مراجعه به متن

مراجعه به فهرست مطالب

چه کسی بر جهان حکمرانی خواهد کرد؟‏

چه کسی بر جهان حکمرانی خواهد کرد؟‏

فصل ۹

چه کسی بر جهان حکمرانی خواهد کرد؟‏

۱-‏۳.‏ خواب و رؤیاهایی را که دانیال در سال اول حکومت بَلْشصَّر دید،‏ توصیف کنید.‏

نبوت مهیج دانیال ما را به سال اول حکومت بَلْشصَّر،‏ پادشاه بابل می‌برد.‏ دانیال مدتهاست که در بابل در اسارت به سر می‌برد،‏ اما همچنان کمال اخلاقی خود را نسبت به یَهُوَه حفظ کرده است.‏ این نبی وفادار که حال در سنین هفتادسالگی به سر می‌برد «در بسترش خوابی و رؤیاهای سرش» را می‌بیند.‏ این رؤیاها او را بشدت به هراس می‌اندازند.‏ —‏ دانیال ۷:‏⁠۱،‏ ۱۵‏.‏

۲ دانیال با شگفتی می‌گوید:‏ «دیدم که ناگاه چهار باد آسمان بر روی دریای عظیم تاختند.‏ و چهار وحش بزرگ که مخالف یکدیگر بودند از دریا بیرون آمدند.‏» چه وحوش خارق‌العاده‌ای!‏ نخستین حیوان،‏ شیری بالدار و دومین آنها شبیه خرس است.‏ سپس پلنگی با چهاربال و چهارسر می‌آید!‏ چهارمین حیوان به نحوی غیرعادی نیرومند و دارای دندانهای بزرگ آهنین و ده شاخ است.‏ در میان ده شاخ او شاخی «کوچک» برمی‌آید که «چشمانی مانند چشم انسان» و ‹ دهانی که به سخنان تکّبرآمیز متکلّم است › دارد.‏ —‏ دانیال ۷:‏⁠۲-‏۸‏.‏

۳ سپس دانیال در رؤیایش متوجه آسمان می‌شود.‏ قدیم‌الایام با جلال تمام بر کرسی داوریِ دادگاه آسمانی جلوس می‌کند.‏ ‹ هزاران هزار او را خدمت می‌کنند و ده هزار در ده هزار به حضور وی ایستاده‌اند.‏› او که بر ضد این وحوش حکم کرده است،‏ حکمرانی را از دست آنان بیرون آورده و حیوان چهارم را نابود می‌سازد.‏ حکومت جاودانی بر «جمیع قوم‌ها و امّت‌ها و زبانها» به کسی «مثل پسر انسان» واگذار می‌شود.‏ —‏ دانیال ۷:‏⁠۹-‏۱۴‏.‏

۴.‏ الف)‏ دانیال برای کسب حقیقت در مورد امور به چه کسی رجوع کرد؟‏ ب)‏ چرا آنچه که دانیال در آن شب دید و شنید برای ما اهمیت دارد؟‏

۴ دانیال می‌گوید:‏ «امّا روح من .‏ .‏ .‏ در جسدم مدهوش شد و رؤیاهای سرم مرا مضطرب ساخت.‏» از اینرو از فرشته‌ای «حقیقت این همهٔ امور» را جویا می‌شود.‏ فرشته نیز «تفسیر امور» را در اختیار وی می‌گذارد.‏ (‏ دانیال ۷:‏⁠۱۵-‏۲۸‏)‏ آنچه دانیال در آن شب دید و شنید،‏ برای ما از اهمیت فوق‌العاده‌ای برخوردار است،‏ زیرا هنگامی که می‌گوید حکمرانی بر همهٔ «قوم‌ها و امّت‌ها و زبانها» به کسی «مثل پسر انسان» داده شده است،‏ در واقع طرح کلی رویدادهای آیندهٔ جهان را که دامنهٔ آنها حتی به روزگار ما نیز می‌رسد،‏ ترسیم می‌کند.‏ به یاری کلام و روح خدا،‏ ما نیز می‌توانیم معنی این رؤیاهای نبوی را دریابیم.‏ *

چهار حیوان از دریا سر برمی‌آورند

۵.‏ دریای خروشان از باد نمایشگر چیست؟‏

۵ به گفته دانیال «چهار وحش بزرگ .‏ .‏ .‏ از دریا بیرون آمدند.‏» (‏ دانیال ۷:‏۳‏)‏ دریای خروشان از باد نمایشگر چیست؟‏ سالها بعد،‏ یوحنای رسول حیوان وحشی هفت‌سری را می‌بیند که از «دریا» بیرون می‌آید.‏ این دریا نمایندهٔ «قومها و جماعتها و امّت‌ها و زبانها» می‌باشد که به معنای دستهٔ بزرگ انسانهایی است که با خدا بیگانه‌اند.‏ از اینرو دریا سمبل مناسبی است برای تودهٔ انسانهایی که با خدا بیگانه هستند.‏ —‏ مکاشفه ۱۳:‏⁠۱،‏ ۲؛‏ ۱۷:‏۱۵؛‏ اشعیا ۵۷:‏۲۰‏.‏

۶.‏ این چهار حیوان نمایشگر چه هستند؟‏

۶ فرشتهٔ خدا دربارهٔ ‹ این وحوش عظیم › گفت که چون «(‏ عدد)‏ ایشان چهار است چهار پادشاه می‌باشند که از زمین خواهند برخاست.‏» (‏ دانیال ۷:‏⁠۱۷‏)‏ بدون تردید آن فرشته،‏ چهار حیوانی را که دانیال دید به صورت ‏«چهار پادشاه» معرفی کرد.‏ از اینرو این حیوانات نمایندهٔ قدرتهای جهانی بودند.‏ ولی کدام قدرتها؟‏

۷.‏ الف)‏ برخی از مفسران کتاب مقدس دربارهٔ رؤیای چهار حیوان که دانیال در خواب دید و خواب نَبوْکَدْنَصَّر در مورد تمثال عظیم چه می‌گویند؟‏ ب)‏ هر یک از چهار قسمت فلزی تمثال نمایشگر چیست؟‏

۷ مفسران کتاب مقدس معمولاً رؤیای چهار حیوانی را که دانیال در خواب دید،‏ با خواب نَبوْکَدْنَصَّر در مورد تمثال عظیم مربوط می‌دانند.‏ برای مثال،‏ در «گزارش تفسیری کتاب مقدس» (‏ انگل‍.‏)‏ آمده است:‏ «‏باب هفتم [کتاب دانیال] همتای باب دوم است.‏» در «تفسیرنامهٔ ویکلیف از کتاب مقدس» (‏ انگل‍.‏)‏ چنین می‌خوانیم:‏ «آنچه که عموماً پذیرفته شده است،‏ این است که توالی چهار حکومت امتها .‏ .‏ .‏ که در اینجا [در دانیال باب هفتم] از آن سخن رفته،‏ همان است که در [دانیال] باب دوم مورد نظر می‌باشد.‏» چهار قدرت جهانی که با چهار فلز خواب نَبوْکَدْنَصَّر نمایش داده شده‌اند از این قرارند:‏ امپراتوری بابل (‏ سر طلایی)‏،‏ ماد –‏ پارس (‏ سینه و بازوهای نقره‌ای)‏،‏ یونان (‏ شکم و رانهای برنجی)‏،‏ و امپراتوری روم (‏ پاهای آهنین)‏.‏ * (‏ دانیال ۲:‏⁠۳۲،‏ ۳۳‏)‏ بگذارید ببینیم که چگونه این پادشاهی‌ها با چهار حیوان غول‌آسایی که دانیال دید ارتباط دارند.‏

درنده‌خو همچون شیر،‏ تیزرو همچون عقاب

۸.‏ الف)‏ دانیال نخستین حیوان را چگونه توصیف کرد؟‏ ب)‏ نخستین حیوان نمایشگر چه امپراتوریی بود و چگونه همچون شیر عمل کرد؟‏

۸ دانیال چه حیواناتی را دید!‏ در توصیف یکی از آنها گفت:‏ «اولِ آنها مثل شیر بود و بالهای عقاب داشت و من نظر کردم تا بالهایش کنده گردید و او از زمین برداشته شده،‏ بر پایهای خود مثل انسان قرار داده گشت و دل انسان به او داده شد.‏» (‏ دانیال ۷:‏۴‏)‏ این حیوان نمایشگر همان حکومتی است که سر طلایی تمثال عظیم سمبل آن بود،‏ یعنی قدرت جهانی بابل (‏ ۶۰۷-‏۵۳۹ ق.‏د.‏م.‏)‏.‏ بابل همچون «شیری» شکاری با بیرحمی ملتها منجمله قوم خدا را بلعید.‏ (‏ ارمیا ۴:‏⁠۵-‏۷؛‏ ۵۰:‏۱۷‏)‏ این «شیر» گویی با بالهای عقاب،‏ عزم فتوحات نمود.‏ —‏ مراثی ۴:‏⁠۱۹؛‏ حبقوق ۱:‏⁠۶-‏۸‏.‏

۹.‏ چه تغییراتی در حیوان شیرگونه به وجود آمد،‏ و این تغییرات چه تأثیری بر وی گذارد؟‏

۹ پس از چندی،‏ بالهای شیر بالدار بی‌همتا کنده شد.‏ در حدود پایان دورهٔ حکومت بَلْشصَّر پادشاه،‏ بابل سرعت فتوحات و برتری شیرگونه‌اش را بر ملتها از دست داد.‏ سرعت آن به سرعت پاهای انسان رسید.‏ با گرفتن «دل انسان» ضعیف شد.‏ بابل بدون «دل شیر،‏» دیگر نمی‌توانست همچون پادشاهی «در میان جانوران جنگل» رفتار کند.‏ (‏ با ۲سموئیل ۱۷:‏۱۰؛‏ میکاه ۵:‏۸ مقایسه شود.‏)‏ حیوان غول‌آسای دیگری آن را مغلوب ساخت.‏

خرسی سیری‌ناپذیر

۱۰.‏ «خرس» سمبل چه سلسله‌ای بود؟‏

۱۰ دانیال گفت:‏ «اینک وحش دوّم دیگر مثل خرس بود و بر یک طرف خود بلند شد و در دهانش در میان دندانهایش سه دنده بود و وی را چنین گفتند:‏ برخیز و گوشت بسیار بخور.‏» (‏ دانیال ۷:‏۵‏)‏ «خرس» سمبل آن پادشاهی بود که با سینه و بازوهای نقره‌ای تمثال عظیم نمایش داده شده بود،‏ یعنی سلسلهٔ حکمرانان ماد –‏ پارس (‏ ۵۳۹-‏۳۳۱ ق.‏د.‏م.‏)‏ که با داریوش مادی و کوروش کبیر آغاز و با داریوش سوم پایان یافت.‏

