مراجعه به متن

مراجعه به فهرست مطالب

از یک کتاب چه مطالبی می‌توانیم دربارهٔ آفریدگار بیاموزیم؟‏

از یک کتاب چه مطالبی می‌توانیم دربارهٔ آفریدگار بیاموزیم؟‏

فصل ۷

از یک کتاب چه مطالبی می‌توانیم دربارهٔ آفریدگار بیاموزیم؟‏

احتمالاً با این نظر موافقید که یک کتاب آموزنده و جالب ارزشی واقعی دارد.‏ کتاب مقدس چنین کتابی است.‏ در این کتاب به زندگی‌نامه‌هایی گیرا که منعکس‌کنندهٔ ارزشهای والای اخلاقی هستند و همچنین نمونه‌های روشنی از حقایق پراهمیت برمی‌خوریم.‏ یکی از نگارندگان این کتاب که حکمتش زبانزد بود گفت که ‹کوشش کرده است با سخنان دلنشین،‏ حقایق را صادقانه بیان کند.‏› —‏ جامعه ۱۲:‏۱۰‏،‏ ترجمهٔ تفسیری.‏

کتابی که آن را «کتاب مقدس» می‌خوانیم در واقع مجموعه‌ای است از ۶۶ کتاب کوچک که در طی ۱۵۰۰ سال به رشتهٔ تحریر درآمده است.‏ برای مثال،‏ موسی در طی سالهای ۱۵۱۳ تا ۱۴۷۳ ق.‏د.‏م.‏،‏ پنج کتاب اول را که با کتاب پیدایش آغاز می‌شوند نگاشت.‏ یوحنا،‏ یکی از رسولان عیسی،‏ آخرین نویسندهٔ کتاب مقدس بود.‏ او شرحی از زندگی عیسی (‏ انجیل یوحنا)‏ و چند نامهٔ کوتاه و کتاب مکاشفه را که در اغلب کتابهای مقدس آخرین کتاب را تشکیل می‌دهد به رشتهٔ تحریر درآورد.‏

در طی ۱۵۰۰ سال اختلاف زمانیی که بین موسی و یوحنا وجود داشت،‏ ۴۰ نفر دیگر در نگارش کتاب مقدس شرکت کردند.‏ اینان مردانی صدیق و باایمان بودند که قصدشان یاری کردن دیگران در شناخت بهتر آفریدگارمان بود.‏ از ورای نوشته‌های آنان می‌توانیم به شخصیت خدا پی ببریم و بیاموزیم که چگونه می‌توان او را خوشنود ساخت.‏ کتاب مقدس همچنین ما را قادر می‌سازد که به دلیل ازدیاد شرارت پی ببریم و دریابیم که چگونه پایان خواهد گرفت.‏ نویسندگان کتاب مقدس به زمانی اشاره می‌کنند که بشر بنحو مستقیم‌تری تحت حکمرانی خدا در خواهد آمد،‏ و برخی از جوانب هیجان‌انگیز اوضاعی را که از آن برخوردار خواهیم شد توصیف می‌کنند.‏ —‏ مزمور ۳۷:‏۱۰،‏ ۱۱؛‏ اشعیا ۲:‏⁠۲-‏۴؛‏ ۶۵:‏۱۷-‏۲۵؛‏ مکاشفه ۲۱:‏⁠۳-‏۵‏.‏

شما حتماً می‌دانید که بسیاری از مردم کتاب مقدس را رد می‌کنند زیرا آن را کتابی باستانی می‌دانند که از حکمت بشری سرچشمه گرفته است.‏ با این حال،‏ میلیونها نفر وجود دارند که متقاعد شده‌اند خدا مؤلف حقیقی کتاب مقدس بوده و افکار نگارندگان آن را هدایت کرده است.‏ (‏ ۲پطرس ۱:‏⁠۲۰،‏ ۲۱‏)‏ چگونه می‌توان معلوم داشت که آنچه نگارندگان کتاب مقدس به قلم آورده‌اند حقیقتاً از جانب خداست؟‏

سلسله مدارکی در این مورد وجود دارند که می‌توان مورد بررسی قرار داد.‏ اشخاص بسیاری پس از بررسی این مدارک به این نتیجه رسیده‌اند که کتاب مقدس تنها یک کتاب نوشتهٔ انسانها نیست بلکه از منبعی فوق بشری سرچشمه گرفته است.‏ بیایید این مطلب را با کمک یکی از مدارک موجود مورد استدلال قرار دهیم.‏ بدین ترتیب،‏ می‌توانیم آفریدگار عالم و سرچشمهٔ حیات بشری را بهتر بشناسیم.‏

پیشگوییهایی که به حقیقت پیوستند

بسیاری از نویسندگان کتاب مقدس نبوتهایی را ثبت کرده‌اند.‏ این نویسندگان به هیچ وجه ادعا نمی‌کنند که خود قادر به پیشگویی آینده هستند بلکه همهٔ نبوتها را به خدا نسبت می‌دهند.‏ به عنوان مثال،‏ اِشَعْیا خدا را کسی معرفی می‌کند که ‹آخر را از ابتدا بیان می‌کند.‏› (‏ اشعیا ۱:‏۱؛‏ ۴۲:‏⁠۸،‏ ۹؛‏ ۴۶:‏⁠۸-‏۱۱‏)‏ خدای اشعیا از آن جهت بی‌همتاست که قادر است رویدادهای دهه‌ها یا حتی قرنها بعد را پیشگویی کند؛‏ او همچون بتهایی که مردمان گذشته و حال ستایش کرده‌اند،‏ نیست.‏ نبوت دلیل قانع‌کننده‌ای است مبنی بر اینکه مؤلف کتاب مقدس انسانها نیستند.‏ لطفاً توجه کنید که کتاب اشعیا چگونه این نکته را تأیید می‌کند.‏

