مراجعه به متن

مراجعه به فهرست مطالب

کتاب مقدس در مورد خدا و عیسی چه می‌گوید؟‏

کتاب مقدس در مورد خدا و عیسی چه می‌گوید؟‏

کتاب مقدس در مورد خدا و عیسی چه می‌گوید؟‏

اگر مردم بدون داشتن عقیدهٔ قبلی از تثلیث،‏ کتاب مقدس را از آغاز تا پایان بخوانند،‏ آیا خود به چنین عقیده‌ای می‌رسند؟‏ به هیچ وجه.‏

آنچه که یک خوانندهٔ بی‌طرف بوضوح در خواهد یافت این است که خدای قادر متعال،‏ جدا و متمایز از هر شخص دیگری است و عیسی حتی در موجودیت ماقبل انسانی خود نیز متمایز،‏ مخلوق و فرودست خدا است.‏

خدا واحد است،‏ نه سه شخص

تعلیم کتاب مقدس مبنی بر اینکه خدا واحد است،‏ مونوته‌ایسم یا توحید نامیده می‌شود.‏ ل.‏ ل.‏ پِین،‏ استاد تاریخ کلیسایی،‏ اظهار می‌دارد که توحید در خالصترین شکل خود جایی برای تثلیث باقی نمی‌گذارد:‏ «عهد عتیق مطلقاً توحیدی است.‏ خدا وجودِ شخصیِ منفردی است.‏ این عقیده که در عهد عتیق تثلیثی وجود دارد .‏ .‏ .‏ کاملاً بی‌اساس است.‏»‏

آیا پس از آمدن عیسی بر روی زمین در توحید تغییری پدید آمد؟‏ پِین پاسخ می‌دهد:‏ «در این مورد تفاوتی بین عهد عتیق و عهد جدید وجود ندارد.‏ آیین توحیدی ادامه یافته است.‏ عیسی یهودی بود،‏ و توسط والدین یهودی خود و بر طبق نوشته‌های مقدس عهد عتیق تربیت یافت.‏ تعلیمات او کاملاً یهودی بود؛‏ در واقع انجیلی جدید،‏ اما نه علم الهیاتی نوین.‏ .‏ .‏ .‏ و عیسی توحید یهود را به عنوان اعتقاد شخصی خود پذیرفت:‏ ‹بشنو،‏ ای اسرائیل،‏ سرور ما خدا خدای واحد است.‏›»‏

این کلمات در تثنیه ۶:‏⁠۴ آمده‌اند.‏ در کتاب مقدس اورشلیم جدید‏،‏ این آیه چنین آمده است:‏ «ای اسرائیل بشنو:‏ یَهوِه خدای ما یَهوِهٔ واحد است.‏»‏ * از لحاظ دستوری،‏ واژهٔ «واحد» در این آیه هیچ گونه وجه توصیفی جمع ندارد که حاکی از جمع بودن این واژه باشد.‏

پولس،‏ رسول مسیحی،‏ به هیچ گونه تغییری در ماهیت خدا،‏ حتی پس از آمدن عیسی به زمین،‏ اشاره نکرد.‏ او نوشت:‏ «خدا یک است.‏» —‏ غلاطیان ۳:‏⁠۲۰‏؛‏ همچنین ۱قرنتیان ۸:‏⁠۴-‏۶ ملاحظه شود.‏

هزاران بار در سراسر کتاب مقدس از خدا به صورت یک شخص صحبت می‌شود.‏ هنگامی که او سخن می‌گوید،‏ به صورت یک فرد غیر منقسم است.‏ کتاب مقدس نمی‌تواند در این باره از این واضحتر باشد.‏ همانطور که خدا اظهار می‌کند:‏ «‏من یَهُوَه هستم و اسم من همین است.‏ و جلال خود را بکسی دیگر و ستایش خویشرا به بُتهای تراشیده نخواهم داد.‏» (‏اشعیا ۴۲:‏⁠۸‏)‏ «‏من هستم یَهُوَه خدای تو .‏ .‏ .‏ ترا خدایان دیگر غیر از من نباشد.‏» —‏ خروج ۲۰:‏⁠۲،‏۳‏.‏