۱۱.‏ این موضوع که خرس سمبلیک بر یک طرف خود بلند شد و در دهانش سه دنده داشت به معنای چه بود؟‏

۱۱ این خرس سمبلیک ‹ بر یک طرف خود بلند شد،‏› شاید برای اینکه خود را برای حمله به ملتها و زیر سلطه گرفتن آنان و بدین ترتیب حفظ قدرت جهانی آماده سازد.‏ یا شاید این حالت،‏ نشان می‌داد که دودمان حکمرانان پارس بر تنها پادشاه ماد یعنی داریوش برتری می‌یافتند.‏ سه دنده‌ای که در میان دندانهای خرس قرار داشت احتمالاً به مفهوم فتوحات این حیوان بود که در سه جهت انجام شد.‏ «خرس» ماد –‏ پارس برای تصرف بابل در سال ۵۳۹ ق.‏د.‏م.‏ عازم شمال شد.‏ سپس به سمت غرب تاخت و با عبور از آسیای صغیر وارد تراکیا شد.‏ سرانجام،‏ «خرس» راه جنوب را در پیش گرفت و مصر را تحت انقیاد درآورد.‏ چون عدد سه گاهی سمبل شدت است،‏ شاید سه دندهٔ عنوان‌شده نمایشگر طمع خرس برای کشورگشایی بوده باشد.‏

۱۲.‏ نتیجهٔ اطاعت خرس سمبلیک از فرمانِ «برخیز و گوشت بسیار بخور،‏» چه بود؟‏

۱۲ ‏«خرس» در پاسخ به این سخنان که «برخیز و گوشت بسیار بخور،‏» ملتها را مورد حمله قرار داد.‏ سلطنت ماد –‏ پارس با بلعیدن بابل همانطور که ارادهٔ الهی بود،‏ در موقعیتی قرار گرفت که توانست خدمت بزرگی در حق قوم یَهُوَه انجام دهد.‏ و چنین هم کرد!‏ (‏ لطفاً به «شهریاری شکیبا و باگذشت» در صفحهٔ ۱۴۹ مراجعه کنید.‏)‏ حکومت ماد –‏ پارس به وسیلهٔ پادشاهانی همچون کوروش کبیر،‏ داریوش اول (‏ داریوش کبیر)‏،‏ اردشیر اول (‏ اَرتَحشَستا )‏ اسرای یهودی بابل را آزاد ساخت و آنان را در کار بازسازی معبد یَهُوَه و مرمت دیوارهای اورشلیم یاری کرد.‏ سرانجام،‏ قلمرو ماد –‏ پارس بیش از ۱۲۷ ولایت را در بر گرفت،‏ طوری که همسر ملکه اِسْتَر،‏ اَخْشُورُش (‏ خشایارشای اول)‏،‏ فرمانروای «هند تا حَبَش [اتیوپی]» شد.‏ (‏ استر ۱:‏۱‏)‏ اما حیوان دیگری در راه بود.‏

به چابکی پلنگی بالدار

۱۳.‏ الف)‏ سومین حیوان نمایشگر چه بود؟‏ ب)‏ در مورد سرعت و قلمرو حیوان سوم چه می‌توان گفت؟‏

۱۳ سومین حیوان «مثل پلنگ بود که بر پشتش چهار بال مرغ داشت و این وحش چهار سر داشت و سلطنت به او داده شد.‏» (‏ دانیال ۷:‏۶‏)‏ این پلنگ چهاربال و چهارسر نیز مانند همتای خود،‏ یعنی شکم و رانهای برنجین تمثالی که نَبوْکَدْنَصَّر در خواب دید،‏ نمایشگر سلسلهٔ فرمانروایان مقدونی یا یونانی بود که با حکومت اسکندر کبیر آغاز شد.‏ اسکندر با چالاکی و سرعت پلنگ،‏ از طریق آسیای صغیر،‏ به جنوب رفته،‏ وارد مصر شد و از آنجا تا مرز غربی هند پیش رفت.‏ (‏ با حبقوق ۱:‏۸ مقایسه شود.‏)‏ قلمرو او از قلمرو «خرس» وسیعتر بود زیرا علاوه بر امپراتوری پارس،‏ مقدونیه و یونان را نیز در بر می‌گرفت.‏ —‏ لطفاً به «پادشاه جوانی که جهان را مغلوب ساخت» در صفحهٔ ۱۵۳ مراجعه کنید.‏

۱۴.‏ «پلنگ» چگونه چهارسر شد؟‏

۱۴ ‏«پلنگ» پس از مرگ اسکندر در سال ۳۲۳ ق.‏د.‏م.‏ چهارسر شد.‏ زیرا در آخر،‏ چهار تن از سرداران اسکندر در مناطق مختلف قلمرو پادشاهی‌اش جانشین وی شدند.‏ سلوکوس بین‌النهرین و سوریه را زیر سلطهٔ خود درآورد.‏ بطلمیوس مصر و فلسطین را تحت انقیاد خود گرفت.‏ لیزیماخوس بر آسیای صغیر و تراکیا فرمان راند،‏ و مقدونیه و یونان به دست کاساندِر افتاد.‏ (‏ لطفاً به «پادشاهی عظیمی که تجزیه شد» در صفحهٔ ۱۶۲ مراجعه کنید.‏)‏ اما خطری جدید سر بلند کرد.‏

حیوانی هولناک و متفاوت!‏

۱۵.‏ الف)‏ حیوان چهارم را توصیف کنید.‏ ب)‏ چهارمین حیوان سمبل چه بود،‏ و چگونه هر چیزی را که بر سر راهش بود می‌خورد و پاره پاره می‌کرد؟‏

۱۵ دانیال حیوان چهارم را به صورت حیوانی «هولناک و مهیب و بسیار زورآور» توصیف کرد.‏ سپس در ادامه گفت:‏ «دندانهای بزرگ آهنین داشت و باقی مانده را می‌خورد و پاره پاره می‌کرد و به پایهای خویش پایمال می‌نمود و مخالف همهٔ وحوشی که قبل از او بودند بود و ده شاخ داشت.‏» (‏ دانیال ۷:‏۷‏)‏ این حیوان هولناک در آغاز به صورت نیروی سیاسی و نظامی روم بود.‏ روم کم کم بر چهار بخش هلنیستی امپراتوری یونان تسلط پیدا کرد،‏ و تا سال ۳۰ ق.‏د.‏م.‏،‏ به صورت قدرت جهانی بعدیِ نبوت کتاب مقدس سر بلند کرد.‏ امپراتوری روم به یاری نیروی نظامی‌اش سرانجام تا آن حد گسترش یافت که هر آنچه بر سر راهش بود تحت انقیاد خود درآورد؛‏ جزایر بریتانیا و قسمت اعظم اروپا،‏ مناطق گرداگرد دریای مدیترانه،‏ و در آن سوی بابل تا خلیج فارس.‏

۱۶.‏ فرشته در مورد چهارمین حیوان چه اطلاعاتی داد؟‏

۱۶ دانیال که مایل بود اطلاعاتی دقیق در مورد این حیوان «بسیار هولناک» به دست آورد،‏ با دقت به توضیحات فرشته گوش فرا داد:‏ «ده شاخ از این مملکت،‏ ده پادشاه می‌باشند که خواهند برخاست و دیگری بعد از ایشان خواهد برخاست و او مخالف اولین خواهد بود و سه پادشاه را به زیر خواهد افکند.‏» (‏ دانیال ۷:‏⁠۱۹،‏ ۲۰،‏ ۲۴‏)‏ این «ده شاخ» یا «ده پادشاه» چه بودند؟‏

۱۷.‏ «ده شاخ» حیوان چهارم نمایشگر چه بود؟‏

۱۷ همچنان که ثروت روم افزایش می‌یافت و در کنار آن به علت شهوترانیها و عیش و عشرت طبقهٔ حاکم،‏ این امپراتوری روزبه‌روز رو به انحطاط می‌نهاد،‏ از قدرت نظامی آن نیز کاسته می‌شد.‏ با گذشت زمان زوال نیروی نظامی روم بخوبی مشهود شد.‏ این امپراتوری پرقدرت سرانجام به بسیاری از پادشاهیهای کوچکتر تقسیم شد.‏ چون در کتاب مقدس عدد ده اغلب بر تمام و کمال بودن چیزی دلالت می‌کند،‏ «ده شاخ» حیوان چهارم نمایشگر همهٔ پادشاهیهایی بود که از تجزیهٔ روم حاصل می‌شدند.‏ —‏ با تثنیه ۴:‏⁠۱۳؛‏ لوقا ۱۵:‏۸؛‏ ۱۹:‏۱۳،‏ ۱۶،‏ ۱۷ مقایسه شود.‏

۱۸.‏ روم چگونه حتی پس از برکناری آخرین امپراتورش،‏ قرنها به تسلط خود بر اروپا ادامه داد؟‏

۱۸ با این همه،‏ قدرت جهانی روم با برکناری آخرین امپراتور روم در سال ۴۷۶ د.‏م.‏ پایان نیافت.‏ امور سیاسی و بویژه مذهبی در اروپا قرنها زیر سلطهٔ پاپهای روم جریان داشت.‏ دستگاه پاپی از طریق سیستم فئودالی که در آن اغلب ساکنان اروپا در درجهٔ اول،‏ تابع ارباب و سپس پادشاه بودند اعمال نفوذ می‌کرد.‏ همهٔ این پادشاهان پاپ را صاحب‌اختیار می‌شمردند.‏ از اینرو،‏ امپراتوری مقدس روم و هستهٔ مرکزی آن یعنی دستگاه پاپی روم،‏ امور جهان را در طی یک دوران طولانی تاریخ که به عصر تاریکی (‏ قرون وسطی)‏ معروف است در دست داشتند.‏

۱۹.‏ به نقل از یک مورخ،‏ روم را چگونه می‌توان با امپراتوریهای پیش از آن مقایسه کرد؟‏

۱۹ چه کسی می‌تواند منکر آن شود که حیوان چهارم «از سلطنتهای دیگر متفاوت» (‏ دانیال ۷:‏۷،‏ ۱۹،‏ ۲۳‏؛‏ ترجمهٔ تفسیری ‏)‏ بود؟‏ مورخی به نام اچ.‏ جی.‏ وِلز در این مورد نوشت:‏ «امپراتوری جدید روم .‏ .‏ .‏ از بسیاری جهات با همهٔ امپراتوریهای عظیمی که پیش از آن بر جهان متمدن تسلط داشتند متفاوت بود.‏ .‏ .‏ .‏ [این امپراتوری] تقریباً همهٔ یونانیان جهان را با یکدیگر ادغام کرد و از همهٔ امپراتوریهای پیشین کمتر اتباع حامی و سامی در خود داشت.‏ .‏ .‏ .‏ این امپراتوری تا آن زمان الگوی نوینی در تاریخ بود ‏.‏ .‏ .‏ امپراتوری روم به نحوی نوین و از پیش تعیین‌نشده رشد یافت؛‏ مردم روم تقریباً بدون آنکه آگاه باشند خود را درگیر یک نظام اداری وسیع و جدید یافتند.‏» اما رشد حیوان چهارم بدینجا ختم نمی‌شد.‏