مقایسهٔ مطالب کتاب اشعیا و داده‌های تاریخی نشانگر آن است که این کتاب حدود سال ۷۳۲ ق.‏د.‏م.‏ نگاشته شده است.‏ اشعیا پیشگویی کرد که ساکنان اورشلیم و یهودا به مصیبت دچار خواهند شد زیرا دست به خونریزی و بت‌پرستی زده‌اند.‏ همچنین گفت که آن سرزمین ویران شده و اورشلیم و معبدش نابود و بازماندگانش به اسارت به بابل برده خواهند شد.‏ اما اشعیا همچنین نبوت کرد که خدا قوم اسیر خود را از یاد نخواهد برد.‏ در این کتاب پیشگویی شده بود که پادشاهی بیگانه به نام کوروش بابل را فتح کرده،‏ به یهودیان آزادی بازگشت به سرزمینشان را عطا می‌کند.‏ اشعیا در توصیفات خود از قول خدا می‌آورد:‏ «دربارهٔ کورش می‌گوید که او شبان من است و تمامی مسرّت مرا به اتمام خواهد رسانید و دربارهٔ اورشلیم می‌گوید بنا خواهد شد و دربارهٔ هیکل که بنیاد تو نهاده خواهد گشت.‏» —‏ اشعیا ۲:‏۸؛‏ ۲۴:‏۱؛‏ ۳۹:‏⁠۵-‏۷؛‏ ۴۳:‏۱۴؛‏ ۴۴:‏۲۴-‏۲۸؛‏ ۴۵:‏۱‏.‏

در روزگار اشعیا یعنی قرن هشتم ق.‏د.‏م.‏،‏ چنین پیشگوییهایی شاید غریب و باورنکردنی بنظر می‌آمد.‏ در آن زمان،‏ بابل از لحاظ نظامی قدرت چشمگیری نداشت و تابع ابرقدرت جهانی آن دوران یعنی امپراتوری آشور بود.‏ نکتهٔ غریب دیگر آن بود که مردمی مغلوب که به سرزمینی دوردست به اسارت و تبعید برده شده بودند،‏ بتوانند رهایی خود را بازیافته و سرزمین خویش را پس بگیرند.‏ اشعیا نوشت:‏ «کیست که مثل این را شنیده؟‏» —‏ اشعیا ۶۶:‏۸‏.‏

با این حال،‏ اگر دو قرن به جلو برویم چه مشاهده می‌کنیم؟‏ تاریخ یهودیان باستان پس از آن نشان می‌دهد که حتی جزییات نبوت اشعیا به تحقق پیوسته‌اند.‏ بابل قدرت یافت و اورشلیم را ویران ساخت.‏ نام پادشاه پارس (‏ کوروش)‏،‏ و فتح بابل بدست او،‏ و بازگشت یهودیان همگی حقایق پذیرفته‌شدهٔ تاریخی هستند.‏ این جزییات نبوت شده آنقدر دقیق به وقوع پیوسته‌اند که منتقدین قرن نوزدهم ادعا می‌کردند کتاب اشعیا نیرنگی بیش نیست و در واقع می‌گفتند:‏ ‹ممکن است که بابهای اول این کتاب بدست اشعیا به رشتهٔ تحریر درآمده باشد.‏ اما نویسندهٔ دیگری بعدها در روزگار کوروشِ پادشاه بقیهٔ کتاب را طوری ساخته و پرداخته است که همچون نبوتی بنماید.‏› شاید برخی چنین ادعا بکنند،‏ اما حقایق چه می‌گویند؟‏

پیشگوییهای حقیقی؟‏

پیشگوییهای کتاب اشعیا تنها به رویدادهای مربوط به کوروش و تبعیدهای یهودیان ختم نمی‌شود.‏ اشعیا در مورد عاقبت بابل نیز پیشگوییهایی کرد،‏ و کتابش جزییات بسیاری دربارهٔ آمدن مسیح یا رهایی‌دهنده که زجر خواهد کشید و پس از آن جلال خواهد یافت،‏ در اختیار ما قرار می‌دهد.‏ آیا می‌توان مشخص کرد که چنین پیشگوییهایی سالها پیش از وقوع این رویدادها نوشته شده بودند و از این رو نبوتهایی بودند که به تحقق می‌پیوستند؟‏

لطفاً به این نکته توجه کنید.‏ اشعیا در مورد عاقبت بابل نوشت:‏ «بابِل که جلال ممالک و زینت فخر کلدانیان است،‏ مثل واژگون ساختن خدا سدوم و عموره را خواهد شد.‏ و تا به ابد آباد نخواهد شد و نسلاً بعد نسل مسکون نخواهد گردید.‏» (‏ اشعیا ۱۳:‏۱۹،‏ ۲۰؛‏ باب ۴۷‏)‏ در واقع چه تغییر و تحولاتی روی داد؟‏