اگر خدا در واقع سه شخص است،‏ چرا همهٔ نگارندگان ملهم کتاب مقدس می‌بایست از او به عنوان یک شخص یاد کنند؟‏ چنین کاری به جز گمراه کردن مردم به چه کار دیگر می‌آید؟‏ به طور حتم اگر خدا از سه شخص تشکیل شده بود،‏ نگارندگان کتاب مقدسِ خود را وا می‌داشت تا این مطلب را به طور کامل آشکار سازند تا جای هیچ شک و تردیدی باقی نماند.‏ لااقل نگارندگان نوشته‌های مقدس یونانی مسیحی که تماس شخصی با پسر خدا داشتند چنین می‌کردند.‏ ولی خیر چنین نیست.‏

در عوض،‏ آنچه که نگارندگان کتاب مقدس بوضوح آشکار ساخته‌اند این است که خدا یک شخص است —‏ وجودی بی‌همتا و غیر منقسم که هیچ کس با او برابری نمی‌کند:‏ «من یَهُوَه هستم و دیگری نیست و غیر از من خدائی نی.‏» (‏اشعیا ۴۵:‏⁠۵‏)‏ «تو که اسمت یَهُوَه میباشد.‏ بتنها بر تمامئ زمین متعال هستی.‏» —‏ مزمور ۸۳:‏⁠۱۸‏.‏

خدا بیش از یکی نیست

عیسی خدا را «خدای واحدِ حقیقی» خواند.‏ (‏یوحنا ۱۷:‏⁠۳‏)‏ او هرگز به خدا به صورت الوهیتی متشکل از چند شخص اشاره نکرد.‏ به همین دلیل،‏ در سرتاسر کتاب مقدس فقط یَهُوَه،‏ قادر مطلق خوانده شده است.‏ در غیر این صورت،‏ ترکیب «قادر مطلق» از معنی تهی می‌شود.‏ نه عیسی و نه روح‌القدس هیچیک به این شکل خوانده نشده‌اند،‏ زیرا فقط یَهُوَه متعال است.‏ در پیدایش ۱۷:‏⁠۱ او اظهار می‌کند:‏ «من هستم خدای قادر مطلق.‏» و خروج ۱۸:‏⁠۱۱ می‌گوید:‏ «یَهُوَه از جمیع خدایان بزرگتر است.‏»‏

در نوشته‌های مقدس عبرانی،‏ واژهٔ اِلوهَه ‏(‏خدا)‏ دو شکل جمع دارد،‏ اِلوهیم ‏(‏خدایان)‏ و اِلوهِه ‏(‏خدایانِ)‏.‏ این وجوه جمع،‏ عموماً برای یَهُوَه به کار می‌روند و در هر دو مورد به صورت مفرد «خدا» ترجمه می‌شوند.‏ آیا این وجوه جمع نشانگر تثلیث هستند؟‏ خیر،‏ چنین نیست.‏ ویلیام اسمیت،‏ در فرهنگ کتاب مقدس‏،‏ می‌نویسد:‏ «این اعتقاد خیالی که [‏اِلوهیم‏] به تثلیث چند شخص در ذات الهی اشاره می‌کند،‏ اکنون میان پژوهشگران،‏ هوادار چندانی ندارد.‏ این وجه یا همان است که دستورنویسان آن را جمع احترام می‌نامند و یا مشخص‌کنندهٔ کمال نیروی الهی یعنی مجموع قدرتهای ارائه‌شده توسط خدا است.‏»‏

نشریهٔ آمریکایی زبانها و ادبیات سامی در مورد اِلوهیم می‌گوید:‏ «این واژه تقریباً همیشه با مسند فعلی مفرد ترکیب می‌شود،‏ و مسند وصفی مفرد به خود می‌گیرد.‏» برای نمایش این مطلب،‏ عنوان اِلوهیم ۳۵ بار در روایت پیدایش ظاهر می‌شود،‏ و هر بار فعل توصیف‌کنندهٔ آنچه خدا گفته و یا انجام داده مفرد است.‏ (‏پیدایش ۱:‏⁠۱–‏۲:‏⁠۴‏)‏ بنابراین،‏ آن نشریه نتیجه‌گیری می‌کند:‏ «[‏اِلوهیم‏] باید در واقع جمع تأکیدی باشد که بر بزرگی و عظمت دلالت می‌کند.‏»‏

