها را جمع می‌کردم.‏»‏

نسترن:‏ ‏«نگرانی‌ام زمانی شروع شد که دختر ۱۳ ساله‌ام شبنم،‏ با معلّمش مشکل پیدا کرد.‏ او فکر می‌کرد که نمی‌تواند از عهدهٔ انتظارات معلّمش در مورد تکلیف به خصوصی بر آید.‏ شبنم وقتی از مدرسه به خانه آمد یک ساعت گریه می‌کرد.‏ از او خواستم که از معلّمش کمک بگیرد.‏ اما شبنم اصرار داشت که معلّمش با او رفتار بدی دارد و او این شجاعت را در خود نمی‌بیند تا با معلّمش صحبت کند.‏ از شنیدن این موضوع چنان عصبانی شدم که می‌خواستم همان موقع به مدرسه بروم و به معلّمش اعتراض کنم.‏ فکر کردم که هیچ کس اجازه ندارد که با دختر نازنینم،‏ بد رفتاری کند.‏»‏

آیا شما نیز برخی اوقات احساسی همچون داریوش و نسترن دارید؟‏ بسیاری از پدر و مادرها طاقت دیدن این را ندارند که فرزندشان با مشکلی روبرو شود یا به شکلی شادی‌اش را از دست دهد.‏ طبیعتاً،‏ والدین سعی می‌نمایند از فرزندشان حمایت کنند.‏ پدر و مادری که در ابتدای این مقاله به آن‌ها اشاره شد،‏ این فرصت را داشتند که به فرزندانشان درس مهم مسئولیت‌پذیری را یاد دهند.‏ البته نباید فراموش کرد که توانایی مسئولیت‌پذیری یک کودک ۴ ساله با توانایی مسئولیت‌پذیری یک نوجوان ۱۳ ساله متفاوت است.‏

واقعیت این است که شما نمی‌توانید همیشه همراه فرزندتان باشید و او را در دشواری‌ها و مشکلات زندگی حمایت کنید.‏ عاقبت،‏ فرزند خانهٔ پدر و مادری‌اش را ترک می‌کند و مسئول «بار» مشکلات خود خواهد بود.‏ (‏غَلاطیان ۶:‏۵؛‏ پیدایش ۲:‏۲۴‏)‏ برای این که فرزند بتواند روی پای خود بایستد،‏ پدر و مادرها باید بر هدفی مهم تمرکز کنند؛‏ آن‌ها باید به فرزندشان آموزش دهند تا مسئولیت‌پذیر باشد و تنها به فکر خود نباشد بلکه به دیگران نیز علاقه و توجه نشان دهد.‏ پس می‌توان دید که پدر و مادرها وظیفهٔ سنگینی به عهده دارند!‏

جای خوشحالی است که والدین،‏ نمونهٔ والای عیسی را در دست دارند؛‏ این که او چگونه با شاگردانش رفتار می‌نمود و به چه طریقی به آنان آموزش می‌داد.‏ عیسی پدر یک خانواده نبود.‏ اما هدف او از انتخاب و تعلیم شاگردانش،‏ این بود که آنان،‏ پس از عروج او به آسمان بتوانند به تنهایی مسئولیت آموزش به دیگران را به عهده گیرند.‏ (‏مَتّی ۲۸:‏۱۹،‏ ۲۰‏)‏ عیسی به هدف خود رسید.‏ پدر و مادر نیز امید دارند که به هدف خود دست یابند؛‏ آنان می‌خواهند که فرزندشان مسئولیت‌پذیر شود.‏ در ادامه،‏ سه جنبه از زندگی عیسی را که سرمشق خوبی برای والدین است بررسی می‌کنیم.‏

برای فرزند خود ‹سرمشق› خوبی باشید عیسی کمی پیش از مرگش،‏ به شاگردانش چنین گفت:‏ «سرمشقی به شما دادم تا شما نیز همان‌گونه رفتار کنید که من با شما کردم.‏» (‏یوحنا ۱۳:‏۱۵‏)‏ به طور مشابه،‏ والدین نیز باید برای فرزندشان توضیح دهند که مسئولیت‌پذیر بودن،‏ دقیقاً به چه معناست.‏ همچنین آنان باید خود،‏ سرمشق خوبی در این زمینه باشند.‏

از خود بپرسید:‏ ‹آیا همواره از وظایف و مسئولیت‌هایی که بر عهده دارم خوب تعریف می‌کنم؟‏ آیا رضایت و شادی خود را از کمک به دیگران بیان می‌کنم؟‏ یا اغلب گله و شکایت می‌کنم و خود را با کسانی که به نظر می‌رسد از زندگی راحت‌تری برخوردارند،‏ مقایسه می‌کنم؟‏›‏