حقایق برآنند که بابل مدتها متکی به یک سیستم پیچیدهٔ آبیاری و کانال‌کشی،‏ با استفاده از سدها و کانالهای متعدد،‏ بین رودهای دجله و فرات بود.‏ ظاهراً در حدود سال ۱۴۰ ق.‏د.‏م.‏ این سیستم در طی فتوحات ویرانگر پارتها آسیب دید و در واقع از کار افتاد.‏ تأثیر این واقعه چه بود؟‏ در «دایرة‌المعارف آمریکانا» آمده است:‏ «خاک از نمکهای معدنی اشباع شد،‏ و قشری از قلیا بر روی سطح آن بوجود آمده کشت و زرع را ناممکن ساخت.‏» حدود ۲۰۰ سال بعد،‏ بابل هنوز شهری پرجمعیت بود،‏ اما دیری نپایید که اوضاع تغییر کرد.‏ (‏ با ۱پطرس ۵:‏⁠۱۳ مقایسه شود.‏)‏ در قرن سوم د.‏م.‏،‏ تاریخ‌نگاری به نام دیُو کاسیوس (‏ حدود ۱۵۰-‏۲۳۵ د.‏م.‏)‏ مسافری را توصیف کرد که در بابل بجز «تل خاک و سنگ و ویرانه» چیزی نیافت.‏ (‏ LXVIII ‏،‏ ۳۰)‏ جالب اینجاست که در آن زمان اشعیا دیگر در قید حیات نبود و قرنها بود که متن کامل کتابش در گردش بود.‏ و اگر امروز از بابل دیدن کنید،‏ فقط ویرانه‌های شهری را خواهید دید که زمانی از جلال و شکوه برخوردار بود.‏ شهرهای باستانیی همچون رم،‏ اورشلیم،‏ و آتن تا زمان ما باقی مانده‌اند،‏ اما بابل به ویرانه‌ای خراب و متروک مبدل شده است؛‏ درست همانطور که اشعیا پیشگویی کرده بود.‏

حال بیایید توجه خود را به توصیفی که اشعیا از آمدن مسیح ارائه داده است معطوف کنیم.‏ مطابق اشعیا ۵۲:‏۱۳‏،‏ این خادم ویژهٔ خدا نهایتاً ‹عالی و بسیار بلند خواهد شد.‏› اما باب بعدی این کتاب (‏ اشعیا باب ۵۳‏)‏ نبوت می‌کند که مسیح پیش از آنکه مرتبهٔ بلند یابد،‏ با موقعیتی غیرمنتظره روبرو می‌شود.‏ جزییات این باب که به گفتهٔ بسیاری نبوتی دربارهٔ مسیح است،‏ می‌توانند شما را به حیرت اندازند.‏

همانطور که در آنجا می‌خوانید،‏ مسیح مورد تنفر مردم سرزمین خود قرار می‌گیرد.‏ اشعیا که اطمینان داشت چنین چیزی رخ خواهد داد آن را به نحوی شرح می‌دهد که گویی اتفاق افتاده است:‏ «خوار و نزد مردمان مردود» بود.‏ (‏ آیهٔ ۳‏)‏ این بدرفتاری بکلی غیرمنصفانه است زیرا مسیح به مردم نیکویی کرد.‏ اشعیا کارهای شفابخش مسیح را چنین توصیف می‌کند:‏ «دردهای ما را بر خویش حمل نمود.‏» (‏ آیهٔ ۴‏)‏ با وجود این،‏ محاکمه و در حالی که در مقابل متهم‌کنندگانش سکوت اختیار می‌کند بناحق محکوم می‌شود.‏ (‏ آیه‌های ۷،‏ ۸‏)‏ او اجازه می‌دهد که در کنار خطاکاران کشته شود؛‏ و در طی اعدامش به بدن او نیزه فرو می‌برند و مجروحش می‌سازند.‏ (‏ آیه‌های ۵‏،‏ ۱۲‏)‏ با وجود آنکه همچون خطاکاران می‌میرد،‏ اما همانند دولتمندان دفن می‌شود.‏ (‏ آیهٔ ۹‏)‏ و اشعیا بارها می‌گوید که مرگ ناحق مسیح دارای قدرت کفاره بخشیدن است؛‏ یعنی گناهان انسانهای دیگر را می‌پوشاند.‏ —‏ آیه‌های ۵‏،‏ ۸‏،‏ ۱۱،‏ ۱۲‏.‏

همهٔ اینها بوقوع پیوست.‏ مطالب تاریخیی که معاصران عیسی  —‏ یعنی متی،‏ مرقس،‏ لوقا،‏ یوحنا —‏ به قلم آوردند ثابت می‌کنند که آنچه اشعیا پیشگویی کرد واقعاً روی داد.‏ برخی از این رویدادها پس از مرگ عیسی بوقوع پیوستند،‏ از اینرو او نمی‌توانسته است دستی در آنها داشته باشد.‏ (‏ متی ۸:‏⁠۱۶،‏ ۱۷؛‏ ۲۶:‏۶۷؛‏ ۲۷:‏۱۴،‏ ۳۹-‏۴۴،‏ ۵۷-‏۶۰؛‏ یوحنا ۱۹:‏⁠۱،‏ ۳۴‏)‏ به تحقق پیوستن کامل پیشگویی اشعیا دربارهٔ مسیح قرنهاست که خوانندگان صادق کتاب مقدس منجمله کسانی را که سابقاً عیسی را نپذیرفته بودند،‏ شدیداً تحت تأثیر قرار داده است.‏ محققی به نام ویلیام اِرویک می‌نویسد:‏ «بسیاری از یهودیان،‏ هنگام به تحریر آوردن دلیل مسیحی شدن خود،‏ اذعان کرده‌اند که بررسی این باب [‏اشعیا باب ۵۳‏] بود که پایه‌های ایمانشان را به کیش و آیین و استادان سابقشان سست ساخت.‏» —‏ «خادم یَهُوَه»،‏ انگلیسی.‏ *