اِلوهیم به معنای «اشخاص» نیست بلکه به معنای «خدایان» است.‏ بنابراین کسانی که استدلال می‌کنند که این واژه دال بر تثلیث است خود را پولی‌ته‌ایست می‌سازند یعنی پرستندگان بیش از یک خدا.‏ چرا؟‏ زیرا این بدین معنا خواهد بود که در تثلیث سه خدا وجود دارد.‏ لیکن تقریباً همهٔ هواداران تثلیث این دیدگاه را که تثلیث از سه خدای جدا تشکیل یافته است،‏ رد می‌کنند.‏

کتاب مقدس نیز در هنگام اشاره به تعدادی از خدایان دروغی از واژه‌های اِلوهیم و اِلوهِه استفاده می‌کند.‏ (‏خروج ۱۲:‏⁠۱۲؛‏ ۲۰:‏⁠۲۳‏)‏ ولی در موارد دیگر این واژه ممکن است تنها به یک خدای دروغی اشاره کند،‏ مثلاً هنگامی که فلسطینیان به «خدای خود [اِلوهِه] داجون» اشاره کردند.‏ (‏داوران ۱۶:‏⁠۲۳،‏۲۴‏)‏ بعل «خدا [اِلوهیم]» خوانده می‌شود.‏ (‏۱پادشاهان ۱۸:‏⁠۲۷‏)‏ به علاوه،‏ این واژه برای انسانها نیز به کار برده می‌شود.‏ (‏مزمور ۸۲:‏⁠۱،‏۶‏)‏ به موسی گفته شد که برای هارون و فرعون به جای «خدا [اِلوهیم]» خواهد بود.‏ —‏ خروج ۴:‏⁠۱۶؛‏ ۷:‏⁠۱‏.‏

بدیهی است که استفاده از عناوین اِلوهیم و اِلوهِه برای خدایان کاذب و حتی برای انسانها،‏ بدین مفهوم نیست که هر یک از آنها مجموعه‌ای از خدایان هستند؛‏ و به همین صورت به کار بردن واژه‌های اِلوهیم یا اِلوهِه برای یَهُوَه بدین مفهوم نیست که او بیش از یک شخص است،‏ بخصوص هنگامی که بقیهٔ شهادت کتاب مقدس در این باره را مورد بررسی قرار دهیم.‏

عیسی،‏ آفرینشی جدا

عیسی تا هنگامی که بر روی زمین بود،‏ انسان بود،‏ البته انسانی کامل زیرا خدا نیروی زندگی او را به رحم مریم منتقل ساخت.‏ (‏متی ۱:‏⁠۱۸-‏۲۵‏)‏ ولی او به این صورت به وجود نیامد.‏ او خود اذعان کرد که از ‹آسمان پائین آمده› است.‏ (‏یوحنا ۳:‏⁠۱۳‏)‏ به همین دلیل طبیعی بود که بعدها به پیروانش گفت:‏ «پس اگر پسر انسانرا [عیسی را] بینید که بجائیکه اوّل بود صعود میکند چه»؟‏ —‏ یوحنا ۶:‏⁠۶۲‏.‏

بنابراین،‏ عیسی پیش از آمدن به زمین،‏ در آسمان وجود داشت.‏ ولی آیا او شخصی از یک الوهیت سه‌گانهٔ ازلی و قادر مطلق بود؟‏ خیر،‏ زیرا کتاب مقدس با صراحت عنوان می‌کند که عیسی در وجود ماقبل انسانی خود موجود روحی آفریده‌ای بود،‏ درست همانطور که فرشتگان موجودات روحی آفریده به دست خدا بودند.‏ نه فرشتگان و نه عیسی هیچیک پیش از آفرینششان وجود نداشته‌اند.‏

عیسی در وجود ماقبل انسانی خود «نخستزادهٔ تمامئ آفریدگان» بود.‏ (‏کولسیان ۱:‏⁠۱۵‏)‏ او «ابتدای خلقت خدا» بود.‏ (‏مکاشفه ۳:‏⁠۱۴‏)‏ «ابتدا» [به زبان یونانی،‏ اَرخه‏] را حقاً نمی‌توان این طور تفسیر کرد که عیسی ابتداگر یا آغازکنندهٔ خلقت خدا بود.‏ یوحنا در نوشته‌های خود از کتاب مقدس بیش از ۲۰ بار از شکلهای گوناگون واژهٔ یونانی اَرخه استفاده می‌کند،‏ و اینها همیشه به معنی معمولی «ابتدا» هستند.‏ آری،‏ عیسی توسط خدا به عنوان ابتدای آفریدگان غیر مرئی خدا آفریده شد.‏