شاخی کوچک برتری می‌یابد

۲۰.‏ فرشته دربارهٔ شاخ کوچکی که روی سر حیوان چهارم رشد کرد چه گفت؟‏

۲۰ دانیال گفت:‏ «در این شاخها تأمّل می‌نمودم که اینک از میان آنها شاخ کوچک دیگری برآمد و پیش رویش سه شاخ از آن شاخهای اول از ریشه کنده شد.‏» (‏ دانیال ۷:‏۸‏)‏ فرشته در مورد رشد این شاخ به دانیال گفت:‏ «[پادشاه] دیگری بعد از ایشان [ده پادشاه] خواهد برخاست و او مخالف اولین خواهد بود و سه پادشاه را به زیر خواهد افکند.‏» (‏ دانیال ۷:‏⁠۲۴‏)‏ این پادشاه کدام بود،‏ چه زمانی برخاست،‏ و سه پادشاهی که به زیر افکند کدام بودند؟‏

۲۱.‏ چگونه بریتانیا به شاخ کوچک و سمبلیک حیوان چهارم تبدیل شد؟‏

۲۱ به تحولاتی که در زیر بدانها اشاره می‌شود توجه کنید.‏ در سال ۵۵ ق.‏د.‏م.‏،‏ سردار رومی،‏ ژولیوس سزار به بریتانیا حمله‌ور شد اما نتوانست در آنجا به طور دائم مستقر شود.‏ در سال ۴۳ د.‏م.‏،‏ امپراتور کلودیوس فتوحات بادوام‌تری را در جنوب بریتانیا آغاز کرد.‏ پس از آن،‏ در سال ۱۲۲ د.‏م.‏،‏ امپراتور هادریانوس کار بنای دیواری را آغاز کرد که از رود تاین تا خلیج سولوای امتداد می‌یافت و مرز شمالی امپراتوری روم را تعیین می‌کرد.‏ در اوایل قرن پنجم،‏ لژیونهای روم این جزیره را ترک گفتند.‏ تاریخ‌نگاری این موضوع را چنین توضیح می‌دهد:‏ «در قرن شانزدهم،‏ انگلستان یک قدرت درجه دوم بود.‏ در مقایسه با هلند از ثروت چندانی برخوردار نبود.‏ جمعیت آن بسیار کمتر از فرانسه بود،‏ و نیروهای مسلح آن (‏ منجمله نیروی دریایی‌اش)‏ به پای نیروهای مسلح اسپانیا نمی‌رسید.‏» بر طبق شواهد موجود،‏ بریتانیا که در آن زمان پادشاهیِ کم‌اهمیتی بود،‏ همان شاخ کوچک سمبلیک حیوان چهارم بود.‏ ولی اوضاع بدین شکل نماند.‏

۲۲.‏ الف)‏ سه شاخ دیگر حیوان چهارم را که از شاخ «کوچک» شکست خوردند،‏ نام ببرید.‏ ب)‏ پس از آن بریتانیا به چه چیزی تبدیل شد؟‏

۲۲ در سال ۱۵۸۸،‏ فیلیپ دوم،‏ پادشاه اسپانیا،‏ آرمادا یا ناوگان اسپانیا را بر ضد بریتانیا گسیل داشت.‏ این ناوگان با ۱۳۰ کشتی خود که حامل بیش از ۰۰۰‏,‏۲۴ مرد جنگی بودند،‏ از کانال انگلیس (‏ مانش)‏ گذشت،‏ اما از نیروی دریایی بریتانیا شکست خورد و گرفتار بادهای نامساعد و توفانهای سهمگین اقیانوس اطلس گشت.‏ این واقعه به گفتهٔ مورخی «معرف آن بود که حال دیگر انگلستان از لحاظ قدرت دریایی،‏ بر اسپانیا تفوق یافته بود.‏» در قرن هفدهم،‏ هلندیها بزرگترین قدرت تجاری دریایی را به وجود آوردند.‏ ولی بریتانیا با مستعمرات روزافزون خود در آن سوی دریاها از آن کشور نیز پیشی گرفت.‏ در طی قرن هیجدهم،‏ بریتانیا و فرانسه در شمال آمریکا و هند وارد نبرد شدند،‏ و سرانجام در سال ۱۷۶۳ عهدنامهٔ پاریس را به امضا رساندند.‏ به گفتهٔ نویسنده‌ای به نام ویلیام بی.‏ ویلکاکْس،‏ این عهدنامه «موقعیت جدید بریتانیا را به عنوان بانفوذترین قدرت اروپایی در جهان فراسوی اروپا به رسمیت می‌شناخت.‏» برتری بریتانیا با پیروزی قاطعانهٔ آن بر ناپلئون فرانسوی در سال ۱۸۱۵ د.‏م.‏ تثبیت گشت.‏ بدین ترتیب ‹سه پادشاهی› که بریتانیا «به زیر افکند،‏» عبارت بودند از اسپانیا،‏ هلند،‏ و فرانسه.‏ (‏ دانیال ۷:‏⁠۲۴‏)‏ در نتیجه،‏ بریتانیا به صورت بزرگترین قدرت مستعمراتی و تجاری جهان سر بلند کرد.‏ آن «شاخ» کوچک آنقدر رشد کرد که به یک قدرت جهانی مبدل شد!‏

۲۳.‏ چگونه شاخ کوچک سمبلیک ‹تمامی جهان را خورد›؟‏

۲۳ فرشته به دانیال گفت که حیوان چهارم،‏ یا پادشاهی چهارم،‏ ‹ تمامی جهان را می‌خورد.‏› (‏ دانیال ۷:‏⁠۲۳‏)‏ این گفته در مورد استان رومی که بریتانیا نامیده می‌شد صدق می‌کرد.‏ امپراتوری بریتانیا از دل این سرزمین بیرون آمد و ‹ تمامی جهان را خورد.‏› زمانی بود که این امپراتوری یک چهارم سرزمینها و جمعیت دنیا را زیر سلطهٔ خود داشت.‏

۲۴.‏ نظر یک مورخ در مورد متفاوت بودن امپراتوری بریتانیا با امپراتوریهای پیش از آن چه بود؟‏

۲۴ همانطور که امپراتوری روم با قدرتهای جهانی دیگر متفاوت بود،‏ پادشاهیی که مظهر آن شاخ «کوچک» بود نیز «با سه پادشاه پیشین فرق خواهد داشت.‏» (‏ دانیال ۷:‏⁠۲۴‏،‏ ترجمهٔ تفسیری ‏)‏ مورخ اِچ.‏ جی.‏ وِلز،‏ در مورد امپراتوری بریتانیا اظهار داشت:‏ «این امپراتوری کاملاً نوظهور بود.‏ در درجهٔ اول و در مرکز این دستگاه حکومتی ‹جمهوری سلطنتی› پادشاهیهای متحد بریتانیا قرار داشت .‏ .‏ .‏ هیچ مقام یا مغز متفکری بتنهایی نمی‌توانست دستگاه پیچیدهٔ امپراتوری بریتانیا را درک کند.‏ این امپراتوری مخلوطی بود از پیشرفتها و گردآوریها و با همهٔ امپراتوریهای پیش از خود بکلی متفاوت بود.‏»‏

۲۵.‏ الف)‏ شاخ کوچک سمبلیک در طی آخرین تغییر و تحولات خود چه قدرتهایی را در بر می‌گرفت؟‏ ب)‏ چگونه است که شاخ «کوچک» دارای «چشمانی مانند چشم انسان» و «دهانی که به سخنان تکّبرآمیز متکلّم بود» می‌باشد؟‏

۲۵ نقش شاخ «کوچک» به امپراتوری بریتانیا ختم نمی‌شد.‏ در سال ۱۷۸۳،‏ بریتانیا استقلال سیزده مستعمرهٔ آمریکایی خود را به رسمیت شناخت.‏ ایالات متحدهٔ آمریکا که از زمان جنگ جهانی دوم به صورت کشور حاکم بر جهان سر بلند کرد،‏ سرانجام متحد و هم‌پیمان بریتانیا شد.‏ این کشور هنوز نیز با بریتانیا روابط نزدیکی دارد.‏ قدرت جهانی حاصل که قدرت دوگانهٔ انگلیس –‏ آمریکا است،‏ همان ‹ شاخی است که چشم دارد.‏› حقیقتاً که این قدرت جهانی بسیار هوشیار و زیرک است!‏ به ‹ سخنان تکّبرآمیز متکلّم› است،‏ و سیاست اغلب کشورهای جهان را تعیین می‌کند و برای ایشان حکم سخنگو،‏ یا «نبی کاذب» را دارد.‏ —‏ دانیال ۷:‏⁠۸،‏ ۱۱،‏ ۲۰؛‏ مکاشفه ۱۶:‏۱۳؛‏ ۱۹:‏۲۰‏.‏

مخالفت شاخ کوچک با خدا و مقدسانش

۲۶.‏ فرشته دربارهٔ گفتار و کردار شاخ سمبلیک در قبال یَهُوَه و خادمانش چه گفت؟‏

۲۶ دانیال در ادامهٔ توصیف رؤیایش گفت:‏ «ملاحظه کردم و این شاخ با مقدّسان جنگ کرده،‏ بر ایشان استیلا یافت.‏» (‏ دانیال ۷:‏⁠۲۱‏)‏ فرشتهٔ خدا در مورد این «شاخ،‏» یا پادشاه چنین پیشگویی کرد:‏ «سخنان به ضدّ حضرت اعلی خواهد گفت و مقدّسان حضرت اعلی را ذلیل خواهد ساخت و قصد تبدیل نمودن زمانها و شرایع خواهد نمود و ایشان تا زمانی و دو زمان و نصف زمان به دست او تسلیم خواهند شد.‏» (‏ دانیال ۷:‏⁠۲۵‏)‏ این بخش از این نبوت چگونه و چه وقت به تحقق رسید؟‏

۲۷.‏ الف)‏ ‹ مقدّسانی› که به دست شاخ «کوچک» مورد اذیت و آزار قرار می‌گیرند چه کسانی هستند؟‏ ب)‏ شاخ سمبلیک چگونه قصد داشت که «زمانها و شرایع» را تغییر دهد؟‏