باید گفت که هیچ کس بدون ضعف و اشکال نیست.‏ همهٔ ما برخی اوقات حس می‌کنیم که از فشارهای زندگی نمی‌توانیم کمر راست کنیم.‏ به هر حال،‏ گفتار و کردار شما بیشترین تأثیر را بر فرزندتان دارد.‏ پس شما می‌توانید با نمونهٔ خوب خود به او یاری رسانید که اهمیت و ارزش مسئولیت‌پذیری را درک کند.‏

این کار را امتحان کنید:‏ در صورت امکان،‏ گهگاه فرزندتان را با خود به محل کارتان ببرید.‏ به او نشان دهید که با انجام چه کاری معاش خانواده را تأمین می‌کنید.‏ با فرزندتان در فعالیت‌های خیرخواهانه شرکت کنید.‏ پس از انجام هر یک از این کارها شادی و رضایتی را که از آن کسب کرده‌اید با او در میان گذارید.‏ —‏ اعمال ۲۰:‏۳۵‏.‏

از فرزندتان انتظاراتی معقول داشته باشید عیسی از شاگردانش انتظار داشت که نقش و مسئولیت خود را جدّی گیرند.‏ اما او واقف بود که برای نایل آمدن به این امر،‏ آنان نیاز به زمان دارند.‏ او یک بار به آنان چنین گفت:‏ «بسیار چیزهای دیگر دارم که به شما بگویم،‏ امّا اکنون یارای شنیدنش را ندارید.‏» (‏یوحنا ۱۶:‏۱۲‏)‏ عیسی از آنان نخواست که فوراً بدون کمک او،‏ هر مسئولیتی را متقبل شوند،‏ بلکه با شاگردانش وقت بیشتری صرف نمود و به آنان در زمینه‌های گوناگون آموزش داد.‏ زمانی که دریافت شاگردانش آماده‌اند،‏ آن وقت آنان را برای آموزش دیگران گسیل داشت.‏

به طور مشابه،‏ معقولانه نیست،‏ اگر پدر و مادر از فرزندشان مسئولیت‌های یک فرد بالغ را بخواهند،‏ چرا که هنوز آمادگی انجام آن را ندارد.‏ با وجود این،‏ همچنان که فرزند بزرگ می‌شود پدر و مادر باید تشخیص دهند که انجام چه وظایفی درخور سن اوست.‏ برای نمونه،‏ والدین باید به فرزندشان بیاموزند که او مسئول نظافت خود و اتاقش است.‏ همچنین باید به او آموزش دهند که از پول خود به درستی استفاده کند و وقت‌شناس نیز باشد.‏ زمانی که فرزند مدرسه را آغاز می‌کند،‏ والدین باید به او یاد دهند که انجام تکالیف مدرسه را مسئولیت جدّی تلقّی کند.‏

پدر و مادر نباید تنها وظایفی را بر عهدهٔ فرزندشان بگذارند،‏ بلکه باید به او در تلاش‌هایش یاری رسانند تا موفق شود.‏ داریوش،‏ پدری که در ابتدای این مقاله به او اشاره شد،‏ متوجه یکی از دلایل ناراحتی پسرش،‏ شهاب شد؛‏ برای شهاب جمع کردن اسباب‌بازی‌هایش کاری شاق بود.‏ داریوش گفت:‏ «بجای این که سر او فریاد بکشم تا اسباب‌بازی‌هایش را جمع کند،‏ سعی کردم راه جدیدی را در این مورد به او یاد دهم.‏»‏

داریوش چه اقدام به خصوصی کرد؟‏ او می‌گوید:‏ «وقت معینی را هر شب،‏ برای جمع‌آوری اسباب‌بازی‌های شهاب در نظر گرفتم.‏ سپس خودم به شهاب کمک می‌کردم تا هر بار یک قسمت از اطاق را جمع کند.‏ این کار را به صورت بازی در آوردم.‏ حتی سر جمع کردن اسباب‌بازی‌ها با هم مسابقه می‌گذاشتیم.‏ خیلی زود به این کار عادت کرد.‏ به شهاب قول دادم اگر هر شب اتاقش را زود جمع کند برایش یک داستان دیگر نیز بخوانم.‏ اما اگر او دست‌دست کند و کارش را به موقع انجام ندهد،‏ مدت خواندن کتاب کوتاه‌تر خواهد شد.‏»‏

این کار را امتحان کنید:‏ با در نظر گرفتن شرایط و موقعیت هر یک از فرزندانتان،‏ بررسی کنید که از هر یک از آنان چه انتظار معقولی می‌توانید داشته باشید.‏ این امر سبب می‌شود که همه چیز در خانه به خوبی پیش رود.‏ از خود بپرسید:‏ ‹آیا من برای فرزندانم هنوز کارهایی را انجام می‌دهم که آن‌ها خود توانایی انجام آن را دارند؟‏› اگر چنین است به فرزندانتان تا زمانی کمک کنید که مطمئن شوید،‏ می‌توانند روی پای خود بایستند.‏ برای آنان روشن کنید که انجام هر وظیفه‌ای در خانه،‏ عواقبی را در بر دارد که می‌تواند خوب یا بد باشد.‏ اگر کارشان را به خوبی انجام دهند،‏ آنان را تشویق کنید.‏ در غیر این صورت آنان را از آنچه دوست دارند،‏ محروم سازید.‏