اِرویک این موضوع را در اواخر قرن نوزدهم عنوان کرد،‏ یعنی زمانی که برخی ممکن بود تردید داشته باشند که باب ۵۳ کتاب اشعیا واقعاً قرنها پیش از تولد عیسی نگاشته شده است.‏ اما کشفیاتی که از آن زمان تاکنون صورت گرفته است اساساً پایهٔ هر گونه شک و تردید را از میان برداشته است.‏ در سال ۱۹۴۷،‏ یک چوپان بادیه‌نشین در نزدیکی بحرالمیّت طوماری باستانی از متن کامل کتاب اشعیا یافت.‏ کارشناسانِ نوشته‌هایِ باستانی تاریخ این طومار را از سال ۱۲۵ تا ۱۰۰ ق.‏د.‏م.‏ تعیین کرده‌اند.‏ بعداً در سال ۱۹۹۰،‏ پس از انجام آنالیز کربن ۱۴ بر روی این طومار گفته شد که متعلق به سالهای ۲۰۲ تا ۱۰۷ ق.‏د.‏م.‏ است.‏ این طومار مشهور از کتاب اشعیا حتی هنگام تولد عیسی قدمتی تاریخی داشته است.‏ مقایسهٔ آن با کتابهای مقدس امروزی چه نتیجه‌ای داشت؟‏

اگر از اورشلیم دیدن کنید،‏ می‌توانید تکه‌هایی از طومارهای بحرالمیّت را مشاهده کنید.‏ باستانشناسی به نام پرفسور یی‌گائِل یِیدین در سخنانش که بر روی نوار ضبط شده است اظهار می‌دارد:‏ «از هنگام نگاشته شدن متن اشعیا تا نسخه‌برداری این طومار،‏ در قرن دوم پیش از مسیح،‏ فقط پانصد یا ششصد سال فاصلهٔ زمانی وجود دارد.‏ جای بسی حیرت است که متن طومار اصلیی که در موزه نگاهداری می‌شود و بیش از ۲۰۰۰ سال قدمت دارد،‏ تا این حد به متن کتاب مقدسی که امروزه به زبان عبری یا ترجمه‌هایی که در اختیار داریم نزدیک است.‏»‏

واضح است که این امر باید بر دیدگاه ما تأثیر بگذارد.‏ در چه موردی؟‏ در این مورد که هر نوع تردید آمیخته به انتقاد را دربارهٔ اینکه نبوت کتاب اشعیا پیش از وقوع آن نوشته شده است از ذهن بزداییم.‏ حال مدرکی علمی در دست است که صدها سال پیش از تولد عیسی و ویرانی اورشلیم رونوشتی از نوشته‌های اشعیا تهیه شده بود.‏ در نتیجه،‏ آیا می‌توان تردیدی داشت که نوشته‌های اشعیا،‏ سرانجامِ بابل،‏ رنجهای ناحق مسیح،‏ شیوهٔ مرگ وی و رفتاری که با او شد را پیشگویی کرده بودند؟‏ حقایق تاریخی نیز جای هیچگونه بحثی دربارهٔ صحت پیشگوییهای اشعیا در زمینهٔ اسارت یهودیان و رهایی آنان از بابل باقی نگذاشته‌اند.‏ به تحقق پیوستن چنین پیشگوییهایی تنها یکی از سلسله مدارکی است مبنی بر اینکه مؤلف حقیقی کتاب مقدس آفریدگار می‌باشد و این کتاب «از الهام خداست.‏» —‏ ۲تیموتاؤس ۳:‏⁠۱۶‏.‏

نشانه‌های بسیار دیگری نیز بر الهی بودن مؤلف کتاب مقدس وجود دارند.‏ این نشانه‌ها شامل صحت کتاب مقدس در:‏ زمینه‌های ستاره‌شناسی،‏ زمین‌شناسی،‏ و پزشکی است؛‏ همینطور انسجام درونی کتابهای تشکیل‌دهندهٔ آن با وجود آنکه توسط تعداد زیادی از افراد و در طی صدها سال نوشته شده است؛‏ تطابق آن با بسیاری از حقایق علوم تاریخ و باستانشناسی؛‏ و اصول اخلاقی آن که از اصول اخلاقی ملل همسایه در آن زمان برتر بود و هنوز هم برای آن نظیری یافت نشده است.‏ اینها و سلسله مدارک دیگر تعداد بیشماری از افراد ساعی و صادق را متقاعد ساخته‌اند که می‌توان اطمینان داشت که کتاب مقدس،‏ کتابی است از جانب آفریدگار ما.‏ *

این موضوع می‌تواند ما را یاری کند تا در مورد آفریدگار به نتایج درستی برسیم بدین معنی که خصوصیات او را مشاهده کنیم.‏ آیا توانایی او در آینده‌نگری نشانگر این نیست که قدرت درک وی مافوق قدرت درک ما انسانهاست؟‏ انسانها نمی‌دانند که در آیندهٔ دور چه روی خواهد داد و هیچ کنترلی هم بر روی آن ندارند.‏ آفریدگار قادر به انجام این کار است.‏ او هم می‌تواند آینده را پیش‌بینی کند و هم رویدادها را طوری ترتیب دهد که اراده‌اش به انجام رسد.‏ اشعیا به نحوی شایسته آفریدگار را بدین شکل توصیف می‌کند:‏ «آخر را از ابتدا و آنچه را که واقع نشده از قدیم بیان می‌کند،‏ و می‌گوید که ارادهٔ من برقرار خواهد ماند و تمامی مسرّت خویش را بجا خواهد آورد.‏» —‏ اشعیا ۴۶:‏۱۰؛‏ ۵۵:‏۱۱‏.‏