۲۷ ‏‹ مقدّسانی› که به دست شاخ «کوچک،‏» یعنی قدرت جهانی انگلیس –‏ آمریکا،‏ مورد آزار و اذیت قرار گرفتند،‏ پیروان عیسی بر روی زمین هستند که با روح مسح شده‌اند.‏ (‏ رومیان ۱:‏۷؛‏ ۱پطرس ۲:‏۹‏)‏ سالها پیش از جنگ جهانی اول،‏ باقیماندهٔ این مسح‌شدگان به عموم هشدار می‌دادند که «زمانهای امّت‌ها» در سال ۱۹۱۴ پایان خواهد پذیرفت.‏ (‏ لوقا ۲۱:‏۲۴‏)‏ هنگامی که در آن سال آتش جنگ شعله‌ور گشت،‏ مسلم شد که شاخ «کوچک» به این هشدار وقعی نگذاشته بود،‏ چرا که همچنان به آزار و اذیت «مقدّسان» مسح‌شده ادامه داد.‏ قدرت جهانی انگلیس –‏ آمریکا حتی با تلاشهای آنان برای اجرای خواست (‏ یا «شرایع»)‏ یَهُوَه مبنی بر موعظهٔ عالمگیر بشارت ملکوت به وسیلهٔ شاهدانش،‏ مخالفت می‌کرد.‏ (‏ متی ۲۴:‏۱۴‏)‏ بدین ترتیب بود که شاخ «کوچک» سعی می‌کرد «زمانها و شرایع» را تغییر دهد.‏

۲۸.‏ «زمانی و دو زمان و نصف زمان» معرف چه مدت زمانی است؟‏

۲۸ فرشتهٔ یَهُوَه به دورهٔ زمانیِ نبوی اشاره می‌کند که «زمانی و دو زمان و نصف زمان» است.‏ این دوره چقدر به طول می‌انجامد؟‏ مفسران کتاب مقدس معمولاً معتقدند که این عبارت به معنی سه زمان و نیم است،‏ یعنی مجموع یک زمان بعلاوهٔ دو زمان بعلاوهٔ نیم زمان.‏ از آنرو که ‹هفت زمانِ› مربوط به جنون نَبوْکَدْنَصَّر هفت سال بود،‏ سه زمان و نیم نیز برابر سه سال و نیم است.‏ * (‏ دانیال ۴:‏⁠۱۶،‏ ۲۵‏)‏ در ترجمهٔ تفسیری این آیه چنین آمده است:‏ «برگزیدگان خدا به مدت سه سال و نیم در زیر سلطه او خواهند بود.‏» در ترجمهٔ جیمز موفات به انگلیسی نیز آمده است:‏ «برای سه سال و نصف سال.‏» در مکاشفه ۱۱:‏⁠۲-‏۷ نیز به همین دورهٔ زمانی اشاره شده و در آنجا آمده است که شاهدان خدا در حالیکه پلاس به تن دارند به مدت ۴۲ ماه یا ۱۲۶۰ روز موعظه خواهند کرد و پس از آن کشته خواهند شد.‏ این دورهٔ زمانی چه موقع آغاز و پایان یافت؟‏

۲۹.‏ دورهٔ نبوی سه سال و نیم چه وقت و چگونه آغاز شد؟‏

۲۹ جنگ جهانی اول برای مسیحیان مسح‌شده زمان آزمایش بود.‏ آنان انتظار داشتند که در پایان سال ۱۹۱۴ مورد اذیت و آزار قرار بگیرند.‏ در واقع،‏ حتی آیه‌ای که برای سال ۱۹۱۵ انتخاب شده بود پرسشی بود که عیسی از شاگردانش کرد،‏ «آیا می‌توانید از آن کاسه‌ای که من می‌نوشم،‏ بنوشید؟‏» که در متی ۲۰:‏۲۲ آمده است.‏ از اینرو،‏ این گروه کوچکِ شاهدان در حالیکه «پلاس» بر تن داشتند در آغاز ماه دسامبر سال ۱۹۱۴ به موعظه پرداختند.‏

۳۰.‏ چگونه مسیحیان مسح‌شده در طی جنگ جهانی اول به دست قدرت جهانی انگلیس –‏ آمریکا مورد آزار و اذیت قرار گرفتند؟‏

۳۰ با بالا گرفتن تب جنگ موج مخالفت علیه مسیحیان مسح‌شده نیز افزایش یافت.‏ برخی به زندان افتادند.‏ کسانی همچون فرانک پلات در انگلستان و رابرت کلِگ در کانادا مورد شکنجه و آزار سادیستی مقامات دولتی قرار گرفتند.‏ در دوازدهم فوریه سال ۱۹۱۸،‏ دومینیون بریتانیاییِ کانادا جلد هفتم کتاب «مطالعاتی در نوشته‌های مقدس» (‏ انگل‍.‏)‏ را که تحت عنوان «سرّ گشوده» بتازگی به چاپ رسیده بود،‏ و رساله‌هایی را که با عنوان «ماهنامهٔ شاگردان کتاب مقدس» به چاپ می‌رسید،‏ ممنوع ساختند.‏ ماه بعد،‏ ادارهٔ دادگستری ایالات متحده توزیع جلد هفتم را غیرقانونی اعلام کرد.‏ نتیجه چه بود؟‏ خانه‌ها مورد تفتیش قرار گرفتند و نشریات ضبط و پرستندگان یَهُوَه دستگیر شدند!‏

۳۱.‏ «زمانی و دو زمان و نصف زمان» چه وقت و چگونه به پایان رسید؟‏

۳۱ اذیت و آزار مسح‌شدگان خدا هنگامی به اوج خود رسید که در بیست و یکم ژوئن سال ۱۹۱۸،‏ جِی.‏ اف.‏ راتِرفورد،‏ رئیس انجمن کتاب مقدس و رسالهٔ برج دیده‌بانی و نیز تعدادی از اعضای اصلی انجمن را به دلایل واهی به دوره‌های طولانی زندان محکوم کردند.‏ شاخ «کوچک» در حالی که قصد داشت «زمانها و شرایع» را تغییر دهد،‏ عملاً کار سازماندهی‌شدهٔ موعظه را «کُشت» یعنی متوقف ساخت.‏ (‏ مکاشفه ۱۱:‏۷‏)‏ بدینسان ‹ زمانی و دو زمان و نصف زمانی› که پیشگویی شده بود،‏ در ژوئن سال ۱۹۱۸ خاتمه یافت.‏

۳۲.‏ چرا می‌گوییم که «مقدّسان» توسط شاخ «کوچک» نابود نشدند؟‏

۳۲ با این حال،‏ آزار و اذیتی که از جانب شاخ «کوچک» بر «مقدّسان» وارد شد،‏ آنان را نابود نساخت.‏ همانطور که در کتاب مکاشفه نبوت شده است،‏ مسیحیان مسح‌شده پس از مدت کوتاهی عدم فعالیت،‏ زنده شده و فعالیت خود را از سر گرفتند.‏ (‏ مکاشفه ۱۱:‏⁠۱۱-‏۱۳‏)‏ در بیست و ششم مارس سال ۱۹۱۹،‏ رئیس انجمن کتاب مقدس و رسالهٔ برج دیده‌بانی و دستیارانش از زندان آزاد گشتند،‏ و بعدها از اتهامات دروغینی که بدانها نسبت داده شده بود تبرئه شدند.‏ بلافاصله پس از آن،‏ باقیماندهٔ مسح‌شدگان شروع به تجدید سازماندهی فعالیتهای آیندهٔ خود کردند.‏ اما در این میان چه چیزی در انتظار شاخ «کوچک» می‌بود؟‏

قدیم‌الایام دیوانی برپا می‌کند

۳۳.‏ الف)‏ قدیم‌الایام کیست؟‏ ب)‏ ‹ دفترهایی که› در دیوان آسمانی ‹گشوده گردیدند› چه بودند؟‏

۳۳ دانیال پس از معرفی چهار حیوان،‏ چشمانش را از حیوان چهارم برگرفته و به سوی صحنه‌ای در آسمان متوجه می‌سازد.‏ قدیم‌الایام را می‌بیند که در مقام داور بر تخت باشکوه خویش جلوس می‌کند.‏ قدیم‌الایام خود یَهُوَه خداست.‏ (‏ مزمور ۹۰:‏۲‏)‏ در همان حال که دیوان آسمانی تشکیل جلسه می‌دهد،‏ دانیال مشاهده می‌کند که ‹ دفترهایی گشوده می‌شود.‏› (‏ دانیال ۷:‏⁠۹،‏ ۱۰‏)‏ چون یَهُوَه از زمانهای لایتناهی هستی داشته است،‏ تاریخ بشر را به طور کامل می‌داند،‏ مثل آنکه در دفتری درج شده باشد.‏ او این چهار حیوان سمبلیک را زیر نظر داشته است و با در دست داشتن اطلاعات دست‌اول می‌تواند در مورد آنان داوری کند.‏

۳۴،‏ ۳۵.‏ چه بر سر شاخ «کوچک» و قدرتهای حیوان‌گونهٔ دیگر خواهد آمد؟‏

۳۴ دانیال در ادامه می‌گوید:‏ «آنگاه نظر کردم به سبب سخنان تکبّرآمیزی که آن شاخ می‌گفت.‏ پس نگریستم تا آن وحش کشته شد و جسد او هلاک گردیده،‏ به آتش مشتعل تسلیم شد.‏ امّا سایر وحوش سلطنت را از ایشان گرفتند،‏ لکن درازی عمر تا زمانی و وقتی به ایشان داده شد.‏» (‏ دانیال ۷:‏⁠۱۱،‏ ۱۲‏)‏ فرشته به دانیال می‌گوید:‏ «دیوان برپا خواهد شد و سلطنت او را از او گرفته،‏ آن را تا به انتها تباه و تلف خواهند نمود.‏» —‏ دانیال ۷:‏⁠۲۶‏.‏