توجه کنید که این اشارات به منشأ عیسی تا چه اندازه با اظهاراتی که توسط «حکمت» مجازی در کتاب امثال از کتاب مقدس بیان شده است مرتبط هستند:‏ «‏خداوند مرا مبدای طریق خود داشت.‏ قبل از اعمال خویش از ازل.‏ قبل از آنگاه کوهها برپا شود.‏ پیش از تلّها مولود گردیدم.‏ چون زمین و صحراها را هنوز نساخته بود.‏ و نه اوّل غبار ربع مسکونرا».‏ (‏امثال ۸:‏⁠۱۲،‏۲۲،‏۲۵،‏۲۶‏)‏ در حالی که از واژهٔ «حکمت» برای تجسم کسی که آفریدهٔ خدا می‌باشد استفاده شده است،‏ اغلب علما موافقند که در واقع این بیانی مستعار از عیسی به صورت آفریده‌ای روحی پیش از هستی انسانی اوست.‏

عیسی به صورت «حکمت» در هنگام هستی ماقبل انسانی خود به سخن ادامه داده و می‌گوید که «نزد او [خدا] معمار بودم».‏ (‏امثال ۸:‏⁠۳۰‏)‏ مطابق با این نقش به عنوان معمار،‏ کولسیان ۱:‏⁠۱۶ دربارهٔ عیسی می‌گوید که «در او همه چیز آفریده شد آنچه در آسمان و آنچه بر زمین است».‏

بنابراین قادر مطلق به وسیلهٔ این معمار،‏ یا دستیار زیردست خود همه چیز را آفرید.‏ کتاب مقدس موضوع را این طور خلاصه می‌کند:‏ «ما را یک خداست یعنی پدر که همه چیز از اوست .‏ .‏ .‏ و یک خداوند یعنی عیسی مسیح که همه چیز از اوست».‏ —‏ ۱قرنتیان ۸:‏۶‏.‏

بدون شک خطاب به این معمار بود که خدا گفت:‏ «آدم را بصورت ما .‏ .‏ .‏ بسازیم».‏ (‏پیدایش ۱:‏⁠۲۶‏)‏ بعضی‌ها ادعا می‌کنند که ضمیر «ما» در این عبارت حاکی از تثلیث است.‏ ولی اگر شما بگویید بیا چیزی برای خود بسازیم،‏ قاعدتاً برداشت افراد از این جمله این نخواهد بود که در درون شما چند شخص به هم پیوسته به صورت یک شخص وجود دارند.‏ مفهوم جملهٔ شما تنها این است که دو یا چند نفر با هم بر روی چیزی کار خواهند کرد.‏ به همین ترتیب هنگامی که خدا از واژهٔ «ما» استفاده کرد،‏ شخص دیگری،‏ نخستین آفریدهٔ روحی خود یا معمار و یا عیسی را پیش از هستی انسانیش مورد خطاب قرار داد.‏

آیا خدا می‌توانست وسوسه شود؟‏

در متی ۴:‏⁠۱ گفته می‌شود که ابلیس عیسی را ‹تجربه می‌نماید›.‏ شیطان پس از آنکه «همهٔ ممالک جهان و جلال آنها را» به عیسی نشان داد،‏ گفت:‏ «اگر افتاده مرا سجده کنی همانا این همه را بتو بخشم».‏ (‏متی ۴:‏⁠۸،‏۹‏)‏ شیطان سعی می‌کرد عیسی را وادار کند که وفاداریش نسبت به خدا را زیر پا گذارد.‏