مؤلف را بهتر بشناسیم

برای شناخت یک فرد با او به صحبت می‌نشینیم و واکنش‌هایش را در مقابل موقعیت‌های مختلف مشاهده می‌کنیم.‏ انسانها را می‌توان بدینگونه شناخت،‏ اما برای شناخت آفریدگار چه باید کرد؟‏ ما نمی‌توانیم با او مستقیماً به صحبت بنشینیم.‏ اما همانطور که پیش از این روشن ساختیم او بوسیلهٔ کتاب مقدس مطالب بسیاری را با کمک گفته‌هایش و شیوهٔ عملش در مورد خود برای ما روشن می‌سازد.‏ علاوه بر این،‏ این کتاب بی‌همتا در واقع ما را دعوت می‌کند تا با آفریدگار رابطه برقرار کنیم.‏ این کتاب ما را چنین ترغیب می‌کند:‏ «به خدا تقرب جوئید که او نیز به شما نزدیک خواهد شد.‏» —‏ یعقوب ۲:‏⁠۲۳؛‏ ۴:‏۸‏،‏ انجیل شریف.‏

در اینجا به یکی از گامهای اصلی در این راه می‌پردازیم:‏ اگر بخواهید با کسی دوستی کنید،‏ بطور حتم جویای نام او می‌شوید.‏ نام آفریدگار چیست و چه نکته‌ای را در مورد او به ما نشان می‌دهد؟‏

بخش عبری کتاب مقدس (‏ که غالباً عهد عتیق خوانده می‌شود)‏ نام بی‌همتای آفریدگار را در اختیار ما قرار می‌دهد.‏ این نام در دست‌نوشته‌های باستانی با چهار حرف بی‌صدای عبری که می‌توان آنها را به شکل ی ه و ه نوشت،‏ آمده است.‏ نام آفریدگار حدود ۷۰۰۰ بار استفاده شده است،‏ یعنی بسیار بیشتر از عنوانهایی همچون خداوند و خدا.‏ خوانندگان کتاب مقدس عبرانی قرنها بود که از آن نام شخصی استفاده می‌کردند.‏ اما با گذشت زمان در بسیاری از یهودیان ترسی خرافی از تلفظ نام الهی بوجود آمد،‏ و از اینرو تلفظ آن را حفظ نکردند.‏

در یک تفسیر عبرانی در مورد کتاب خروج از کتاب مقدس آمده است:‏ «تلفظ اصلی سرانجام فراموش شد؛‏ و تلاشهایی که امروز برای بازیابی آن انجام می‌شود فقط بر پایهٔ حدس و گمان است.‏» باید اذعان کنیم که نمی‌توان مطمئن بود که موسی چگونه نام الهی را که در کتاب خروج ۳:‏⁠۱۶ و ۶:‏۳ آمده است تلفظ می‌کرده است.‏ اما چه کسی امروز خود را متعهد می‌داند که نام موسی یا عیسی را با صدا و آهنگ دقیقی که در روزگار آنها تلفظ می‌شد تلفظ کند؟‏ با این حال،‏ ما از بردن نام موسی و عیسی خودداری نمی‌کنیم.‏ نکتهٔ مهم آن است که بجای آنکه بیش از حد به این موضوع بپردازیم که مردمی باستانی که به زبانی دیگر سخن می‌گفتند چگونه نام خدا را تلفظ می‌کردند،‏ آیا بهتر نیست از تلفظی که در زبان خودمان معمول است استفاده کنیم؟‏ بعنوان مثال در زبان فارسی مدتهاست که از «یَهُوَه» استفاده شده است و این تلفظ کماکان به عنوان نام آفریدگار پذیرفته شده است.‏

اما نکته‌ای که از طرز تلفظ نام خدا مهمتر است،‏ معنای این نام است.‏ نام خدا در زبان عبری به شکل فعل متعدیِ سببی هَوا است‏،‏ به معنی «شدن» یا «گردیدن.‏» (‏ پیدایش ۲۷:‏۲۹؛‏ جامعه ۱۱:‏۳‏)‏ معنایی که «کتاب راهنمای کتاب مقدس آکسفورد» (‏ انگل‍.‏)‏ برای این نام ارائه می‌دهد « ‹او سبب شدن می‌گردد› یا ‹او سبب شدن خواهد گردید› » است.‏ از اینرو،‏ می‌توان گفت که معنای تحت‌اللفظی نام شخصی آفریدگار «او سبب شدن می‌گردد» است.‏ توجه کنید که بر خلاف منظور بعضی اشخاص از استعمال عبارت «علت اولی»،‏ تأکید بر روی فعالیت آفریدگار در گذشتهٔ دور نیست.‏ چرا؟‏