۳۵ به امر داور کبیر،‏ یَهُوَه خدا،‏ شاخی که به خدا توهین کرد و «مقدّسان» او را مورد آزار و اذیت قرار داد به سرنوشت امپراتوری روم که آن نیز مسیحیان اولیه را مورد آزار و شکنجه قرار می‌داد،‏ دچار خواهد شد.‏ نه حکمرانی آن ادامه خواهد یافت و نه حکمرانی «پادشاهیهای» شاخ‌مانندِ کم‌اهمیت‌تری که از امپراتوری روم سرچشمه گرفته‌اند.‏ چه بر سر حکمرانی‌هایی که از قدرتهای حیوان‌گونهٔ پیشین باقی مانده‌اند،‏ خواهد آمد؟‏ همانطور که پیشگویی شده،‏ دورهٔ زندگی آنها برای «زمانی و وقتی» قرار داده شده است.‏ قلمرو آنان هنوز نیز ساکنانی دارد.‏ مثلاً عراق قلمرو بابل باستان را تحت اختیار دارد.‏ پارس (‏ ایران)‏ و یونان هنوز وجود دارند.‏ بازماندگان این قدرتهای جهانی بخشی از سازمان ملل متحد را تشکیل می‌دهند.‏ این حکومتها نیز به همراه آخرین قدرت جهانی نابود خواهند شد.‏ در هنگام «جنگِ آن روز عظیمِ خدای قادر مطلق،‏» همهٔ حکومتهای بشری از میان برداشته خواهند شد.‏ (‏ مکاشفه ۱۶:‏۱۴،‏ ۱۶‏)‏ در این صورت،‏ چه کسی حاکم دنیا خواهد بود؟‏

آمدن حکومتی پابرجا بسیار نزدیک است!‏

۳۶،‏ ۳۷.‏ الف)‏ منظور از کسی «مثل پسر انسان» چیست،‏ و چه وقت و به چه دلیل در دیوان آسمانی حضور یافت؟‏ ب)‏ چه چیزی در سال ۱۹۱۴ د.‏م.‏ برقرار شد؟‏

۳۶ دانیال با حیرت گفت:‏ «در رؤیای شب نگریستم و اینک مثل پسر انسان با ابرهای آسمان آمد و نزد قدیم‌الایام رسید و او را به حضور وی آوردند!‏» (‏ دانیال ۷:‏⁠۱۳‏)‏ عیسی مسیح هنگامی که بر روی زمین بود خود را «پسر انسان» خواند و بدین ترتیب خویشاوندی خود را به انسانها نشان داد.‏ (‏ متی ۱۶:‏۱۳؛‏ ۲۵:‏۳۱‏)‏ عیسی خطاب به سَنهِدرین،‏ یا شورای عالی یهود،‏ اظهار داشت:‏ «پسر انسان را خواهید دید که بر دست راست قوّت نشسته،‏ بر ابرهای آسمان می‌آید.‏» (‏ متی ۲۶:‏۶۴‏)‏ بنابراین در رؤیای دانیال،‏ آن کسی که دور از چشم انسانها آمد و به حضور یَهُوَه خدا رسید،‏ عیسی مسیح است که رستاخیز و جلال یافته است.‏ این واقعه چه زمانی به وقوع پیوست؟‏

۳۷ خدا با عیسی مسیح عهدی برای سلطنت بست،‏ همانطور که زمانی با داوود پادشاه بسته بود.‏ (‏ ۲سموئیل ۷:‏⁠۱۱-‏۱۶؛‏ لوقا ۲۲:‏۲۸-‏۳۰‏)‏ هنگامی که «زمانهای امّت‌ها» در سال ۱۹۱۴ د.‏م.‏ پایان گرفت،‏ عیسی مسیح،‏ در مقام وارث تخت داوود،‏ توانست به حق،‏ حکمرانی ملکوت را به دست گیرد.‏ در گزارش نبوی دانیال آمده است:‏ «سلطنت و جلال و ملکوت به او داده شد تا جمیع قوم‌ها و امّت‌ها و زبانها او را خدمت نمایند.‏ سلطنت او سلطنت جاودانی و بی‌زوال است و ملکوت او زایل نخواهد شد.‏» (‏ دانیال ۷:‏⁠۱۴‏)‏ بدین ترتیب ملکوت مسیحایی در سال ۱۹۱۴ در آسمان برقرار شد.‏ اما کسان دیگری نیز وجود دارند که در حکومت شریک هستند.‏

۳۸،‏ ۳۹.‏ چه کسانی حکمرانی دائمی بر دنیا را به دست خواهند آورد؟‏

۳۸ فرشته گفت:‏ «مقدّسان حضرت اعلی سلطنت را خواهند یافت.‏» (‏ دانیال ۷:‏⁠۱۸،‏ ۲۲،‏ ۲۷‏)‏ عیسی مسیح رئیس مقدسان است.‏ (‏ اعمال ۳:‏⁠۱۴؛‏ ۴:‏⁠۲۷،‏ ۳۰‏)‏ «مقدّسان» دیگری که در حکومت شرکت دارند،‏ ۰۰۰‏,‏۱۴۴ مسیحی مسح‌شده به روح و وفاداری هستند که در کنار مسیح،‏ وارثان ملکوت می‌باشند.‏ (‏ رومیان ۱:‏۷؛‏ ۸:‏⁠۱۷؛‏ ۲تسالونیکیان ۱:‏۵؛‏ ۱پطرس ۲:‏۹‏)‏ آنان پس از رستاخیز از مرگ،‏ به صورت موجودات روحی فناناپذیری درمی‌آیند که در کنار مسیح بر کوه آسمانی صهیون فرمانروایی می‌کنند.‏ (‏ مکاشفه ۲:‏⁠۱۰؛‏ ۱۴:‏۱؛‏ ۲۰:‏۶‏)‏ بدین ترتیب،‏ مسیح عیسی و مسیحیان مسح‌شدهٔ رستاخیزیافته بر دنیا حکمرانی خواهند کرد.‏

۳۹ فرشتهٔ خدا دربارهٔ حکمرانی پسر انسان و «مقدّسان» رستاخیزیافته گفت:‏ «ملکوت و سلطنت و حشمت مملکتی که زیر تمامی آسمانهاست به قوم مقدّسان حضرت اعلی داده خواهد شد که ملکوت او ملکوت جاودانی است و جمیع ممالک او را عبادت و اطاعت خواهند نمود.‏» (‏ دانیال ۷:‏⁠۲۷‏)‏ حقیقتاً که انسانهای مطیع،‏ تحت حکمرانی ملکوت از برکات و موهبات بسیاری برخوردار خواهند شد!‏

۴۰.‏ چگونه می‌توانیم از توجه به خواب و رؤیاهای دانیال فایده ببریم؟‏

۴۰ دانیال از تحقق حیرت‌انگیز رؤیاهای خدادادی‌اش بی‌اطلاع بود.‏ این نبی گفت:‏ «انتهای امر تا به اینجا است.‏ فکرهای من دانیال مرا بسیار مضطرب نمود و هیئتم در من متغیّر گشت،‏ لیکن این امر را در دل خود نگاه داشتم.‏» (‏ دانیال ۷:‏⁠۲۸‏)‏ بر خلاف دانیال،‏ ما در دورانی به سر می‌بریم که می‌توانیم تحقق آنچه را که او به چشم دید،‏ درک کنیم.‏ توجه به این نبوت ایمان ما را استوارتر ساخته و اعتقادمان را به این موضوع که پادشاه مسیحایی یَهُوَه بر جهان حکومت خواهد کرد،‏ تقویت می‌کند.‏

‏[پاورقی‌ها]‏

^ بند 4 به منظور ارائهٔ متنی واضح و خودداری از تکرار مطالب،‏ آیه‌های توضیحی را که در دانیال ۷:‏⁠۱۵-‏۲۸ آمده‌اند،‏ با بررسی آیه به آیهٔ رؤیاهایی که در دانیال ۷:‏⁠۱-‏۱۴ آمده‌اند ادغام خواهیم کرد.‏

^ بند 7 لطفاً به فصل چهارم این کتاب مراجعه کنید.‏

^ بند 28 لطفاً به فصل شش این کتاب مراجعه کنید.‏

چه آموختیم؟‏

‏• ‹ چهار وحشی که از دریا بیرون آمدند› هر یک سمبل چه بود؟‏

‏• شاخ «کوچک» شامل چه حکومتهایی است؟‏

‏• چگونه «مقدّسان» در طی جنگ جهانی اول مورد اذیت و آزار شاخ کوچکِ سمبلیک قرار گرفتند؟‏

‏• چه بر سر شاخ کوچکِ سمبلیک و قدرتهای حیوان‌گونهٔ دیگر خواهد آمد؟‏

‏• از خواب و رؤیاهای دانیال دربارهٔ «چهار وحش بزرگ» چه آموختید؟‏

‏[سؤالات مقالهٔ مطالعه‌ای]‏

‏[کادر/‏تصاویر در صفحهٔ ۱۴۹-۱۵۲]‏

شهریاری شکیبا و باگذشت

نویسنده‌ای یونانی متعلق به قرن پنجم ق.‏د.‏م.‏،‏ از او به عنوان شهریاری باگذشت و مطلوب یاد کرده است.‏ کتاب مقدس او را ‹مسیح› یا مسح‌شده و «مرغ شکاری» می‌خواند که از «مشرق» می‌آید.‏ (‏ اشعیا ۴۵:‏۱؛‏ ۴۶:‏۱۱‏)‏ شهریاری که از او چنین سخن به میان آمده است،‏ همان کوروش کبیر،‏ از سرزمین پارس می‌باشد.‏

آوازهٔ شهرت کوروش حدود سالهای ۵۶۰ و ۵۵۹ ق.‏د.‏م.‏ در حالی آغاز گشت که در انشان،‏ شهر یا منطقه‌ای در پارس باستان،‏ به جانشینی پدرش،‏ کمبوجیهٔ اول بر تخت سلطنت نشست.‏ سرزمین انشان تحت حکومت آژی‌دهاک،‏ پادشاه ماد بود.‏ کوروش بر ضد حکمرانی مادها سر به شورش برداشت،‏ و به علت فرار سپاهیان آژی‌دهاک و پیوستن آنها به سپاه وی به پیروزی برق‌آسایی دست یافت.‏ و سپس اطمینان و وفاداری مادها را به خود جلب کرد.‏ از آن پس،‏ مادها و پارس‌ها متفقاً تحت رهبری وی به نبرد پرداختند.‏ بدینسان حکومت ماد –‏ پارس پدید آمد که قلمرو آن از دریای اژه تا رود سند گسترده بود.‏ —‏ لطفاً به نقشه مراجعه کنید.‏

کوروش با سپاه خود که آمیزه‌ای از نیروهای ماد و پارس بود،‏ ابتدا تصمیم گرفت بر بخش غربی سرزمین ماد که سرزمینی ناآرام بود و کرزوس،‏ پادشاه لیدیه،‏ از طریق آن برای گسترش سرحداتش به قلمرو مادها تجاوز می‌کرد،‏ تسلط یابد.‏ کوروش از طریق مرزهای شرقی امپراتوری لیدیه در آسیای صغیر پیشروی کرد و کرزوس را شکست داده،‏ پایتختش شهر سارد را تصرف کرد.‏ به دنبال آن شهرهای ایونی را به انقیاد درآورد و کل آسیای صغیر را به قلمرو امپراتوری ماد –‏ پارس افزود.‏ بدین ترتیب به صورت بزرگترین رقیب بابل و پادشاه آن،‏ نَبونیدوس،‏ درآمد.‏