اما اگر عیسی خود خدا می‌بود،‏ این چه آزمایش وفاداریی می‌توانست باشد؟‏ آیا خدا می‌توانست بر ضد خود شورش کند؟‏ خیر،‏ اما فرشتگان و انسانها می‌توانستند بر ضد خدا شورش کنند و کردند.‏ وسوسهٔ عیسی فقط در حالی می‌توانست مفهوم داشته باشد که او خدا نباشد بلکه فردی جدا و دارای ارادهٔ آزاد،‏ فردی که اگر می‌خواست می‌توانست بی‌وفا باشد،‏ همانند یک فرشته و یا یک انسان.‏

از طرف دیگر،‏ غیر قابل تصور است که خدا بتواند نسبت به خود گناه کند و بی‌وفا شود.‏ «اعمال او کامل .‏ .‏ .‏ خدای امین .‏ .‏ .‏ عادل و راست است او».‏ (‏تثنیه ۳۲:‏⁠۴‏)‏ بنابراین چنانچه عیسی خدا می‌بود،‏ نمی‌توانست وسوسه شود.‏ —‏ یعقوب ۱:‏⁠۱۳‏.‏

عیسی چون خدا نبود،‏ می‌توانست وفادار نماند.‏ اما وفادار باقی ماند و می‌گوید:‏ «دور شو ای شیطان زیرا مکتوب است که خداوند خدای خود را سجده کن و او را فقط عبادت نما.‏» —‏ متی ۴:‏⁠۱۰‏.‏

بهای فدیه چقدر بود؟‏

یکی از دلایلی که عیسی برای آن به زمین آمد نیز ارتباط مستقیم با تثلیث دارد.‏ کتاب مقدس بیان می‌کند:‏ «خدا واحد است و در میان خدا و انسان یک متوسِّطی است یعنی انسانی که مسیح عیسی باشد،‏ که خود را در راه همه فدا داد شهادتی در زمان معین.‏» —‏ ۱تیموتاؤس ۲:‏⁠۵،‏۶‏.‏

عیسی،‏ نه بیشتر و نه کمتر از یک انسان کامل،‏ فدیه‌ای شد تا آنچه را آدم از دست داد جبران کند،‏ یعنی حق زندگی انسانی کامل بر روی زمین.‏ بنابراین پولس رسول عیسی را حقاً «آدم آخر» خواند،‏ و در همان متن گفت:‏ «چنانکه در آدم همه می‌میرند در مسیح نیز همه زنده خواهند گشت».‏ (‏۱قرنتیان ۱۵:‏⁠۲۲،‏۴۵‏)‏ زندگی کامل انسانی عیسی «فدیهٔ معادل» بود که از طرف عدل الهی خواسته شد،‏ نه چیزی کمتر و نه چیزی بیشتر.‏ حتی یک اصل اساسی عدالت بشری نیز این است که وجه پرداختی باید با خطای انجام شده متناسب باشد.‏

اما اگر عیسی بخشی از ذات الهی می‌بود،‏ فدیهٔ پرداختی بی‌نهایت عظیمتر از آنچه که شریعت خود خدا خواسته بود می‌شد.‏ (‏خروج ۲۱:‏⁠۲۳-‏۲۵؛‏ لاویان ۲۴:‏⁠۱۹-‏۲۱‏)‏ این فقط یک انسان کامل یعنی آدم بود که در عدن گناه کرد،‏ نه خدا.‏ بنابراین اگر قرار بود که فدیه حقیقتاً با عدالت خدا هماهنگ باشد،‏ می‌بایست دقیقاً یک معادل —‏ یک انسان کامل،‏ «آدم آخر» باشد.‏ به این ترتیب هنگامی که خدا عیسی را به عنوان فدیه به زمین فرستاد،‏ او را طوری ساخت که می‌توانست از نظر برابری،‏ عدالت را برآورده سازد،‏ نه یک موجود حاصل از تناسخ یا یک خدای انسان‌نما،‏ بلکه یک انسان کامل «از فرشتگان اندکی کمتر».‏ (‏عبرانیان ۲:‏⁠۹‏؛‏ با مزمور ۸:‏⁠۵،‏۶ مقایسه شود.‏)‏ چگونه قسمتی از ذات الهی متعال —‏ پدر،‏ پسر یا روح‌القدس می‌توانست از «فرشتگان اندکی کمتر» باشد؟‏

