خروج ۸‏:‏۱‏-‏۳۲

  • بلای دوم:‏ قورباغه‌ها ‏(‏۱-‏۱۵‏)‏

  • بلای سوم:‏ پشه‌ها ‏(‏۱۶-‏۱۹‏)‏

  • بلای چهارم:‏ مگس‌های گزنده ‏(‏۲۰-‏۳۲‏)‏

    • جوشِن دچار بلا نمی‌شود ‏(‏۲۲،‏ ۲۳‏)‏

۸  پس از آن،‏ یَهُوَه به موسی گفت:‏ «پیش فرعون برو و به او بگو،‏ ‹یَهُوَه این طور می‌گوید:‏ «قوم مرا آزاد کن تا مرا پرستش* کنند.‏ ۲  اگر باز هم اجازه ندهی که آن‌ها از اینجا بروند،‏ من بلا می‌فرستم و تمام سرزمین تو را پر از قورباغه می‌کنم.‏ ۳  رود نیل آنقدر از قورباغه پر می‌شود که از آب‌ها بیرون می‌آیند و وارد کاخ و اتاق‌خوابت می‌شوند و روی تختت هم می‌روند.‏ همین طور وارد خانهٔ خدمتگزارانت می‌شوند و به قومت هجوم می‌آورند.‏ آن‌ها به داخل تنورها و کاسه‌های* ورز دادن خمیر هم می‌روند.‏ ۴  قورباغه‌ها از سر و روی تو و قومت و همهٔ خدمتگزارانت بالا خواهند رفت.‏»›»‏ ۵  مدتی بعد،‏ یَهُوَه به موسی گفت:‏ «به هارون بگو،‏ ‹دست و عصایت را به طرف رودخانه‌ها،‏ کانال‌های رود نیل و مرداب‌ها دراز کن تا قورباغه‌ها از آب بیرون بیایند و در سرزمین مصر پخش شوند.‏›» ۶  بنابراین هارون دستش را به طرف آب‌های مصر دراز کرد و قورباغه‌ها بیرون آمدند و تمام سرزمین مصر پر از قورباغه شد.‏ ۷  اما کاهنانِ جادوگر هم با ترفندهای اسرارآمیزشان همین کار را کردند و باعث شدند قورباغه‌ها بیرون بیایند و در سرزمین مصر پخش شوند.‏ ۸  بعد فرعون،‏ موسی و هارون را صدا کرد و به آن‌ها گفت:‏ «از یَهُوَه خواهش کنید که قورباغه‌ها را از من و قوم من دور کند،‏ چون می‌خواهم قوم شما را آزاد کنم تا بتوانند به یَهُوَه قربانی تقدیم کنند.‏» ۹  موسی به فرعون گفت:‏ «پس لطفاً خودت تعیین کن* که چه وقت از خدا بخواهم قورباغه‌ها را از تو و قوم تو و خانه‌هایتان دور کند.‏ آن‌ها فقط در رود نیل باقی می‌مانند.‏» ۱۰  فرعون در جواب گفت:‏ «فردا.‏» موسی گفت:‏ «همان طور که گفتی خواهد شد تا بدانی که هیچ کس مثل خدای ما یَهُوَه نیست.‏ ۱۱  قورباغه‌ها از تو،‏ خانه‌هایت،‏ خدمتگزارانت و قومت دور خواهند شد و فقط در رود نیل باقی خواهند ماند.‏»‏ ۱۲  موسی و هارون از پیش فرعون رفتند و موسی از یَهُوَه خواهش کرد قورباغه‌هایی را که بر فرعون فرستاده بود از او دور کند.‏ ۱۳  یَهُوَه طبق خواستهٔ موسی عمل کرد و قورباغه‌هایی که در خانه‌ها،‏ حیاط‌ها و مزرعه‌ها بودند،‏ به‌تدریج مردند.‏ ۱۴  مصریان آن‌ها را توده توده روی هم جمع می‌کردند و آن سرزمین به خاطر آن‌ها بوی تعفن می‌داد.‏ ۱۵  وقتی فرعون دید که آن بلا از آن‌ها دور شده است،‏ دلش را سخت کرد و به موسی و هارون گوش نداد،‏ دقیقاً همان طور که یَهُوَه گفته بود.‏ ۱۶  بعد یَهُوَه به موسی گفت:‏ «به هارون بگو،‏ ‹عصایت را دراز کن و به خاک زمین بزن تا در همه جای سرزمین مصر،‏ خاک به پشه تبدیل شود.‏›» ۱۷  پس آن‌ها همین کار را کردند.‏ هارون دستش را دراز کرد و عصایش را به خاک زمین زد.