پس از آن،‏ کوروش خود را آمادهٔ نبرد با بابل قدرتمند ساخت.‏ و از آن تاریخ به بعد در تحقق نبوت کتاب مقدس نقش‌آفرینی کرد.‏ یَهُوَه حدود دو قرن پیش از آن،‏ از طریق اشعیای نبی،‏ کوروش را به نام خوانده و گفته بود که این پادشاه بابل را سرنگون ساخته،‏ یهودیانِ در بند را رها خواهد ساخت.‏ به موجب این انتصابِ از پیش انجام‌شده،‏ کتاب مقدس کوروش را ‹مسیحِ› یهُوَه می‌خواند.‏ —‏ اشعیا ۴۴:‏۲۶-‏۲۸‏.‏

هنگامی که کوروش در سال ۵۳۹ ق.‏د.‏م.‏ برای تسخیر بابل به آن شهر آمد،‏ خود را در برابر کاری عظیم یافت.‏ این شهر گویی تسخیرناپذیر بود،‏ گرداگردش را دیوارهایی عظیم و خندقی عمیق و وسیع که از آب رود فرات مشروب می‌شد،‏ احاطه کرده بود.‏ در محلی که رود فرات از وسط بابل می‌گذشت،‏ دیواری غول‌آسا با دروازه‌های عظیم مسی در امتداد رودخانه بنا شده بود.‏ چگونه ممکن بود که کوروش بتواند بابل را فتح کند؟‏

بیش از یک قرن پیش از آن،‏ یَهُوَه پیشگویی کرده بود که «خُشکسالی بر آبهایش» خواهد آمد و «خشک خواهد شد.‏» (‏ ارمیا ۵۰:‏۳۸‏)‏ همانطور که نبوت شده بود،‏ کوروش جریان آب رود فرات را در چند کیلومتری شمال بابل منحرف ساخت.‏ سپس سپاهیانش پیاده از آب رودخانه گذشته،‏ از سراشیبیی که به دیوار می‌رسید بالا رفتند،‏ و چون دروازه‌های مسی شهر را گشوده یافتند،‏ براحتی وارد شهر شدند.‏ این فرمانروای ‹مشرقی› همچون ‹مرغی شکاری› که با سرعت بر طعمهٔ خود فرود می‌آید،‏ بابل را یک‌شبه تسخیر کرد!‏

پیروزی کوروش برای یهودیان اسیر در بابل به معنای نجاتی بود که مدتها در انتظارش بودند و به دوران هفتاد سالهٔ ویرانی وطنشان نیز پایان می‌بخشید.‏ به طور حتم اعلامیه‌ای که کوروش صادر کرد و به موجب آن به آنها اجازهٔ بازگشت به اورشلیم و بازسازی معبد را داد،‏ باعث شادی و سرور فراوان آنان گشت!‏ کوروش لوازم پرارزش معبد را نیز که نَبوْکَدْنَصَّر به بابل آورده بود به آنها بازگرداند و بر طبق اجازهٔ ملوکانهٔ وی الوار از لبنان وارد شد،‏ و برای تأمین هزینهٔ ساختمان معبد مجاز دانست که از وجوه خانهٔ پادشاه استفاده شود.‏ —‏ عزرا ۱:‏⁠۱-‏۱۱؛‏ ۶:‏⁠۳-‏۵‏.‏

کوروش در طرز رفتارش با ملتهای مغلوب به طور کلی سیاستی همراه با رحمت و شکیبایی داشت.‏ یکی از علل این رفتارش شاید مذهب وی بود.‏ این پادشاه به احتمال زیاد،‏ پیرو تعالیم پیامبر پارسی،‏ زرتشت بود و اهورامزدا را می‌پرستید که گمان می‌رفت آفرینندهٔ همهٔ نیکوییهاست.‏ فرهنگ مهر در کتابش به نام «آیین زرتشت» (‏ انگل‍.‏)‏ می‌نویسد:‏ «زرتشت خدا را به صورت اخلاق در حد کمال آن معرفی می‌کند.‏ او به مردم گفت که اهورامزدا انتقامجو نیست بلکه عادل است،‏ و از اینرو،‏ نباید از او هراسید بلکه باید به او مهر ورزید.‏» اعتقاد به خدایی پرهیزکار و عادل،‏ احتمالاً اخلاق کوروش را تحت تأثیر قرار داده،‏ موجب بروز صفات بخشندگی و انصاف در او شده بود.‏

اما همین پادشاه شکیبا تحمل آب و هوای بابل را نداشت.‏ او در مقابل تابستانهای گرم این منطقه تاب نمی‌آورد.‏ از اینرو گرچه بابل به عنوان یکی از شهرهای سلطنتی امپراتوری و همینطور مرکز مذهبی و فرهنگی باقی ماند،‏ فقط پایتخت زمستانی شمرده می‌شد.‏ کوروش پس از تصرف بابل،‏ به پایتخت تابستانی خود،‏ اکباتان بازگشت که در ارتفاع ۱۹۰۰ متری از سطح دریا و در دامنهٔ کوه الوند قرار داشت.‏ تابستانهای فرحبخش این شهر که به دنبال زمستانهای سرد می‌آمد،‏ بیشتر باب طبع او بود.‏ این پادشاه قصری زیبا نیز در پایتخت قدیمی‌اش،‏ پاسارگاد (‏ در نزدیکی تخت‌جمشید)‏ که تقریباً در ۶۵۰ کیلومتری جنوب شرقی اکباتان واقع بود،‏ بنا ساخت.‏ این قصر خلوتگاه پادشاه به شمار می‌رفت.‏

بدینسان کوروش به عنوان فاتحی دلاور و شهریاری شکیبا در یادها باقی مانده است.‏ سلطنت سی‌سالهٔ وی با مرگش در سال ۵۳۰ ق.‏د.‏م.‏ که در طی یک عملیات نظامی روی داد،‏ خاتمه یافت.‏ پس از او،‏ پسرش،‏ کمبوجیهٔ دوم بر تخت سلطنت پارس نشست.‏

چه آموختیم؟‏

‏• کوروش پارسی چگونه ثابت کرد که «مسیح» یَهُوَه است؟‏

‏• کوروش چه خدمت پرارزشی در حق قوم یَهُوَه انجام داد؟‏

‏• کوروش با مردمان مغلوب چگونه رفتار می‌کرد؟‏

‏[نقشه]‏

‏(‏برای دیدن شکل صحیح به نشریه رجوع شود)‏

امپراتوری ماد –‏ پارس

مقدونیه

ممفیس

مصر

اتیوپی

اورشلیم

بابل

اکباتان

شوش

تخت جمشید (‏ پرسپولیس)‏

هندوستان

‏[تصویر]‏

آرامگاه کوروش در پاسارگاد

‏[تصویر]‏

نقش‌برجسته‌ای از کوروش در پاسارگاد

‏[کادر/‏تصاویر در صفحهٔ ۱۵۳-۱۶۱]‏

پادشاهی جوان که جهان را مغلوب ساخت

حدود ۲۳۰۰ سال پیش،‏ سرداری زرین‌موی در حالی که هنوز در سنین بیست سالگی به سر می‌برد در ساحل دریای مدیترانه ایستاده بود.‏ چشمانش بر شهری جزیره‌ای دوخته شده بود که در حدود یک کیلومتری او قرار داشت.‏ اجازهٔ ورود به شهر را به وی نداده بودند،‏ از اینرو خونش به جوش آمده مصمم بود که آن را مغلوب سازد.‏ برای حمله چه نقشه‌ای داشت؟‏ تصمیم داشت که راهی از میان آب به جزیره بسازد و نیروهایش را بر ضد شهر بسیج سازد.‏ کار ساختن این راه آغاز شده بود.‏

اما پیامی که از جانب پادشاه بزرگ امپراتوری پارس رسید،‏ کار سردار جوان را متوقف ساخت.‏ پیشنهاد فوق‌العادهٔ حاکم پارس که مایل به برقراری صلح بود از این قرار بود:‏ ۰۰۰‏,‏۱۰ قنطار طلا (‏ بیش از دو میلیارد دلار با نرخ امروز)‏،‏ اجازهٔ ازدواج با یکی از دختران پادشاه،‏ و حکومت بر تمامی بخش غربی امپراتوری پارس.‏ اینهمه در ازای خانوادهٔ پادشاه که در چنگ سردار گرفتار بودند.‏

فرمانده‌ای که باید این پیشنهاد را رد یا قبول می‌کرد،‏ اسکندر مقدونی سوم بود.‏ آیا باید پیشنهاد را می‌پذیرفت؟‏ تاریخدانی به نام اولریش ویلکن می‌گوید:‏ «برای جهان باستان لحظهٔ سرنوشت‌سازی بود.‏ .‏ .‏ .‏ پیامدهای تصمیم او حتی قرون وسطا را درنوردیده و چه در غرب و چه در شرق تا روزگار خود ما امتداد پیدا کرده است.‏» پیش از آنکه به پاسخ اسکندر بپردازیم،‏ بگذارید رویدادهایی را که به این لحظهٔ حساس منجر شدند از نظر بگذرانیم.‏

ظهور یک فاتح

اسکندر در سال ۳۵۶ ق.‏د.‏م.‏ در شهر پلا واقع در مقدونیه چشم به جهان گشود.‏ پدرش پادشاه فیلیپ دوم بود و مادرش المپیاس نام داشت.‏ المپیاس به اسکندر آموخت که پادشاهان مقدونیه از نسل هرکول،‏ یکی از پسران زئوس،‏ خدای یونانی،‏ هستند‏.‏ به گفتهٔ المپیاس،‏ نیای اسکندر،‏ آشیل بود که یکی از قهرمانان منظومهٔ هومر،‏ به نام ایلیاد می‌باشد.‏ والدین اسکندر از همان اوان کودکی نطفهٔ دستیابی به فتوحات و جلال پادشاهی را در ذهنش نشانده بودند،‏ از اینرو وی علاقه‌ای به چیزهای دیگر نشان نمی‌داد.‏ هنگامی که از او خواستند در مسابقهٔ دو بازیهای المپیک شرکت کند،‏ پاسخ داد فقط در صورتی تن به این کار خواهد داد که با شاهان بدود.‏ آرزویش آن بود که به اعمالی بزرگتر از اعمال پدرش دست بزند و از طریق دستاوردها و موفقیتهایش به شکوه و جلال دست یابد.‏