چگونه «یگانه پسر مولود» بود؟‏

کتاب مقدس عیسی را «پسر یگانه» خدا می‌نامد.‏ (‏یوحنا ۱:‏⁠۱۴؛‏ ۳:‏⁠۱۶،‏۱۸؛‏ ۱یوحنا ۴:‏⁠۹‏)‏ هواداران تثلیث می‌گویند از آن جایی که خدا ازلی است،‏ بنابراین پسر او نیز ازلی است.‏ اما چگونه شخصی می‌تواند فرزند پسر باشد و در عین حال به سن پدر خود؟‏

هواداران تثلیث ادعا می‌کنند که در مورد عیسی،‏ «[مولود] یگانه»،‏ «تولد یافتن» آنطور که در واژه‌نامه آمده است به معنای «به وجود آمدن»؛‏ «ایجاد شدن» نیست.‏ آنها می‌گویند در مورد عیسی «به مفهوم نسبتی است که آغازی ندارد»،‏ نوعی نسبت در مورد یگانه پسری که تولد نیافته است.‏ (‏فرهنگ توضیحی عهد قدیم و جدید وآین‏)‏ آیا این به نظر شما منطقی است؟‏ آیا یک مرد می‌تواند پدر پسری باشد بدون آن که او را به وجود آورد؟‏

علاوه بر این،‏ (‏همان طور که وآین بدون هیچ گونه توضیحی اقرار می‌کند)‏ چرا کتاب مقدس برای توصیف رابطهٔ اسحاق و ابراهیم از همان واژهٔ یونانی به معنی «یگانه مولود» استفاده می‌کند؟‏ عبرانیان ۱۱:‏⁠۱۷ از اسحاق به عنوان «پسر یگانه [مجازاً یگانه مولود]» ابراهیم صحبت می‌کند.‏ هیچ تردیدی وجود ندارد که اسحاق یگانه مولود به معنی واقعی کلمه بود،‏ نه اینکه از لحاظ سن یا مقام با پدرش برابر باشد.‏

کلمهٔ اصلی یونانی برای واژهٔ ‹یگانه مولود› که در مورد عیسی و اسحاق استفاده شده مونوگِنِس است،‏ که به گفتهٔ کشف‌الآیات جامع سْترانگ،‏ از کلمهٔ مونوس به معنی «یگانه» و گی‌نومای که واژه‌ای ریشه‌ای است به معنی «به وجود آوردن»،‏ «هستی یافتن (‏به وجود آمدن)‏» می‌باشد.‏ به این ترتیب مونوگنس چنین تعریف می‌شود:‏ «یگانه به دنیا آمده،‏ مولود یگانه،‏ یعنی فرزند یگانه.‏» —‏ فرهنگنامهٔ یونانی ‏—‏ انگلیسی عهد جدید ‏—‏ اثر اِ.‏ رابینسون.‏

فرهنگ الهیات عهد جدید‏،‏ تألیف گِرهارد کیتِل،‏ می‌گوید:‏ «[‏مونوگنس‏] به معنی ‹تنها نسل›،‏ یعنی فاقد برادر یا خواهر است.‏» این کتاب همچنین نقل می‌کند که در یوحنا ۱:‏⁠۱۸؛‏ ۳:‏⁠۱۶،‏۱۸ و ۱یوحنا ۴:‏⁠۹‏،‏ «رابطهٔ عیسی تنها با رابطهٔ فرزندی یگانه با پدر خویش مقایسه نشده است.‏ بلکه رابطه‌ای است بین مولود یگانه و پدر.‏»‏

بنابراین زندگی عیسی،‏ یگانه پسر مولود،‏ آغازی داشته است.‏ و خدای قادر مطلق حقاً می‌تواند بوجودآورنده او یا پدر وی نامیده شود،‏ به همان مفهومی که پدری زمینی مانند ابراهیم پسری را بوجود می‌آورد.‏ (‏عبرانیان ۱۱:‏۱۷‏)‏ به این صورت هنگامی که کتاب مقدس از خدا به عنوان «پدر» عیسی یاد می‌کند،‏ به همین معنی است که می‌گوید —‏ آنها دو فرد متمایز هستند.‏ خدا بزرگتر است.‏ عیسی از لحاظ سن،‏ مقام،‏ قدرت و معرفت کوچکتر یا پایین‌تر است.‏