زیرا نام الهی در رابطه با کارهایی می‌باشد که آفریدگار قصد انجام آنها را دارد.‏ افعال در زبان عبری اساساً دو زمان دارند و زمانی که برای نام آفریدگار بکار رفته «مشخص‌کنندهٔ اعمال .‏ .‏ .‏ در حال انجام است.‏ این نام صرفاً معرف یک عمل مداوم نیست .‏ .‏ .‏ بلکه بیان‌کنندهٔ تحول آن از ابتدا تا تکمیل آن است.‏» (‏ «شرح کوتاهی از زمانهای زبان عبری»؛‏ انگل‍.‏)‏ یَهُوَه بوسیلهٔ نام خود نشان می‌دهد که دارای مقصود بوده و در راه رسیدن به آن فعال است.‏ بدین ترتیب می‌آموزیم که با عمل گام به گام و تدریجی،‏ تکمیل‌کنندهٔ وعده‌های خود می‌شود.‏ آگاهی از این موضوع که آفریدگار همیشه مقصودهای خود را به مرحلهٔ عمل می‌رساند برای بسیاری امری خشنودکننده و اطمینان‌بخش است.‏

مقصود او —‏ مقصود شما

نام خدا مقصودی را دربر دارد،‏ اما برای بسیاری از مردم یافتن مقصود واقعی هستی‌شان کاری دشوار است.‏ آنها شاهد لغزش بشر از یک بحران به بحرانی دیگر می‌باشند —‏ جنگها،‏ بلایای طبیعی،‏ بیماریهای همه‌گیر،‏ فقر،‏ و جرم و جنایت.‏ حتی آن تعداد انگشت‌شماری که از سعادت بهره‌مندند و به نحوی از اثرات زیان‌آور چنین بحرانهایی در امانند اغلب اذعان می‌کنند که در مورد آینده و معنای زندگی خود مرتباً دچار شک و تردید می‌شوند.‏

در کتاب مقدس آمده است:‏ «زیرا خلقت نه به ارادهٔ خود بلکه بخواست خدا دچار بیهودگی شد،‏ تا این امید باقی بماند که روزی خود آفرینش .‏ .‏ .‏ آزاد گردد و در آزادی پر شکوه فرزندان خدا سهیم شود.‏» (‏ رومیان ۸:‏⁠۲۰،‏ ۲۱‏،‏ ا ش ‏)‏ شرحی که در کتاب پیدایش آمده است نشان می‌دهد که زمانی انسانها با آفریدگارشان در صلح و آرامش بسر می‌بردند.‏ خدا در جواب رفتار ناشایست انسان،‏ نوع بشر را بحق در وضعیتی واگذاشت که می‌توان گفت برایشان بیهودگی به بار آورد.‏ ببینیم این وضعیت چگونه تحول یافت،‏ و چه چیزی را در مورد آفریدگار نشان می‌دهد،‏ و چه می‌توانیم از آینده انتظار داشته باشیم.‏

بر طبق آن تاریخ مکتوب که از بسیاری جهات قابل اثبات است،‏ نخستین انسانهایی که آفریده شدند آدم و حَوّا نام داشتند.‏ این نوشته نشان می‌دهد که آنها بی‌مقصود یا بدون آگاهی از ارادهٔ خدا رها نشده بودند که مجبور شوند کورکورانه عمل کنند.‏ آفریدگار تعالیمی سودمند در اختیار آنها گذارد،‏ کاری که هر پدر مهربان و باملاحظهٔ بشری برای فرزندانش انجام می‌دهد.‏ او به آنها گفت:‏ «بارور و کثیر شوید و زمین را پر سازید و در آن تسلط نمایید،‏ و بر ماهیان دریا و پرندگان آسمان و همهٔ حیواناتی که بر زمین می‌خزند،‏ حکومت کنید.‏» —‏ پیدایش ۱:‏⁠۲۸‏.‏

بدین ترتیب،‏ نخستین انسانها مقصودی پرمعنا برای زندگی داشتند.‏ نگهداری از محیط زیست زمین و پر کردن آن با افراد مسئول،‏ بخشی از این مقصود را تشکیل می‌داد.‏ (‏ با اشعیا ۱۱:‏۹ مقایسه شود.‏)‏ هیچکس نمی‌تواند حقاً آفریدگار را بدلیل وضع آلودهٔ کنونی سیاره‌مان متهم کند و طوری وانمود کند که گویی او خود بهانه‌ای بدست انسانها داد تا زمین را مورد سوءاستفاده قرار دهند و آن را به نابودی بکشانند.‏ عبارت ‹تسلط نمودن› جوازی برای بهره‌کشی و سوءاستفاده نبود.‏ بلکه دلالت بر آن داشت که انسانها ادارهٔ کاشت و نگهداری زمین را به عهده بگیرند.‏ (‏ پیدایش ۲:‏⁠۱۵‏)‏ علاوه بر آن،‏ آنها از آینده‌ای مستمر برخوردار می‌شدند که در طی آن می‌توانستند به این کار پرمعنا رسیدگی کنند.‏ امید آنها به زندگی بدون مرگ با این امر مسلم هماهنگی دارد که ظرفیت مغز انسان بسیار بالاتر از میزانی است که در طی ۷۰،‏ ۸۰،‏ و یا حتی ۱۰۰ سال عمر خود بکار می‌گیرد.‏ مغز انسان برای استفادهٔ نامحدود ساخته شده است.‏