در سن سیزده‌سالگی به شاگردی ارسطو،‏ فیلسوف یونانی درآمد که عشق به فلسفه،‏ طب،‏ و دانش را در وی به وجود آورد.‏ عمق تأثیر تعالیم فلسفی ارسطو بر طرزفکر اسکندر روشن نیست و هنوز مورد مباحثه است.‏ برتراند راسِل،‏ فیلسوف قرن بیستم،‏ اظهار می‌دارد:‏ «ظاهراً این دو توافق چندانی با یکدیگر نداشتند .‏ .‏ .‏ دیدگاههای سیاسی ارسطو بر پایهٔ نظام دولتشهر یونانی بود که در شرف انقراض بود.‏» نظریهٔ حکومت کوچک دولتشهری با تمایلات این شاهزادهٔ بلندپرواز که فکر بنای امپراتوریی با یک حکومت مرکزی را در سر می‌پروراند،‏ همخوانی نداشت.‏ تردیدی نیست که اسکندر از قاعدهٔ ارسطوییِ بَرده خواندن غیریونانیان نیز دل خوشی نداشت،‏ چرا که در نظر داشت امپراتوریی پدید آورد که در آن،‏ بین فاتحان و مغلوبان مشارکتی پربار وجود داشته باشد.‏

با این همه،‏ بی‌تردید ارسطو بود که در اسکندر علاقه به مطالعه و کسب علم را پروراند.‏ اسکندر در سراسر عمر بشدت اهل مطالعه بود و عشق خاصی به نوشته‌های هومر داشت.‏ گفته می‌شود که همهٔ ۶۹۳‏,‏۱۵ بیت شعر منظومهٔ ایلیاد را به خاطر سپرده بود.‏

در سال ۳۴۰ ق.‏د.‏م.‏ تعلیمات اسکندر در دامان ارسطو ناگهان متوقف شد،‏ چون شاهزادهٔ شانزده‌ساله باید به پلا بازمی‌گشت تا در غیاب پدرش بر مقدونیه فرمان براند.‏ او بلافاصله استعداد خود را در دستیابی به فتوحات نظامی به نمایش گذارد.‏ این ولیعهد بسرعت شورش قبیلهٔ تراکیایی،‏ مایدوی را فرو نشاند،‏ و همچون توفان بر شهر اصلی آنان هجوم آورد و پس از تصرف،‏ آن را به نام خویش آلکساندروپولیس خواند،‏ و البته این همه مایهٔ خوشنودی فراوان فیلیپ شد.‏

در راه دستیابی به فتوحات

به دنبال ترور فیلیپ در سال ۳۳۶ ق.‏د.‏م.‏،‏ اسکندر بیست‌ساله تخت پادشاهی مقدونیه را به میراث برد.‏ این پادشاه جوان در بهار سال ۳۳۴ ق.‏د.‏م.‏،‏ از طریق هلسپونت (‏ داردانل کنونی)‏ قدم به آسیا نهاد و به همراه سپاه کوچک ولی کارآمد خود که متشکل از ۰۰۰‏,‏۳۰ پیاده‌نظام و ۵۰۰۰ سواره‌نظام بود رهسپار فتوحات نظامی شد.‏ عده‌ای مهندس،‏ نقشه‌بردار،‏ معمار،‏ دانشمند و تاریخ‌نگار نیز این سپاه را همراهی می‌کردند.‏

اسکندر در کنار رود گرانیکوس واقع در گوشهٔ شمال غربی آسیای صغیر (‏ ترکیهٔ کنونی)‏،‏ از نخستین نبرد خود با پارس‌ها پیروزمند بیرون آمد.‏ در طی زمستان آن سال غرب آسیای صغیر را نیز به تصرف خود درآورد.‏ پاییز سال بعد،‏ دومین نبرد سرنوشت‌ساز وی با پارس‌ها در ایسوس که در جنوب شرقی آسیای صغیر واقع بود،‏ صورت گرفت.‏ پادشاه بزرگ پارس،‏ داریوش سوم با لشکری بالغ بر نیم میلیون نفر به جنگ اسکندر رفت.‏ داریوش که به موفقیت خود بیش از حد اطمینان داشت،‏ مادر،‏ همسر و افراد دیگر خانواده‌اش را نیز به همراه آورده بود،‏ تا شاهد پیروزی عظیم وی باشند.‏ اما لشکریانش آمادگی مقابله با حملهٔ برق‌آسا و شدید مقدونی‌ها را نداشتند.‏ نیروهای اسکندر سپاه پارس را بسختی شکست دادند،‏ و داریوش گریخت و خانوادهٔ خود را در چنگ اسکندر رها کرد.‏

اسکندر به جای تعقیب پارس‌های فراری،‏ در امتداد دریای مدیترانه راهی جنوب شد،‏ و پایگاههایی را که مورد استفادهٔ ناوگان پرقدرت پارس بود تصرف کرد.‏ اما شهر جزیره‌ای صور در مقابل تهاجم وی مقاومت کرد.‏ اسکندر که مصمم بود شهر را تصرف کند آن را محاصره کرد؛‏ محاصره‌ای که هفت ماه به طول انجامید.‏ در طی این محاصره بود که پیشنهاد صلح داریوش که بدان اشاره کردیم به وی رسید.‏ شرایط مصالحه بقدری فریبنده بود که گفته می‌شود مشاور مورد اعتماد اسکندر،‏ پارمِنیو،‏ اظهار داشت:‏ ‹اگر به جای اسکندر بودم،‏ بدان رضایت می‌دادم.‏› اما سردار جوان در پاسخ گفت:‏ ‹من نیز اگر به جای پارمِنیو بودم همین کار را می‌کردم.‏› اسکندر تن به مذاکره نداد و محاصره را همچنان ادامه داد و بالاخره در ژوئیه سال ۳۳۲ ق.‏د.‏م.‏ این بانوی مغرورِ دریا را به زانو درآورد.‏

سردار جوان،‏ اورشلیم را که به او تسلیم شد به حال خود گذاشت و به منظور فتح غَزَه عازم جنوب شد.‏ مصریان که از حکومت پارس به تنگ آمده بودند او را ناجی خود دانسته،‏ قدمش را خوش داشتند.‏ با قربانی گذراندن برای گاو آپیس در ممفیس،‏ دل کاهنان مصری را نیز به دست آورد.‏ اسکندر شهر اسکندریه را که بعدها به صورت مرکز کسب دانش درآمد و با آتن در این زمینه برابری می‌کرد،‏ بنا نهاد؛‏ شهری که هنوز نام وی را بر خود دارد.‏

پس از آن،‏ به سوی شمال شرقی رفت،‏ از فلسطین گذشت و رهسپار رود دجله شد.‏ در سال ۳۳۱ ق.‏د.‏م.‏،‏ در گوگمل،‏ در نزدیکی ویرانه‌های نینوا،‏ وارد سومین نبرد بزرگ خود با پارس‌ها شد.‏ در آنجا لشکر ۰۰۰‏,‏۴۷ نفری اسکندر بر سپاه بازسازی‌شدهٔ پارس که حداقل ۰۰۰‏,‏۲۵۰ مرد جنگی داشت فائق آمد!‏ داریوش گریخت و بعداً به دست افراد خودش به قتل رسید.‏

اسکندر سرمست از پیروزی،‏ به سمت جنوب تاخت و بابل پایتخت زمستانی پارس را تصرف کرد.‏ سپس پایتختهای دیگر فارس یعنی شوش و تخت جمشید (‏ پرسپولیس)‏ را نیز اشغال کرد و به خزانهٔ عظیم پارس دست یافت و قصر باشکوه خشایارشا را به آتش کشید.‏ سرانجام،‏ اکباتان،‏ پایتخت دیگر پارس،‏ به چنگ وی افتاد.‏ این فاتح تندرو سپس بقیهٔ قلمرو پارس را تحت انقیاد خود درآورد،‏ و در شرق تا رود سند که در پاکستان کنونی واقع است پیش رفت.‏

پس از گذشتن از سند،‏ در منطقه‌ای که با استان تکسیلهٔ پارس هم‌مرز بود،‏ با حریفی پرقدرت روبرو شد؛‏ فرمانروای هندی،‏ پوروس.‏ چهارمین و آخرین نبرد بزرگ اسکندر در ژوئن سال ۳۲۶ ق.‏د.‏م.‏ در مقابل این فرمانروا انجام شد.‏ لشکر پوروس شامل ۰۰۰‏,‏۳۵ سرباز و ۲۰۰ فیل بود که موجب هراس اسبهای مقدونیان شدند.‏ با اینکه این نبرد،‏ نبردی شدید و خونین بود،‏ نیروهای اسکندر پیروز شدند.‏ پوروس تسلیم و متفق اسکندر شد.‏

بیش از هشت سال از زمانی که سپاه مقدونیه پا به آسیا گذارده بود می‌گذشت و سربازان اسکندر فرسوده و خسته،‏ احساس غربت می‌کردند.‏ نبرد سختشان با پوروس،‏ روحیه‌شان را تضعیف کرده بود و میل داشتند به وطنشان بازگردند.‏ اسکندر در ابتدا مردد بود ولی بالاخره تسلیم خواست آنان شد.‏ یونان به معنای واقعی به قدرتی جهانی مبدل شده بود.‏ با تشکیل مستعمرات یونانی در سرزمینهای اشغال‌شده،‏ زبان و فرهنگ یونانی در سراسر قلمرو این حکومت گسترش یافت.‏

شخصیت این سردار جنگجو

عامل همبستگی لشکر مقدونیان در طی سالهای پیروزیهای نظامی‌شان،‏ شخصیت اسکندر بود.‏ او رسم داشت که پس از نبرد،‏ به دیدار مجروحان برود و جراحتهای آنها را معاینه کند،‏ سربازان را به خاطر اعمال دلاورانه‌شان تحسین کند،‏ مطابق موفقیتهایشان به ایشان هدایایی اعطا کند.‏ برای کسانی که در صحنهٔ نبرد از پا در می‌آمدند مراسم دفن باشکوهی برپا می‌کرد.‏ والدین و فرزندانشان را از هر گونه مالیات و اشکال مختلف خدمت معاف می‌ساخت.‏ پس از هر نبرد برای تمدد اعصاب،‏ بازیها و مسابقاتی برگزار می‌کرد.‏ یکبار حتی به مردانی که تازه ازدواج کرده بودند مرخصی داد تا بتوانند زمستان را با همسرانشان در مقدونیه به سر کنند.‏ چنین کارهایی باعث می‌شد که مورد محبت و تحسین سربازانش قرار گیرد.‏