هنگامی که شخص در نظر می‌گیرد که عیسی تنها پسر روحی خدا نبود که در آسمان آفریده شد،‏ آنگاه آشکار می‌شود که چرا از اصطلاح ‹یگانه پسر مولود› در مورد او استفاده شده است.‏ آفریده‌های روحی بیشمار دیگر یعنی،‏ فرشتگان نیز «پسران خدا» خوانده می‌شوند به همان مفهومی که آدم خوانده شد،‏ زیرا نیروی زندگی آنها از یَهُوَه خدا که چشمه یا منبع زندگی است،‏ سرچشمه گرفته بود.‏ (‏ایوب ۳۸:‏⁠۷؛‏ مزمور ۳۶:‏⁠۹؛‏ لوقا ۳:‏⁠۳۸‏)‏ اما اینها همه به وساطت ‏‹یگانه پسر مولود› آفریده شدند،‏ تنها کسی که مستقیماً توسط خدا مولود شد.‏ —‏ کولسیان ۱:‏⁠۱۵-‏۱۷‏.‏

آیا عیسی را خدا می‌انگاشتند؟‏

در حالی که در اغلب موارد عیسی پسر خدا خوانده می‌شود،‏ هیچ کس در قرن اول حتی تصور این را نمی‌کرد که او خدای پسر باشد.‏ حتی دیوها،‏ کسانی که «ایمان [دارند] که خدا واحد است،‏» از روی تجربیات خود در قلمرو روح می‌دانستند که عیسی خدا نیست.‏ بنابراین،‏ بدرستی عیسی را به صورت جدا از خدا به عنوان «پسر خدا» خطاب می‌کردند.‏ (‏یعقوب ۲:‏⁠۱۹؛‏ متی ۸:‏⁠۲۹‏)‏ و در هنگام مرگ عیسی،‏ سربازان رومی بت‌پرست که در کنار او ایستاده بودند،‏ می‌دانستند که آنچه از پیروان عیسی شنیده بودند باید درست باشد،‏ نَه اینکه عیسی خدا بود،‏ بلکه «فی‌الواقع این شخص پسر خدا بود.‏» —‏ متی ۲۷:‏۵۴‏.‏

به این ترتیب،‏ عبارت «پسر خدا»،‏ به عیسی به عنوان یک موجود آفریدهٔ جدا اشاره می‌کند و نه بخشی از یک تثلیث.‏ او در مقام پسر خدا،‏ نمی‌توانست خود خدا باشد،‏ زیرا یوحنا ۱:‏⁠۱۸ می‌گوید:‏ «خدا را هرگز کسی ندیده است».‏

شاگردان عیسی به او به عنوان ‹متوسطی [واسطه‌ای] در میان خدا و انسان› می‌نگریستند،‏ نه به عنوان خود خدا.‏ (‏۱تیموتاؤس ۲:‏⁠۵‏)‏ چون بر طبق تعریف،‏ واسطه کسی است جدا از کسانی که نیاز به وساطت دارند،‏ این امری متناقض خواهد بود که عیسی را با هر یک از طرفینی که او سعی در مصالحهٔ آنان را دارد،‏ دارای هویتی یکسان بدانیم.‏ این امر وانمود کردن چیزی است که او نبود.‏

کتاب مقدس دربارهٔ رابطهٔ خدا با عیسی روشن و ثابت است.‏ یَهُوَه خدا تنها قادر مطلق است.‏ او مستقیماً عیسای ماقبل انسانی را آفرید.‏ به این ترتیب،‏ عیسی ابتدایی داشت و هرگز نمی‌توانست با خدا در قدرت و ازلیت مساوی باشد.‏

‏[پاورقی]‏

^ بند 7 نام خدا در بعضی ترجمه‌ها به صورت «یَهوِه» آمده است و در ترجمه‌های دیگر «یَهُوَه» قید شده است.‏

‏[نکتهٔ برجسته‌شده در صفحهٔ ۱۴]‏

عیسی به دست خدا آفریده شده بود بنابراین از نظر سن،‏ قدرت و معرفت در رتبهٔ دوم قرار دارد

‏[تصویر در صفحهٔ ۱۵]‏

عیسی گفت که موجودیت ماقبل انسانی داشته است،‏ به دست خدا به عنوان ابتدای مخلوقات نامرئی خدا آفریده شده است