به طور مشخص فرزندتان را راهنمایی کنید عیسی همانند هر معلّم خوب دیگری می‌دانست که بهترین راه آموزش،‏ عمل به آن است.‏ برای نمونه،‏ هنگامی که عیسی پی برد که شاگردانش می‌توانند به تنهایی فعالیت موعظه را انجام دهند،‏ آنان را «دوبه‌دو پیشاپیش خود به هر شهر و دیاری فرستاد که قصد رفتن بدانجا داشت.‏» (‏لوقا ۱۰:‏۱‏)‏ اما عیسی آنان را به حال خود رها نکرد،‏ بلکه از پیش به طور مشخص آنان را راهنمایی کرد.‏ (‏لوقا ۱۰:‏۲-‏۱۲‏)‏ پس از بازگشت شاگردان از فعالیت موعظه،‏ آنان در مورد موفقیت‌های خود با عیسی صحبت کردند و او آن‌ها را تحسین و تشویق نمود.‏ (‏لوقا ۱۰:‏۱۷-‏۲۴‏)‏ عیسی همچنین رضایت و اطمینان خود را به توانایی‌های آنان نشان داد.‏

زمانی که فرزندتان با وظایف دشواری روبرو می‌شود،‏ چگونه عمل می‌کنید؟‏ آیا دیواری به دور او می‌کشید تا او را از ترس و نگرانی،‏ یأس و شکست محافظت کنید؟‏ عکس‌العمل طبیعی شما در وهلهٔ اوّل،‏ ممکن است این باشد که او را از مشکلاتش به اصطلاح «رها» کنید یا این که بار مشکلات او را بر دوش خود گیرید.‏

این موضوع را در نظر گیرید:‏ هر بار که فوری می‌خواهید فرزندتان را از برخی شرایط به اصطلاح «نجات» دهید،‏ با این عمل خود،‏ چه چیز را به او نشان می‌دهید؟‏ آیا این کار،‏ نشانگر آن است که به او و توانایی‌هایش اطمینان دارید؟‏ یا این که هنوز او را کودکی ناتوان می‌دانید که در هر شرایطی به شما محتاج است؟‏

برای نمونه،‏ نسترن که در ابتدای مقاله به او اشاره شد،‏ چگونه با مشکل دخترش برخورد کرد؟‏ نسترن بجای دخالت در این موضوع،‏ تصمیم گرفت که دخترش خود با معلّمش صحبت کند.‏ نسترن و دخترش با هم لیستی از سؤالاتی که او باید از معلّمش می‌کرد،‏ نوشتند.‏ سپس در مورد این که چگونه سر صحبت را با معلّمش باز کند،‏ فکر کردند.‏ آنان حتی با یکدیگر گفتگوی شبنم با معلّمش را تمرین نمودند.‏ نسترن می‌گوید:‏ «شبنم با شجاعت موفق شد با معلّمش صحبت کند و معلّمش نیز برای پیشقدم شدنِ شبنم برای گفتگو،‏ او را تحسین کرد.‏ شبنم از این بابت به خودش می‌بالید و من نیز به او افتخار می‌کردم.‏»‏

این کار را امتحان کنید:‏ مشکلی را که فرزندتان با آن روبروست،‏ بنویسید.‏ سپس بدون این که به اصطلاح او را از مشکلش «نجات» دهید،‏ یادداشت کنید که به چه نحوی می‌توانید به او یاری رسانید تا با مشکل‌اش کنار آید.‏ با فرزندتان قدم‌های لازم را برای فائق آمدن بر مشکلش،‏ تمرین کنید.‏ به او اطمینان دهید که او توانایی انجام این کار را دارد.‏

اگر شما همیشه دور تا دور مشکلات فرزندتان دیواری بکشید در حقیقت مانع آن خواهید شد که او از توانایی خود برای مقابله با مشکلات زندگی‌اش استفاده کند.‏ در مقابل،‏ همواره او را تشویق کنید که مسئولیت‌پذیر باشد.‏ با انجام این امر،‏ شما می‌توانید یکی از باارزش‌ترین هدایای زندگی را به او بدهید.‏

‏[پاورقی]‏

^ بند 3 اسامی تغییر یافته است.‏

‏[تصویر در صفحهٔ ۱۲]‏

از خود بپرسید.‏ .‏ .‏

▪ آیا از فرزندم انتظارات معقولی دارم؟‏

▪ آیا گفتار و کردارم نشانگر آن است که فرزندم برای داشتن زندگی‌ای موفق،‏ باید مسئولیت‌پذیر باشد؟‏

▪ آخرین مرتبه‌ای که فرزندم را تشویق یا تحسین کردم چه وقت بود؟‏