یَهُوَه خدا که مولّد و مدیر آفرینش است،‏ به انسانها این آزادی عمل را بخشید که مقصود او را برای زمین و نوع بشر با شیوهٔ خودشان انجام دهند.‏ او نه از آنها انتظار بیش از حد داشت و نه آنان را بیش از اندازه محدود کرده بود.‏ برای مثال،‏ به آدم کاری را واگذار کرد که موجب شور و شوق هر جانورشناسی می‌شود،‏ آدم مأموریت یافت که کار مطالعه و نام‌گذاری حیوانات را به عهده بگیرد.‏ آدم پس از مشاهدهٔ خصوصیات آنها نامی بر آنها می‌گذاشت و بسیاری از این نامها حالت توصیفی داشتند.‏ (‏ پیدایش ۲:‏⁠۱۹‏)‏ این فقط یک نمونه از روشهایی بود که انسانها می‌توانستند استعدادها و قابلیتهای خود را در راه مقصود خدا بکار گیرند.‏

می‌توان درک کرد که آفریدگارِ خردمندِ همهٔ عالم براحتی می‌تواند هر نوع موقعیتی را بر روی زمین تحت کنترل نگاهدارد،‏ حتی اگر انسانها راهی ابلهانه یا زیان‌آور پیش بگیرند.‏ شرح تاریخی کتاب مقدس ما را مطلع می‌سازد که خدا فقط یک فرمان محدودکننده به آدم داد:‏ «از همهٔ درختان باغ بی‌ممانعت بخور،‏ اما از درخت معرفت نیک و بد زنهار نخوری،‏ زیرا روزی که از آن خوردی،‏ هرآینه خواهی مرد.‏» —‏ پیدایش ۲:‏⁠۱۶،‏ ۱۷‏.‏

این فرمان از انسانها می‌خواست که حق خدا را در طلب اطاعت از او به رسمیت بشناسند.‏ انسانها از زمان آدم تابحال مجبور بوده‌اند قانون جاذبه را بپذیرند و مطابق آن زندگی کنند؛‏ وگرنه کاری ابلهانه و زیان‌آور انجام داده‌اند.‏ چرا باید از زندگی کردن بر طبق قانون یا فرمان دیگرِ آفریدگار خیرخواه سر باز زنند؟‏ آفریدگار نتیجهٔ نافرمانی از قانونش را برای آدم و حَوّا توضیح داد اما در عین حال به آنها اجازه داد که بطور داوطلبانه از او پیروی کنند.‏ به آسانی می‌توان در تاریخچهٔ انسان اولیه مشاهده کرد که آفریدگار به انسانها حق انتخاب بخشیده است.‏ با این حال خواست او آن است که آفریده‌هایش بغایت سعادتمند باشند،‏ سعادتمندیی که طبعاً از زندگی مطابق با قوانین نیکوی وی نتیجه می‌شود.‏

در یکی از فصلهای پیشین،‏ گفتیم که آفریدگار مخلوقات هوشمندی بوجود آورد که نمی‌توان آنها را دید،‏ یعنی مخلوقات روحی.‏ تاریخچهٔ آغاز بشریت نشانگر آن است که یکی از این ارواح اندیشهٔ غصبِ مقام خدا را در سر پروراند.‏ (‏ با حزقیال ۲۸:‏۱۳-‏۱۵ مقایسه شود.‏)‏ او از حق انتخابی که خدا عطا کرده است سوءاستفاده کرد و نخستین افراد بشر را اغوا کرده آنها را به کاری واداشت که باید آن را سرکشی آشکار نامید.‏ نخستین زوج انسانی با عمل گستاخانهٔ نافرمانی مستقیم —‏ یعنی خوردن میوهٔ «درخت معرفت نیک و بد» —‏ استقلال خود را از حکمرانی خدا قطعاً ظاهر ساختند.‏ اما این شیوهٔ عمل علاوه بر آن نشانگر پشتیبانی آنها از این ادعا بود که آفریدگار،‏ نیکویی را از انسان دریغ می‌دارد.‏ این کار مانند آن بود که آدم و حَوّا بخواهند خود بتنهایی خوب را از بد تشخیص دهند،‏ بدون آنکه به ارزیابی سازندهٔ خود وقعی بگذارند.‏

اگر عده‌ای مرد و زن بگویند که از قانون جاذبه راضی نیستند و تصمیم بگیرند برخلاف آن عمل کنند آیا عمل نامعقولانه‌ای انجام نداده‌اند؟‏ آدم و حَوّا نیز وقتی معیارهای اخلاقی آفریدگار را زیر پا گذاردند دست به عملی زدند که همانقدر نامعقولانه بود.‏ تردیدی نیست که انسانها باید انتظار چشیدن عواقب ناگوار زیر پا گذاشتن قانون پایه‌ای خدا یعنی فرمانبرداری را داشته باشند،‏ درست مانند کسی که به قانون جاذبه بی‌توجهی می‌کند و تاوان آن را می‌پردازد.‏

تاریخ نشان می‌دهد که یَهُوَه پس از آن وارد عمل شد.‏ آدم و حَوّا در «روزی» که ارادهٔ آفریدگار را زیر پا گذاردند،‏ سیر قهقهرایی را آغاز کردند و بسوی مرگ سوق یافتند،‏ درست همانطور که خدا پیش از آن هشدار داده بود.‏ (‏ با ۲پطرس ۳:‏⁠۸ مقایسه شود.‏)‏ این موضوع نشانگر جنبهٔ دیگری از شخصیت آفریدگار است.‏ او خدایی است عادل،‏ که از نافرمانی شرم‌آور بسادگی نمی‌گذرد.‏ او دارای معیارهای حکیمانه و عادلانه است و از آنها حمایت می‌کند.‏