‏ در همه جای سرزمین مصر خاک به پشه تبدیل شد و پشه‌ها به انسان‌ها و حیوانات هجوم آوردند.‏ ۱۸  کاهنانِ جادوگر هم تلاش کردند با ترفندهای اسرارآمیزشان پشه‌هایی به وجود آورند،‏ اما نتوانستند.‏ پشه‌ها همه جا بودند و به انسان‌ها و حیوانات هجوم می‌آوردند.‏ ۱۹  بنابراین کاهنانِ جادوگر به فرعون گفتند:‏ «این انگشت خداست!‏» اما دل فرعون سخت ماند و به آن‌ها گوش نداد،‏ دقیقاً همان طور که یَهُوَه گفته بود.‏ ۲۰  یَهُوَه به موسی گفت:‏ «فردا صبح زود که فرعون به کنار رودخانه می‌رود،‏ بلند شو و به دیدن او برو و به او بگو که یَهُوَه می‌گوید:‏ ‹قوم مرا رها کن تا مرا پرستش* کنند.‏ ۲۱  اگر قوم مرا رها نکنی،‏ کاری می‌کنم که مگس‌های گزنده به تو و خدمتگزارانت و قومت هجوم آورند و وارد خانه‌هایتان شوند.‏ تمام خانه‌های سرزمین مصر پر از مگس خواهد شد،‏ حتی زمین زیر پای آن‌ها* با مگس‌ها پوشانده می‌شود.‏ ۲۲  در آن روز،‏ من حتماً برای منطقهٔ جوشِن که قومم در آن زندگی می‌کنند،‏ استثنا قائل می‌شوم تا هیچ مگسی در آنجا نباشد.‏ به این شکل تو خواهی دانست که من یَهُوَه هستم و اینجا در این سرزمین حاضرم.‏ ۲۳  من بین قوم خودم و قوم تو فرق می‌گذارم و فردا این نشانه را می‌بینی.‏›»‏ ۲۴  پس یَهُوَه همین کار را کرد.‏ انبوه مگس‌ها به خانهٔ فرعون و خانهٔ خدمتگزارانش و تمام سرزمین مصر هجوم آوردند و آن سرزمین را ویران کردند.‏ ۲۵  سرانجام فرعون،‏ موسی و هارون را صدا کرد و به آن‌ها گفت:‏ «بروید و در همین سرزمین به خدایتان قربانی تقدیم کنید.‏» ۲۶  اما موسی گفت:‏ «این کار درست نیست،‏ چون قربانی‌هایی که ما می‌خواهیم به یَهُوَه خدایمان تقدیم کنیم،‏ برای مصریان نفرت‌انگیزند.‏ پس اگر ما جلوی چشم آن‌ها قربانی‌هایی تقدیم کنیم که برایشان نفرت‌انگیزند،‏ آیا ما را سنگسار نمی‌کنند؟‏ ۲۷  ما باید سه روز در بیابان سفر کنیم و در آنجا به یَهُوَه خدایمان قربانی تقدیم کنیم،‏ دقیقاً همان طور که او به ما گفته است.‏»‏ ۲۸  فرعون گفت:‏ «به شما اجازه می‌دهم که به بیابان بروید و به یَهُوَه خدایتان قربانی تقدیم کنید،‏ اما نباید زیاد از اینجا دور شوید.‏ از طرف من به خدایتان التماس کنید.‏» ۲۹  موسی گفت:‏ «پس الآن از پیش تو می‌روم و به یَهُوَه التماس می‌کنم.‏ فردا مگس‌ها از فرعون و خدمتگزارانش و قومش دور می‌شوند.‏ اما فرعون دیگر نباید ما را به بازی بگیرد و دوباره مانع شود که قوم ما از اینجا بروند و به یَهُوَه قربانی تقدیم کنند.‏» ۳۰  بعد موسی از پیش فرعون رفت و به یَهُوَه التماس کرد.‏ ۳۱  یَهُوَه طبق خواستهٔ موسی عمل کرد و مگس‌ها از فرعون و خدمتگزارانش و قومش دور شدند و حتی یک مگس هم باقی نماند.‏ ۳۲  با این حال فرعون دوباره دلش را سخت کرد و اسرائیلیان را آزاد نکرد.‏

پاورقی‌ها

یا:‏ «خدمت.‏»‏
یا:‏ «تشت‌ها.‏»‏
یا:‏ «افتخار توست که تعیین کنی.‏»‏
یا:‏ «خدمت.‏»‏
منظور مصریان است.‏