پلوتارک،‏ زندگی‌نامه‌نویس یونانی،‏ در مورد ازدواج اسکندر با شاهزاده خانم باکترایی،‏ رکسانا،‏ می‌نویسد:‏ «حقیقتاً که ماجرایی عاشقانه بود،‏ اما در عین حال به نظر می‌رسد که با هدف وی نیز همخوانی داشت.‏ چرا که با برگزیدن زنی از میان مردم مغلوب،‏ آنان را خشنود می‌ساخت،‏ و آتش مهر خویش را به دلهایشان می‌انداخت،‏ زیرا می‌دیدند که این مرد پر شور و حرارت تنها هوس و نقطه ضعف خود را مهار ساخت،‏ صبر اختیار کرد تا آن زمانی که قانوناً و بنحوی شرافتمندانه توانست دختر را از آن خود سازد.‏»‏

اسکندر برای ازدواج دیگران نیز احترام قائل بود.‏ با اینکه همسر داریوش پادشاه اسیر وی بود،‏ مراقب بود که با وی با احترام رفتار شود.‏ به همین شکل وقتی خبر یافت که دو سرباز مقدونی از زنان چند بیگانه هتک ناموس کرده‌اند،‏ فرمان داد که در صورت اثبات گناهکاری‌شان اعدام شوند.‏

اسکندر نیز مانند مادرش المپیاس،‏ بسیار مذهبی بود.‏ پیش و پس از نبردهایش قربانی می‌گذراند و در مورد معنای فالها با پیشگویان خود مشورت می‌کرد.‏ این سردار با وخشگر واحهٔ آمون،‏ در لیبی نیز مشورت کرده بود.‏ و در بابل مطابق رسوم قربانی گذراندن کلدانیان،‏ بویژه برای بِل،‏ خدای بابلی (‏ مردوخ)‏،‏ قربانی می‌گذراند.‏

اسکندر با اینکه در صرف غذا شیوهٔ تعادل را پیشهٔ خود ساخته بود،‏ اما سرانجام گرفتار میگساری شد.‏ در پای هر جام شراب صحبت مفصلی سر می‌داد و از دستاوردهایش با غرور سخن می‌گفت.‏ یکبار هنگامی که در حال مستی خشمش طغیان کرد مرتکب یکی از زشت‌ترین اعمال زندگی‌اش شد و دوستش کلیتوس را به قتل رسانید.‏ اما بقدری احساس گناه کرد که سه روز تمام در تختخواب دراز کشید و از خوردن و نوشیدن سرباز زد.‏ بالاخره،‏ دوستانش او را راضی کردند تا دوباره غذا بخورد.‏

با گذشت زمان،‏ عطش اسکندر برای کسب افتخار خصلتهای نامطلوب دیگری در وی به وجود آورد.‏ تهمتهای بی‌پایه را براحتی می‌پذیرفت و شروع به اجرای مجازاتهای سخت می‌کرد.‏ برای مثال،‏ پس از آنکه به او باوراندند که فیلوتاس در سوءقصدی که به جانش شد دست داشته است،‏ فرمان داد که او و پدرش،‏ پارمِنیو را که زمانی مشاور مورد اعتمادش بود،‏ اعدام کنند.‏

شکست اسکندر

اسکندر اندکی پس از بازگشت به بابل،‏ دچار تب مالاریا شد،‏ و دیگر شفا نیافت.‏ در روز سیزدهم ژوئن سال ۳۲۳ ق.‏د.‏م.‏،‏ پس از فقط ۳۲ سال و هشت ماه زندگی،‏ تسلیم هولناک‌ترین دشمن آدمی یعنی مرگ شد.‏

بر سر او همان آمد که حکیمان هندی با قطعیت اظهار داشته بودند:‏ «ای اسکندر پادشاه؛‏ آدمی از همهٔ عالم فقط صاحب همانقدر خاک است که حال در زیر پای ماست،‏ تو نیز همچون آدمیان دیگری،‏ بجز آنکه وجودت لبریز از تحرک و سرسختی است،‏ در پهنهٔ عالم،‏ دور از موطنت می‌گردی و خود و دیگران را محنت می‌دهی.‏ لکن دیری نخواهد پایید که خواهی مرد،‏ و فقط آن تکه از عالم را صاحب خواهی شد که برای دفنت کفایت می‌کند.‏»‏

چه آموختیم؟‏

‏• پیشینهٔ خانوادگی اسکندر کبیر را توضیح دهید.‏

‏• اسکندر اندکی پس از به میراث بردن تخت پادشاهی مقدونیه،‏ رهسپار کدام عملیات نظامی شد؟‏

‏• برخی از فتوحات اسکندر را توصیف کنید.‏

‏• در مورد شخصیت اسکندر چه می‌دانیم؟‏

‏[نقشه]‏

‏(‏برای دیدن شکل صحیح به نشریه رجوع شود)‏

فتوحات اسکندر

مقدونیه

مصر

بابل

رود سند

‏[تصویر]‏

اسکندر

‏[تصویر]‏

ارسطو و شاگردش اسکندر

‏[تصویر تمام‌صفحه]‏

‏[تصویر]‏

مدالی که گفته می‌شود تصویر اسکندر کبیر را بر خود دارد

‏[کادر/‏تصاویر در صفحهٔ ۱۶۲, ۱۶۳]‏

پادشاهی عظیمی که تجزیه شد

کتاب مقدس پیشگویی کرد که پادشاهی اسکندر کبیر فروپاشیده،‏ تجزیه خواهد شد،‏ «امّا نه به ذریّت او.‏» (‏ دانیال ۱۱:‏⁠۳،‏ ۴‏)‏ مطابق این پیشگویی،‏ در طی چهارده سالی که از مرگ نابهنگام اسکندر در سال ۳۲۳ ق.‏د.‏م.‏ گذشت،‏ پسر قانونی وی،‏ اسکندر چهارم،‏ و پسر نامشروعش،‏ هِراکلِس،‏ هر دو به قتل رسیدند.‏

تا سال ۳۰۱ ق.‏د.‏م.‏،‏ چهار تن از سرداران اسکندر در امپراتوریی که فرمانده‌شان برپا کرده بود،‏ بر اریکهٔ قدرت تکیه زدند.‏ سردار کاساندِر بر مقدونیه و یونان استیلا یافت.‏ آسیای صغیر و تراکیا به لیزیماخوس رسید.‏ سلوکوس اول نیکاتور بر بین‌النهرین و سوریه دست یافت.‏ و بطلمیوس لاگوس،‏ یا بطلمیوس اول،‏ به حکمرانی مصر و فلسطین رسید.‏ بدینسان از پادشاهی عظیم اسکندر،‏ چهار پادشاهی هلنیستی یا یونانی تشکیل یافت.‏

از میان این چهار پادشاهی هلنیستی،‏ حکومت کاساندِر از همه کوتاهتر بود.‏ چند سال پس از آنکه کاساندِر به قدرت رسید،‏ وارث مذکری برای تخت وی باقی نماند و در سال ۲۸۵ ق.‏د.‏م.‏،‏ لیزیماخوس بر بخش اروپایی امپراتوری یونانی دست یافت.‏ چهار سال بعد،‏ لیزیماخوس در نبردی با سلوکوس اول نیکاتور کشته شد و بدین ترتیب سلوکوس بر قسمت اعظم قلمرو آسیایی چنگ انداخت.‏ این ژنرال نخستین پادشاه سلسلهٔ سلوکید در سوریه بود.‏ او اَنطاکیِه را در سوریه بنا کرد و آن شهر را پایتخت جدید خود ساخت.‏ سلوکوس در سال ۲۸۱ ق.‏د.‏م.‏ به قتل رسید،‏ اما سلسله‌ای که پایه‌گذاری کرد تا سال ۶۴ ق.‏د.‏م.‏،‏ یعنی سالی که ژنرال رومی،‏ پومپیوس،‏ سوریه را یکی از استانهای روم ساخت،‏ بر سر قدرت باقی بود.‏

از میان چهار بخش امپراتوری اسکندر،‏ سلسلهٔ بطالسه بیش از همه دوام آورد.‏ بطلمیوس اول در سال ۳۰۵ ق.‏د.‏م.‏ خود را شاه خواند و نخستین پادشاه یا فرعون مقدونی مصر گردید.‏ این پادشاه اسکندریه را به عنوان پایتخت خود برگزید و بلافاصله برنامهٔ عمرانی آن را آغاز کرد.‏ یکی از بزرگترین پروژه‌های ساختمانی وی بنای کتابخانهٔ معروف اسکندریه بود.‏ بطلمیوس محقق سرشناس آتنی،‏ دمترویوس فالرومی را برای نظارت بر این پروژهٔ عظیم،‏ از یونان به آنجا آورد.‏ گفته می‌شود که تا قرن اول د.‏م.‏،‏ یک میلیون طومار در این کتابخانه جا داده شد.‏ سلسلهٔ بطالسه تا هنگام سقوطش به دست رومیان در سال ۳۰ ق.‏د.‏م.‏ در مصر،‏ بر روی کار بود.‏ در آن زمان بود که روم به جای یونان سلطهٔ جهانی را به دست آورد.‏

چه آموختیم؟‏

‏• امپراتوری وسیع اسکندر چگونه تجزیه شد؟‏

‏• سلسلهٔ پادشاهان سلوکید تا چه وقت در سوریه بر روی کار بود؟‏

‏• پادشاهی بطالسه در مصر چه وقت به پایان رسید؟‏

‏[نقشه]‏

‏(‏برای دیدن شکل صحیح به نشریه رجوع شود)‏

تجزیهٔ امپراتوری اسکندر

کاساندِر

لیزیماخوس

بطلمیوس اول

سلوکوس اول

‏[تصاویر]‏

بطلمیوس اول

سلوکوس اول

‏[دیاگرام/‏تصویر در صفحهٔ ۱۳۹]‏

‏(‏برای دیدن شکل صحیح به نشریه رجوع شود)‏

قدرتهای جهانی نبوت دانیال

تمثال عظیم (‏ دانیال ۲:‏⁠۳۱-‏۴۵‏)‏

چهار حیوانی که از دریا بیرون آمدند (‏ دانیال ۷:‏⁠۳-‏۸،‏ ۱۷،‏ ۲۵‏)‏

بابل از سال ۶۰۷ ق.‏د.‏م.‏

ماد –‏ پارس از سال ۵۳۹ ق.‏د.‏م.‏

یونان از سال ۳۳۱ ق.‏د.‏م.‏

روم از سال ۳۰ ق.‏د.‏م.‏

قدرت جهانی انگلیس –‏ آمریکا از سال ۱۷۶۳ د.‏م.‏

جهان سیاسی چنددسته در زمان آخر

‏[تصویر تمام‌صفحه در صفحهٔ ۱۲۸]‏

‏[تصویر تمام‌صفحه در صفحهٔ ۱۴۷]‏