او بنحوی رحیمانه و موافق خصوصیات برجستهٔ خود به زندگی انسان فوراً پایان نداد.‏ چرا؟‏ به دلیل توجهی که به فرزندان آدم و حوّا داشت،‏ فرزندانی که حتی نطفهٔ آنها در رحم بسته نشده بود و مستقیماً مسئول شیوهٔ عمل گناهکارانهٔ اجداد خود نبودند.‏ توجه خدا به حیات کسانی که هنوز حتی در رحم بارور نشده بودند گویای شخصیت آفریدگار است.‏ خدا قاضیی بی‌رحم و بی‌احساس نیست.‏ بلکه منصف و عادل می‌باشد و حاضر است به همه فرصت دهد و زندگی انسان را مقدس می‌شمارد.‏

این بدین معنا نبود که نسلهای بعدی انسانها نیز از همان وضعیت خوشایند و دلچسبی برخوردار می‌شدند که نخستین زوج بشری از آن برخوردار بودند.‏ آفریدگار اجازه داد که فرزندان آدم بدنیا بیایند و بدین وسیله ‹خلقت دچار بیهودگی شد.‏› اما این بیهودگی یا نومیدی محض و مطلق نبود.‏ به یاد آورید که در رومیان ۸:‏⁠۲۰،‏ ۲۱ همچنین آمده است که آفریدگار امید می‌دهد و ‹این امید باقی می‌ماند که روزی خود آفرینش .‏ .‏ .‏ آزاد گردد.‏› این موضوعی است که باید مطالب بیشتری در مورد آن بیاموزیم.‏

آیا می‌توانید او را بیابید؟‏

دشمنی که نخستین زوج انسانی را به سرکشی واداشت در کتاب مقدس شیطانِ ابلیس نامیده شده است،‏ که به معنای «مقاومت‌کننده» و «تهمت‌زن» می‌باشد.‏ خدا در حکمی که در حق مسبب اصلی سرکشی صادر کرد،‏ او را دشمن نامید اما برای انسانهای آینده پایهٔ امید را بنا داشت.‏ خدا چنین گفت:‏ «عداوت در میان تو [شیطان] و زن،‏ و در میان ذریّت تو و ذریّت وی می‌گذارم؛‏ او سر تو را خواهد کوبید و تو پاشنهٔ وی را خواهی کوبید.‏» (‏ پیدایش ۳:‏⁠۱۵‏)‏ واضح است که در اینجا از زبان استعاری و تصویری استفاده شده است.‏ اما منظور از ‹ذریّتی› که خواهد آمد چیست؟‏

قسمتهای دیگر کتاب مقدس این آیهٔ پیچیده را روشن می‌سازند.‏ آنها نشان می‌دهند که این آیه با این امر که یَهُوَه مطابق نامش عمل می‌کند مربوط است و ‹شدن› چیزی است که برای بتحقق رساندن مقصودش برای انسانهای روی زمین لازم است.‏ بدین منظور او از یک امت استفاده کرد،‏ و تاریخچهٔ رفتار وی با این امت باستانی بخش بزرگی از کتاب مقدس را تشکیل می‌دهد.‏ بیایید به این تاریخچهٔ مهم نظری بیفکنیم.‏ از این بررسی،‏ مطالب بسیاری در مورد خصوصیات آفریدگار فرا خواهیم گرفت.‏ بله،‏ با مطالعهٔ کتابی که او برای بشر فراهم کرده است،‏ یعنی کتاب مقدس،‏ می‌توان مطالب پرارزش بسیاری دربارهٔ وی آموخت.‏

‏[پاورقی‌ها]‏

^ بند 19 با اعمال ۸:‏⁠۲۶-‏۳۸‏،‏ یعنی جایی که از اشعیا ۵۳:‏⁠۷،‏ ۸ نقل قول شده است مقایسه شود.‏

^ بند 23 لطفاً برای اطلاعات بیشتر به بروشور کتابی برای همهٔ مردم و کتاب «کتاب مقدس —‏ کلام خدا یا کلام انسان؟‏» (‏ انگل‍.‏)‏ چاپ انجمن بین‌المللی شاگردان کتاب مقدس در لندن مراجعه کنید.‏

‏[تصویر در صفحهٔ ۱۰۷]‏

قرنها پس از پیشگویی کتاب مقدس،‏ بابل قدرتمند به ویرانه‌ای متروک تبدیل شد،‏ و تا امروز نیز به همان شکل باقی مانده است

‏[تصاویر در صفحهٔ ۱۱۰]‏

این طومار کتاب اشعیا،‏ که در قرن دوم ق.‏د.‏م.‏ نسخه‌برداری شده است،‏ در غارهایی در نزدیکی بحرالمیّت کشف شد.‏ این طومار رویدادهایی را که صدها سال پس از نگارش آن رخ دادند با جزییات پیشگویی کرده بود

‏[تصویر در صفحهٔ ۱۱۵]‏

این نامه که به زبان عبری باستانی بر روی سفال نوشته شده است در لاکیش از دل خاک بیرون آورده شد.‏ نام خدا (‏ لطفاً فلشها ملاحظه شود)‏ دو بار در این نوشته آمده است و نشان می‌دهد که نام آفریدگار شناخته شده و رواج داشته است

‏[تصویر در صفحهٔ ۱۱۷]‏

اسحاق نیوتون قانون جاذبه را ارائه کرد.‏ قوانین آفریدگار معقولانه هستند،‏ و همگامی با آنها به نفع ماست